کتاب هر روز پنجشنبه است
معرفی کتاب هر روز پنجشنبه است
کتاب هر روز پنجشنبه است نوشتهٔ جوئل اوستین و ترجمهٔ شبنم سمیعیان است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب راهنما را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب هر روز پنجشنبه است
آیا میدانید چگونه هفت روز هفته را شاد باشید؟ کتاب هر روز پنجشنبه است در این راستا به ما کمک کرده است. این کتاب که در هفت فصل نوشته شده، اولینبار در سال ۲۰۱۱ میلادی منتشر شد. در هر شرایطی که در زندگیتان هستید، باید بدانید که میتوانید خوشحالتر و خوشبختتر باشید. جول اوستین در این اثر به ما نشان داده است که چگونه میتوان در همهٔ روزهای هفته خوشحال بود. همهٔ ما با چالشها و مشکلاتی روبهرو میشویم که میتواند لذت و رضایت در زندگی را از ما دور کند، اما اوستین تأکید میکند که لذت و رضایت در زندگی را میتوان بهواسطهٔ همهچیز (بزرگ یا کوچک، مهم یا بیاهمیت) به دست آورد. وقتی قواعد بنیادین برای خوشحالی و خوشبختی را در زندگیتان به کار میگیرید، در حال کاملکردن نقش خود بهعنوان یک انسان هستید. با قواعد و توصیههای ارائهشده در این کتاب، میتوانید هر روزتان را به آخرهفتهای لذتبخش تبدیل کنید. گفته شده است که جوئل اوستین یکی از افرادی است که در هر شرایطی میتواند نگرش مثبت خود را حفظ کرده و خوشبختی واقعی را تجربه کند. او در کتاب هر روز پنجشنبه است از طریق تلفیق تجربیات شخصی خود با تعالیم کتاب مقدس، اصول خوشبختی واقعی را به ما نشان داده است.
خواندن کتاب هر روز پنجشنبه است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
درباره جول اوستین
جول اوستین یک نویسنده، سخنران و کشیش است. او با چهرهای خندان، خطبههای تلویزیونی خود را در ایالاتمتحده اجرا میکند. این گفتارها، میلیونها بیننده دارند. او کشیش ارشد کلیسای لیکوود، بزرگترین کلیسای پروتستانها است. اوستین میگوید که ترجیح میدهد بیش از اینکه به موضوع گناه انسانها بپردازد، به خوبیها و مهربانی خداوند و داشتن زندگی شاد و باایمان تمرکز کند. او میکوشد اصول کتاب مقدس را بهروشی ساده و با تأکید بر قدرت عشق و نگرش مثبت به دیگران بیاموزد. جوئل اوستین چندین کتاب نوشته که همه در صدر فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز بودهاند. او در سال ۲۰۰۶ میلادی، در لیست ۱۰ انسان تأثیرگذار جهان معرفی شد.
بخشی از کتاب هر روز پنجشنبه است
«"مثل بچهها بخندید"
جایی خواندم که یک بچه عادی بیش از دویست بار در روز میخندد، اما یک فرد بزرگسال عادی چهارده تا هفده بار. همانطور که سنمان بالاتر میرود، فشار زندگی، نگرانیها و مسئولیتهای بیشتر، آرامآرام شادیمان را میدزدند. اینکه دیگر کودک نیستیم به این معنا نیست که باید جدی باشیم و هرگز خوش نگذرانیم. هر بزرگسال سالمی باید کودک درونش را حفظ کند. بدانید که چگونه کار کنید، اما همچنین بدانید که چگونه بازی کنید.
یک تحقیق نشان داده است که یکی از ویژگیهای افراد بالای نود سال این است که در زندگی روزمرهشان شادند. خنده بهترین داروی آنهاست. یکی از دوستانم مادربزرگ شوخطبعی داشت که تا صدوسهسالگی عمر کرد. وقتی در صدسالگی به بیمارستان رفت و دوستم با وی تماس گرفت تا حالش را بپرسد، مادربزرگ گفت: «خب، تا الآن که احتمال بارداری رد شده است.»
چند سال پیش با کسی شبیه آن مادربزرگ در کلیسا ملاقات کردم. او یک بانوی بسیار سرحال و سالم نودوششساله بود. پوست زیبایی داشت. چشمانش برق میزدند. اما آنچه مرا بیشتر از هر چیزی تحت تأثیر قرار داد شادمانی او بود.
به نظر میرسید هیچ کس برایش غریبه نیست. با همه خوش وبش میکرد. او یک لباس روشن و رنگارنگ پوشیده بود و همچون هوایی تازه بود. بعد از اینکه کلی با هم حرف زدیم، موقع رفتن به او گفتم: «میدانم که وقتی نودوششساله شوم، آرزو دارم شبیه شما باشم.»
او جلو آمد و آهسته در گوشم گفت: «فقط پیراهن زنانه نپوش.»
با خودم گفتم: اصلا تعجبی ندارد که این زن تا این حد سلامت است. او شوخطبعیاش را حفظ کرده است و هنوز میداند چگونه بخندد.
خوشخلقی او مثل نوری شفابخش بود که در بدنش جریان داشت. دلم میخواهد از او الگوبرداری کنم. تصمیم گرفتهام هرگز پیرمردی غرغرو نباشم. به خودم اجازه نمیدهم که با پیرتر شدن ترشروتر شوم. پر از شادی باقی میمانم. وقتی زمان رفتن فرابرسد، با لبخندی بر لب و در دل، و لطیفهای جدید در آستین، این جهان را ترک خواهم کرد.»
حجم
۸۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه
حجم
۸۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه