دانلود و خرید کتاب هر نفس نیکلاس اسپارکس ترجمه فرشته قدیمی
تصویر جلد کتاب هر نفس

کتاب هر نفس

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هر نفس

کتاب هر نفس نوشتهٔ نیکلاس اسپارکس و ترجمهٔ فرشته قدیمی و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب هر نفس

هوپ اندرسون خانم زیبای ۳۶ساله که در پی یک آشنایی چندساله ممکن است با یک جراح ارتوپد ازدواج کند، به کلبهٔ خانوادگی‌اش در سانست کارولینای شمالی می‌رود تا ضمن استراحت، آنجا را برای فروش آماده کند. ترو والز یک راهنمای سافاری متولد و بزرگ‌شدهٔ زیمباوه که هرگز به کارولینای شمالی نیامده یا نامه‌ای از مردی که ادعا می‌کند پدر اوست به ساحل سانست فراخوانده می‌شود، به گونه‌ای اتفاقی و شگفت این دو باهم برخورد می‌کنند و به تدریج عواطف و احساساتی بکر و ارشمند در هرشروعی به جوشش می‌کند و جاده‌ای ناشناخته و شاید پرشکوه در برابر هرکدامشان گشوده می‌گردد.

هر نفس رمانی است عاشقانه که جنبه‌های درخشانی از عشق و دلدادگی را با کلمات و مفاهیم زیبا بازگو می‌کند و آدمی را هرچه بیشتر با معنای شگرف عشق و وفاداری آشنا می‌کند.

خواندن کتاب هر نفس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نیکلاس اسپارکس

نیکلاس اسپارکس زادهٔ ۱۹۶۵ فارغ‌التحصیل از دانشگاه نوتردام رمان‌نویس و فیلمنامه‌نویس پرکار آمریکایی است. اسپارکس تاکنون ۲۲ رمان و ۲ کتاب غیرداستانی منتشر کرده که برخی از آن‌ها جزو پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز بوده‌آند و در جهان بیش از ۱۱۵ میلیون نسخه از کتاب‌های او در ۵۰ زبان به فروش رسیده است.

از ۱۱ رمان نیکلاس فیلم ساخته شده است و رمان و فیلم دفترچه خاطرات او را به شهرت جهانی رساند.

رمان‌های نیکلاس عموما در بستری عاشقانه شکل می‌گیرند و هرکدام به نوعی فرازهای دل‌نشین از عشق و عاشقی را ترسیم می‌‌کنند. 

بخشی از کتاب هر نفس

«داستان‌هایی وجود دارند که از چیزهای اسرارآمیز و یا مکان‌های ناشناخته برخاسته می‌شوند، داستان‌هایی هم هستند که کشف می‌شوند، مثل هدیه‌ای از طرف شخصی. این داستان یکی از انواع آخری‌ست. در روزی خنک و بادی در اواخر بهار ۲۰۱۶، من به ساحل سانْسِت، یکی از چندین جزیرهٔ کوچک بین مرز ویلمینگتون و کارولینای جنوبی، در کارولینای شمالی رفتم. کامیونم را نزدیک اسکله پارک کردم و قدم‌زنان به‌طرف ساحل به راه افتادم تا به‌سمت بِرْد آیلند، یک منطقهٔ حفاظت‌شدهٔ ساحلی، بروم. مردم محلی به من گفته بودند که آنجا چیزی هست که من حتما باید ببینم؛ آن‌ها یک‌جورهایی پیشنهاد دادند که این منطقه احتمالاً می‌توانست در یکی از رمان‌های من حضور پیدا کند. به من گفتند که به‌دنبال یک پرچم آمریکایی بگردم؛ وقتی‌که آن را از راه دور تشخیص دادم، متوجه شدم که دارم نزدیک‌تر می‌شوم.

نه خیلی بعدازاینکه پرچم را دیدم، چشم‌هایم را باز کردم. من به دنبال یک صندوق پستی به نام کیندْرِد اسپریت بودم صندوق پست ـ که روی یک تیر چوبی در نزدیک بوتهٔ علفی قرار داشت ـ از سال ۱۹۸۳ اینجا قرار داشت و متعلق به هیچ‌کس و همه‌کس بود. هرکسی می‌توانست نامه یا کارت‌پستالی آنجا بگذارد؛ هر رهگذری می‌توانست هرآنچه داخل صندوق انداخته شده بود را بخواند. در طی سال‌ها کیندْرِد اسپریت مخزنی از امید و رؤیا در فرم نوشتاری بود ... و همیشه، آنجا داستان‌های عاشقانه‌ای پیدا می‌شود.

ساحل خلوت و خالی بود. وقتی به صندوق پست در کنارهٔ خلوت خط ساحلی رسیدم، می‌توانستم فقط نیمکتی چوبی را کنارش تشخیص دهم. جای عالی‌ای برای استراحت بود.

با دست کردن داخل صندوق دوتا کارت‌پستال پیدا کردم، چندین نامه که اخیراً باز شده بود و رِسیدی برای خوراک برانزویک، ژرنالی که ظاهراً در آلمان نوشته شده بود و یک پاکت مانلیایی ضخیم. آنجا خودکار و دسته‌ای از کاغذهای نانوشته و پاکت نامه ظاهراً برای افرادی که الهام گرفته بودند تا داستان خودشان را به صندوق اضافه کنند، وجود داشت. روی نیمکت نشستم، قبل از اینکه به نامه‌ها برسم، کارت‌پستال‌ها و رسید را با دقت بررسی کردم. فوراً متوجه شدم تقریباً کسی از نام خانوادگی‌اش استفاده نکرده است. بعضی از نامه‌ها فقط نام کوچک داشت، بقیه فقط نخستین حروف، و خیلی هم بدون اسم بود، که به حس مرموزبودنشان می‌افزود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

حجم

۳۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

قیمت:
۲۲۱,۰۰۰
تومان