کتاب طلسم
معرفی کتاب طلسم
کتاب طلسم نوشتهٔ سر والتر اسکات و ترجمهٔ حسین دره باغی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان اسکاتلندی را منتشر کرده است.
درباره کتاب طلسم
کتاب طلسم برابر با یک رمان اسکاتلندی است که در ۲۸ فصل نوشته شده است. این رمان را حسین دره باغی در سال ۱۳۴۰ به پارسی ترجمه کرده است. موضوع این اثر با پیکارهای مسلمانان و مسیحیان مرتبط است که در تاریخ به «جنگهای صلیبی» معروف است؛ روایتی که عنصر تخیل بیش از واقعیت در آن نمود یافته است. نویسندهٔ این کتاب را اغلب مبدع و یا پدر رمان تاریخی میدانند. سر والتر اسکات قالبی را برای این سبک از ادبیات داستانی به کار بست که تا امروز از آن پیروی شده است. داستان این رمان چیست؟ «سِر کنت» شوالیهای اسکاتلندی است. او بهتنهایی در حال عبور از بیابانی در جوار «بحرالمیت» است. او مقصد ظهرگاهش را از دور میبیند؛ چندین نخل در کنار یک چاه. وقتی نزدیک میشود، متوجه کسی میشود که از لابهلای درختان حرکت میکند. مردی اسبسوار را میبیند که چهارنعل به سویش میتازد. او سلحشوری سارازنی است. «سِر کنت» خود را برای رزم مهیا میکند. هنگام رویارویی از اسبش انداخته میشود و به خاک میافتد، اما وقتی سارازنی از اسب پیاده میشود و بهسمتش میآید، «سِر کنت» کمربندش را میگیرد و شمشیر و تیردانش را از او جدا میکند. شوالیۀ مسلمان که خلع سلاح شده، دست راستش را مقابل «سِر کنت» میگیرد و اعلام متارکه از رزم میکند. هر دو سوار بر اسب میشوند. دو دشمن اکنون رفیق شدهاند و در کنار هم بهسوی نخلها میتازند.
خواندن کتاب طلسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی اسکاتلند و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طلسم
«قرار بر این نهاده بودند که جنگ تن به تنی که باعث اجتماع ملل گوناگون دور چشمهٔ الماس بیابان شده بود یک ساعت پس از طلوع آفتاب انجام شود. میدان وسیعی که تحت نظارت پهلوان پلنگنشان ساخته شده بود در زمین سخت شنزاری بود به طول یکصدوبیست گز و عرض چهل گز. درازای آن به سمت شمال و جنوب بود که طرفین مبارزه از طلوع آفتاب متساویاً برخوردار باشند. اریکهٔ همایونی صلاحالدین در وسط سمت غربی میدان ساخته شده بود؛ یعنی مقابل محلی از میدان که انتظار میرفت مبارزان با هم تلاقی کنند. در مقابل جایگاه همایونی ایوانی پوشیده برای بانوان بنا شده بود که بیآنکه خود در معرض انظار قرار گیرند مبارزه را تماشا کنند. در هر دو انتهای طول میدان نردههایی نصبکرده بودند که بتوان بست و باز کرد. اورنگهایی نیز بر پا کرده بودند، و لیکن چون دوک اتریش مشاهده کرد که مسند او پایینتر از سریر شاه انگلستان است از اشغال آن امتناع کرد و ریچارد شیردل که حاضر بود به هر امری تسلیم شود که مبادا تشریفاتی باعث مزاحمت در انجام گرفتن رزم شود بیدرنگ موافقت کرد که بانیان مبارزه در مدت رزم سواره بر اسب باشند. در یک انتهای میدان پیروان ریچارد قرار گرفته و در مقابل آنان همراهان کنراد موضع داشتند که مدافع در رزم بود. در اطراف جایگاه صلاحالدین پاسداران مجلل گرجی سلطان صف آراسته بودند و دیگر نقاط و پیرامون میدان را تماشاچیان مسیحی و مسلمان اشغال کرده بودند.
ساعتها پیش از سپیدهدم، گروه کثیری از مسلمان، بیش از آنچه عصر روز پیش ریچارد دیده بود، دور میدان گرد آمده بودند. همین که اولین پرتو چشمهٔ خورشید از افق بیابان ظاهر گشت صدای تکبیر طنینافکن شده ابتدا شخص صلاحالدین و سپس دیگرانی که مقامشان اجازه میداد که مؤذن شوند به اذان گفتن آغاز کردند. مشاهدهٔ جمع کثیری که به عرض ستایش رو به مکه گردانده و به خاک افتاده بودند منظرهٔ مؤثر و نافذی بود، لیکن زمانی که سر از خاک برگرفتند انوار آفتاب که اکنون درخشانتر شده بود ظن دوشینۀ سر توماس را تأیید کرد، چه در زیر پرتو خورشید نوک فولادین سنانهای مسلمان درخشیدن گرفت. اکنون دیگر مانند شب گذشته نیزههای آنان بینوک نبود. سر توماس ولینعمت خود را متوجه این حقیقت ساخت و ریچارد با بیصبری جواب داد که به حسن نیت سلطان اعتماد دارد و اگر او از جسم تنومند خویش بیمناک است، میتواند به گوشهای برود.
دیری نپایید که صدای دهل برخاست و آنگاه همۀ سواران مسلمان از اسبها پایین جسته چنان که برای دومین بار نماز گزارند همه به رکوع رفتند. این عمل از آن جهت انجام شد که شهبانو و ادیت و ملازمانشان از خرگاه خود به ایوانی بروند که برایشان ساخته شده بود. پنجاه تن از پاسداران حرمسرای صلاحالدین با شمشیرهای آخته از بانوان محافظت میکردند و دستور داشتند که شهزاد یا روستایی یا هر آن کس که جسارت ورزید و هنگام عبور بانوان بر آنان نظر افکند یا حتی بخواهد سر بلند کند او را قطعهقطعه کنند؛ تا آنکه صدای شیپور همهٔ مردان را آگاه سازد که بانوان به ایوان در آمدهاند.
رعایت این احترام مقرون به خرافات شرقی به جنس لطیف موجب شد که شهبانو برنگاریا از صلاحالدین و کشور او انتقاداتی کند که سخت زننده بود، اما چون مدخل ایوان که خلوتگاه نامیده میشد بسته شد و غلامان سیاه به پاسداری ایستادند به ناچار شهبانو خود را قانع کرد که عجالتاً ببیند و دیده نشود.»
حجم
۳۹۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۱۰ صفحه
حجم
۳۹۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۱۰ صفحه