کتاب سایه های جادو (کتاب اول؛ تاریک تر از جادو)
معرفی کتاب سایه های جادو (کتاب اول؛ تاریک تر از جادو)
کتاب سایه های جادو (کتاب اول؛ تاریک تر از جادو) نوشتهٔ وی ای شواب و ترجمهٔ محمد جوادی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان را برای نوجوانان منتشر کرده است.
درباره کتاب سایه های جادو (کتاب اول؛ تاریک تر از جادو)
کتاب سایه های جادو (کتاب اول؛ تاریک تر از جادو) حاوی یک رمان برای نوجوانان است. این رمان نخستینبار در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شد. داستان چیست؟ مدتها پیش درهای میان دنیاها گشوده بود و هر کسی با تواناییهای جادویی میتوانست از یکی به دیگری سفر کند. اکنون درها بسته هستند و تنها تعدادی اندک از برگزیدگان قدرت این را دارند که بین «لندن خاکستری» (جهانی بدون جادو)، «لندن سرخ» (جهانی سرشار از جادو) و «لندن سفید» (جهانی که جادو در آن کمیاب و مورد حفاظت است) سفر کنند. درمورد «لندن سیاه» اوضاع فرق میکند؛ هیچکس آنقدر سادهلوح نیست که به این منطقه برود؛ حتی شخصیت اصلی داستان یعنی «کِل». او پسری پیامرسان است که نامههای ردوبدلشده میان حاکمان سه لندن را با خود حمل میکند. «کل» بهشکل مخفیانه به جمعآوری اشیای متعلق به جهانهای دیگر مشغول است. وقتی «لی لا»، دزدی تحتتعقیب و ساکن در «لندن خاکستری»، دست به سرقتی مخاطرهآمیز میزند، مشکلات اصلی آغاز میشود؛ برای هر دوی آنها. با آنها همراه شوید در رمان «تاریک تر از جادو» از مجموعهٔ «سایه های جادو» به قلم وی ای شواب.
خواندن کتاب سایه های جادو (کتاب اول؛ تاریک تر از جادو) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سایه های جادو (کتاب اول؛ تاریک تر از جادو)
«قلعهٔ لندن سفید در میان ستونی از نور شدید و از حیاطی سنگی و پوشیده در سایهها سر برآورد. لایلا پنهانی داخل جنگل مجسمهها شد تا قسمت مربوط به خودش را در نقشه اجرا کند و کِل به سمت پلههای ورودی رفت. هالِند را روی نیمکت سنگی گذاشت و یک دست بر شمشیر سلطنتی و دست دیگر بر طلسم لندن سیاه از پلهها بالا رفت.
هالِند گفته بود: ادامه بده کِل. از سنگ استفاده کن. سریعتر تو را تحلیل میبرد، ولی شاید پیروز شوی.
این کار را نمیکرد. قسم خورده بود که نکند. استفادهاش در نبرد اخیر فقط باعث تحریک تاریکی شده بود. ریسمانهای سیاه حالا دور ساعدش چنبره زده بودند و به سمت شانه میرفتند و کِل نمیتوانست بیش از این وجود خودش را از دست دهد. اینطورکه به نظر میرسید با هر تپش قلب زهر بیشتر پخش میشد.
موقع بالارفتن از پلهها، صدای مبهم نبضش در گوشهایش میپیچید. کِل آنقدر احمق نبود که فکر کند میتواند پنهانی به آتوس حمله کند ــ اینجا نه. میدانست کِل به طرفش میآید؛ بااینحال اجازه داد بدون درگیری به درهای قلعه نزدیک شود. ده نگهبانی که با نگاههای سردشان معمولاً کنار پلهها قرار داشتند، رفته بودند و راه برای کِل باز شده بود. مسیر بدون مانع هم نوعی مبارزهطلبی بود. حرکتی از سر غرور، برازندهٔ پادشاه لندن سفید.
کِل ترجیح میداد با ارتشی روبهرو شود تا با این درهای بدون نگهبان و هر چه که در انتظارش بود. با هر قدمی که بدون مانع و کنترل برمیداشت، فقط برای قدم بعد نگرانتر میشد. وقتی به پاگرد بالای پلهها رسید، دستهایش میلرزیدند و مضطرب شده بود.
انگشتان لرزانش را به در نزدیک کرد و آخرین نفس را از هوای سرد به زور به ریهها فرستاد؛ و بعد در را هل داد. درهای قلعه با تماس دستش باز شدند، نه به فشار نیازی بود و نه به جادو، سایهٔ کِل در راهرو افتاد. قدمی به داخل گذاشت و آتش رنگپریدهای در مشعلهای اتاق روشن شد و امتداد نور آن بر سقفهای طاقیشکِل و سالن افتاد و صورتهای تعدادی نگهبان که در آن صف کشیده بودند را روشن کرد.»
حجم
۳۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
حجم
۳۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه