کتاب سی و نه پله
معرفی کتاب سی و نه پله
کتاب سی و نه پله نوشتهٔ جان بوکان و ترجمهٔ جواد میرکریمی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان خارجی را منتشر کرده است. این رمان داستانی ماجراجویانه دارد و ادبیات اسکاتلندی است.
درباره کتاب سی و نه پله
رمان سی و نه پله (The Thirty Nine Steps) برای اولینبار، در آگوست و سپتامبر سال ۱۹۱۵، به شکل پاورقی در مجلهٔ «بلک وود» منتشر شد. «سیونه پله» رمانی است که داستان «ریچارد هالی» را بیان میکند؛ یک قهرمان همهکاره که توانایی معجزهآسایی برای گرفتار کردن خود در موقعیتهای عجیب دارد. این رمان همچنین الهامبخش بسیاری از فیلمهای سینمایی نیز بوده است. جان بوکان رمان را در زمانی نوشت که در بستر بیماری بود. عنوان مرموز «سیونه پله»، ابتدا توسط یکی از شخصیتهای رمان به نام «فرانکلین اسکودر»، مطرح میشود؛ از این رو نه تنها عنوانی است که برای کتاب انتخاب شد، بلکه به عنوان سرنخی برای حل ماجراهای رمان نیز مطرح شده است. این اثر معروفترین داستان جاسوسی جان بوکان است که به اغلب زبانها ترجمه شده است و بیش از هر داستان دیگری تجدید چاپ شده است. این داستان، که براساس یک داستان حقیقی نوشته شده است، مربوط به فعالیت جاسوسان آلمانی در انگلستان قبل از جنگ جهانی است که سرانجام منجر به آن خونریزی عالمگیر میشود و در آن از اسرار حیرتانگیزی پرده برداشته شده است.
خواندن کتاب سی و نه پله را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی اسکاتلند و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب سیونه پله
«بالای یک تپه نشسته و وضعیت اطراف را از نظر گذراندم. چیزی بجز بیابان و تپه و علفزار دیده نمیشد.
احساس میکردم که کاملاً مریض هستم. از چنان خطر بزرگی جسته بودم، ولی آن خوشحالی را که باید از به دست آوردن عمر دوباره داشته باشم نداشتم؛ زیرا دود انفجار مرا مسموم کرده بود و چند ساعت پرزحمتی را که در سقف لانۀ کبوتر گذراندم در بدتر کردن حالم تأثیر داشت.
سرم بهشدت درد میکرد و دست چپم نیز از کار افتاده بود. اما هنوز باید میرفتم، زیرا مطمئناً دشمنانم از جستوجوی من دستبردار نبودند و بیم آن میرفت که باز به چنگ آنها بیفتم.
آن شب برای من از یک طرف معنی زندگی و از طرف دیگر معنی مرگ را داشت. زندگی من بسته به آن بود، از این جهت که میتوانستم مطمئن باشم که تا هوا تاریک است از شر هواپیما و و اتومبیل دشمنانم در امان هستم؛ و برای من مرگبار بود، به این سبب که با آن حال و با یک پیراهن نیمهسوخته مجبور بودم در هوای سرد شبانه وسط بیابان سرگردان باشم.
نقشۀ من این بود که به کلبۀ تورنبل کارگر بروم، لباسهایم را بهخاطر یادداشتهای اسکادر که در آن بود بگیرم و بعد با راهآهن خود را به جنوب برسانم. حالا که مریض شده بودم میفهمیدم که فرار در بیابانهای شمالی انگلستان برای من آن قدرها که فکر میکردم خوشآیند نبوده است؛ زیرا اگرچه تا به حال موفق شده بودم، ولی اصولاً هدف من چیز دیگری بود که بر سر همان این دشمنان را برای خود تراشیده بودم.
تنها فرار من در کوهها و تپهها از انجام نقشههای سنگ سیاه جلوگیری نمیکرد، آنها از خدا میخواستند که اگر هم نتوانستهاند مرا نابود کنند، لااقل با این وضع در بیابانهای اسکاتلند سرگردان باشم تا خودشان بتوانند با خیال راحت در لندن مشغول کار باشند و کسی مزاحمشان نشود.»
حجم
۱۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
حجم
۱۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه