کتاب آرزو
معرفی کتاب آرزو
کتاب آرزو نوشتهٔ نیکولاس اسپارکس و ترجمهٔ فرناز سربندی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب آرزو
کتاب آرزو (The wish) رمانی از ادبیات معاصر آمریکا است که نیکولاس اسپارکس آن را در سال ۲۰۲۱ منتشر کرده است. نام شخصیت اصلی این رمان «مگی» است. او مرتکب اشتباهی شد که زندگیاش در سالهای نوجوانی را تغییر داد. پدر و مادر تصمیم میگیرند تا او را به کارولینای شمالی بفرستند تا در کنار یکی از خویشاوندان زندگی کند. او در این جزیره احساس تنهایی میکند و دلش برای خانه تنگ شده است. مگی پس از مدتی با پسری به نام «برایس» آشنا می شود که چیزهای زیادی درباره عکاسی به او یاد می دهد، اما ویژگی مهمی که برایس دارد این است که مگی را به خاطر اشتباهات گذشتهاش قضاوت نمی کند. چه ماجراهایی پیش روی مگی است؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب آرزو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آرزو
«مگی میدانست که مادرش نمیتواند برای بهبود رابطهشان کمکی کند؛ همانند یک کودک رفتار میکرد. حالا که مگی به رفتارهای مادرش فکر میکرد آن را کودکانه مییافت، رفتارهایی به معنای اینکه؛ هر کاری که میگویم انجام بده و لاغیر. برای مادر مگی کجخلقیهایی که از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشد، بیشتر ابزار کنترل موذیانه محسوب میشدند. مادرش سالهای بعد از بازگشت مگی از اوکراکوک و قبل از آمدن به نیویورک، سعی زیادی کرده بود. مادرش عقیده داشت شغل عکاسی هم احمقانه است و هم پرخطر و اینکه مگی باید به تبعیت از مورگان به دانشگاه گونزاگا برود و پس از آشنایی با مرد مناسبی در همان شهر ماندگار شود. مگی بالاخره وقتی تصمیم گرفته بود که از سیاتل برود، حتی میترسید این موضوع را با مادرش در میان بگذارد. نکته غمانگیز این بود که مادرش اصلاً آدم وحشتناکی نبود. او حتی لزوماً مادر بدی هم نبود. وقتی مگی به گذشته فکر میکرد، درمییافت که تصمیم او برای فرستادن مگی به اوکراکوک کاملاً درست بوده و پدر و مادرش تنها پدر و مادرانی نبودند که فقط به نمرههای فرزندانشان اهمیت میدادند یا نگران بودند که دخترشان با چه افرادی آشنا میشوند و یا باور داشتند که ازدواج و فرزنددار شدن مهمتر از داشتن شغل است. البته برخی از ارزشهای آنها مگی را نیز تحت تأثیر قرار داده بود. مگی هم مانند پدر و مادرش، کمتر مینوشید، از مواد مخدر دوری میکرد، قرضهایش را میداد، راستگو بود و از قانون تبعیت میکرد. با این حال دیگر در مراسم کلیسا شرکت نمیکرد و از این کار زمانی دست برداشت که در اوایل دهه بیست زندگی، در باورهایش بحران ایجاد شده بود. بله بحرانی در همه چیز و مجموعهای روابط ناخوشایند که البته اگر بشود اسم آنها را رابطه گذاشت، که در واقع باعث شد او به نیویورک بیاید.
درباره ارتباط او با پدرش هم... مگی گاهی نمیدانست که آیا واقعاً پدرش را میشناسد یا نه. اگر به خودش فشار میآورد شاید میتوانست بگوید که پدرش متعلق به دوران دیگری بود، زمانی که مردان کار میکردند، خرج خانوادهشان را میدادند، به کلیسا میرفتند و میدانستند که شکایت کمتر منجر به راهحل میشود. با این حال سکوت همیشگی او از زمان بازنشستگی، به واقعیت دیگری تبدیل شده بود و دیگر تقریباً ترجیح میداد که چیزی نگوید. بیشتر روز را به تنهایی در گاراژ میگذراند، حتی زمانی که مگی برای دیدارشان میرفت و در تمام مدت شام هم اجازه میداد همسرش به جای او صحبت کند.»
حجم
۳۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه