
کتاب رساله ای درباره طبیعت آدمی (کتاب دوم و سوم)
معرفی کتاب رساله ای درباره طبیعت آدمی (کتاب دوم و سوم)
کتاب رساله ای درباره طبیعت آدمی (کتاب دوم و سوم) (در باب انفعالات و در باب اخلاق) با عنوان اصلی A treat ise of human nature نوشتهٔ دیوید هیوم و ترجمهٔ جلال پیکانی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب رساله ای درباره طبیعت آدمی (کتاب دوم و سوم)
کتاب رساله ای درباره طبیعت آدمی (کتاب دوم و سوم) بهعنوان شاهکار دیوید هیوم شناخته میشود که در سالهای ۱۷۳۸ تا ۱۷۴۰ به رشتهٔ تحریر درآمده و تلاشی جاهطلبانه برای بنا نهادن تمام علوم بر پایهٔ طبیعت انسان بوده است. هیوم در این اثر، تمامی دانش و فهم ما را از ادراکات نشأت گرفته میداند که آنها را به دو دسته انطباعات (تجربیات قوی و زنده حسی) و ایدهها (نسخههای کمرنگتر انطباعات در تفکر) تقسیم میکند. یکی از بخشهای انقلابی این کتاب، نقد هیوم بر علیت و استقرا است؛ او معتقد بود که ما هرگز رابطهٔ ضروری بین علت و معلول را مشاهده نمیکنیم، بلکه تنها توالی منظم پدیدهها را میبینیم و باور به علیت و اینکه آینده شبیه گذشته خواهد بود، از عادت ذهنی ما نشأت میگیرد، نه استدلال منطقی. این دیدگاه، چالش بزرگی برای فلسفه و معرفتشناسی ایجاد کرد و بعدها بر کانت تأثیر عمیقی گذاشت. هیوم همچنین مفهوم خود را بهعنوان یک جوهر ثابت رد میکند و آن را صرفاً «بقچهای از ادراکات» میداند. با وجود اینکه کتاب رسالهای درباره طبیعت آدمی در ابتدا با استقبال چندانی روبهرو نشد، اما به مرور زمان به یکی از تأثیرگذارترین متون فلسفی تبدیل گشت و بر مکاتبی چون تجربهگرایی، شکاکیت، فلسفه علم، علوم شناختی و فلسفه اخلاق تأثیر بسزایی گذاشت.
در ادامه، هیوم در بخش دوم کتاب به انفعالات یا همان احساسات و امیال انسانی میپردازد و بر این باور است که عقل صرفاً برده امیال است و این احساسات هستند که رفتار انسان را هدایت میکنند. او انواع امیال مانند غرور، عشق و نفرت را تحلیل کرده و نقش آنها را در زندگی انسان تبیین میکند. در بخش سوم، هیوم نظریهٔ اخلاق خود را بر مبنای احساسات بنا مینهد. او معتقد است که داوریهای اخلاقی ما از عقل نشأت نمیگیرند، بلکه ریشه در احساسات تأیید یا عدم تأیید ما نسبت به یک عمل دارند. همچنین، او به مسئلهٔ «هست و باید» اشاره میکند و بیان میکند که نمیتوان صرفاً از توصیف واقعیتها (آنچه هست) به الزامات اخلاقی (آنچه باید باشد) رسید.
خواندن کتاب رساله ای درباره طبیعت آدمی (کتاب دوم و سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران فلسفه که به ریشههای فلسفهٔ مدرن علاقهمندند، علاقهمندان به معرفتشناسی که به ماهیت دانش و محدودیتهای آن میاندیشند، کسانی که به نقد باورهای سنتی و تحلیل عمیق ذهن انسان علاقهمندند و همچنین خوانندگان آثار کانت که میخواهند بیداری فلسفی او را درک کنند، توصیه میشود. مطالعهٔ این اثر جامع و پیچیده، نیازمند صبر و دقت است، اما بینشهای عمیقی دربارهٔ ماهیت انسان و محدودیتهای شناخت ما ارائه میدهد.
درباره دیوید هیوم
دیوید هیوم (۱۷۱۱ - ۱۷۷۶)، فیلسوف اسکاتلندی عصر روشنگری، تاریخنگار، اقتصاددان و جستارنویس بود که به دلیل دیدگاههای متفاوتش در حوزههای تجربهگرایی، شکگرایی و طبیعتگرایی متافیزیکی شهرت داشت. او از چهرههای شاخص فلسفه تجربهگرا محسوب میشود و معتقد بود که تمام دانش انسانی از تجربه سرچشمه میگیرد و مخالف وجود "فطرت" بود. هیوم در کتاب مهم خود، «رساله دربارهٔ طبیعت آدمی»، به دنبال شناخت طبیعتگرایانه انسان بود و مسئله استقرا در منطق را به چالش کشید، چرا که باور داشت استقرا و علیت از نظر عقلی قابل توجیه نیستند و ریشه در عادت ذهنی دارند. او همچنین بر این باور بود که امیال انسان، نه عقل، حاکم بر رفتار او هستند و اخلاق را بیشتر مبتنی بر عاطفه میدانست تا اصول تجریدی. هیوم منکر فهم واقعی بشر از خود بود و آن را تنها «بقچهای از احساسات» میدید. دیدگاههای او دربارهٔ فلسفهٔ دین، از جمله انکار معجزات و برهان نظم، در زمان خود جنجالی بود و او آشکارا الحاد خود را میپذیرفت. هیوم که از مخالفان خردگرایی فلسفی بود، تأثیر عمیقی بر مکاتب فایدهگرایی، اثباتگرایی منطقی، فلسفه علم و فلسفه تحلیلی گذاشت و ایمانوئل کانت او را عامل بیداری خود از «خواب جزماندیشی» میدانست. او همچنین تاریخ انگلستان را نوشت که با انتقاداتی مواجه شد، اما در نهایت از طریق آثار پرشمارش، شهرت و جایگاه بلندی در تاریخ فلسفه به دست آورد.
بخشی از کتاب رساله ای درباره طبیعت آدمی (دوم و سوم)
«فرض کنید انسانی وجود دارد که کارهای خیرخواهانه بسیاری انجام میدهد؛ از غصههای افراد میکاهد، مصیبتدیدگان را تسلی میبخشد، و سخاوت او بیگانهترین افراد را نیز بینصیب نمیگذارد. هیچ منشی نمیتواند محبتآمیزتر و فضیلتمندانهتر از اینها باشد. ما این کنشها را در حکم دلایلی برای بالاترین درجه انسانیت میدانیم. این انسانیت به آن کنشها شایستگی میبخشد. بنابراین، حرمت گذاشتن به این شایستگی تأملی است ثانوی که از اصل پیشگفته انسانیت، که شایسته تمجید و ستودن است، مشتق میشود.
خلاصه آنکه، میتوان در حکم قاعدهای شکناپذیر اثبات کرد که هیچ کنشی نمیتواند فضیلتمندانه، یا به لحاظ اخلاقی خیر باشد، مگر آنکه در طبیعت آدمی جدای از حس اخلاقی بودن آن رانهای برای ایجاد آن وجود داشته باشد.
اما آیا حس اخلاقی یا تکلیف نمیتواند کنشی را بدون رانهای دیگر ایجاد کند؟ پاسخ من این است که میتواند، اما این ایرادی بر آموزه حاضر نیست. هنگامی که رانه یا اصلی فضیلتمندانه در طبیعت بشر معمول باشد، ممکن است شخصی که احساس میکند آن را در دل خویش نمییابد، به این اعتبار از خود متنفر شود، و از روی حس تکلیف آن کنش را بدون آن رانه انجام دهد تا بتواند از طریق عمل کردن، آن اصل فضیلتمندانه را به دست آورد یا دستکم تا حد ممکن فقدان آن اصل را از خود پنهان کند.
کسی که در خلق و خوی خویش بهراستی قدرشناسی را احساس نمیکند، همچنان میکوشد تا کنشهایی حاکی از سپاسگزاری انجام دهد و گمان میکند از این طریق تکلیف خود را به جا آورده است. کنشها در نگاه نخست صرفا نشانه رانهها تلقی میشوند: اما در این مورد، همانند همه موارد دیگر، معمول است که نگاه خود را به نشانهها بدوزیم و تا حدی امر نشانهگذاریشده را نادیده بگیریم. اما هرچند در برخی مواقع ممکن است شخص کاری را صرفا از روی حرمت به الزام اخلاقی آن انجام دهد، با این حال همچنان فرض بر این است که در طبیعت آدمی اصولی متمایز وجود دارند که قادر به ایجاد کنشاند، اصولی که زیبایی اخلاقیشان موجب شایستگی کنش میشود.»
حجم
۶۴۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۶۴۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه