
کتاب تورتیا فلت
معرفی کتاب تورتیا فلت
کتاب تورتیا فلت نوشتهٔ جان اشتاین بک و ترجمهٔ صفدر تقی زاده و محمدعلی صفریان است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب تورتیا فلت
جان اشتاین بک در کتاب تورتیا فلت (Tortilla Flat) به خوانندگان خود قصههای شیرین و طنزآمیزی دربارهٔ زندگی گروهی از پیزانوها ارائه داده است؛ افرادی در حاشیهٔ جامعه که شادخواریهای بیبندوبارشان تقریبا کاریکاتور و نمایانگرِ افسانهٔ شهسواران شاه آرتور و میز گرد است. گفته شده است که این کتاب در ایالات متحدهٔ امریکا پادزهری در برابر بحران اقتصادی مسلط بر آن دوران بود. در رمان جان اشتاین بک، ساختار و پیرنگهای افسانههای شاه آرتور دستمایهٔ خلق دنیایی جدید در مونتری، کالیفرنیا شده است. گویی در بخش فقیرنشین این شهر، درگاهی به سوی دربار شاه آرتور گشوده شده و گروههایی از شوالیهها در آن حضور دارند. شخصیت محوری داستان، «دنی»، خانهاش را به دژی بدل کرده که مانند قلعهٔ شاه آرتور، پاتوق مردانی است که جویای ماجراجویی، وفاداری و حس تعلق هستند. این شوالیهها از تبارهای گوناگونند و ریشههایشان به صدها سال پیش و ساکنان اولیهٔ کالیفرنیا بازمیگردد. آنها که از قید شغل و پیچیدگیهای زندگی مدرن رهایند، در برابر هنجارها و زندگی به اصطلاح متمدن، سرسختانه مقاومت میکنند. اشتاین بک با روایت ماجراهای این مردان - عشقهای پرشور، نزاعهای حماسی و میگساریهای بیحد و حصرشان - داستانی خلق کرده که جذابیت و تأثیرگذاریاش همپای افسانههای مشهور میزگرد شاه آرتور است. متن خطابهٔ جان اشتاینبک برای دریافت نوبل ادبیات و یکی از مصاحبههای او نیز در این کتاب قرار دارد.
خواندن کتاب تورتیا فلت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جان اشتاین بک
جان ارنست اشتاین بک جونیور در ۲۷ فوریهٔ ۱۹۰۲ در کالیفرنیا در آمریکا به دنیا آمد. پدرش خزانهدار و مادرش آموزگار بود و خودش در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی درس خواند. پس از تحصیل به نیویورک رفت و روزنامهنگاری را آغاز کرد. پس از مدتی به کالیفرنیا برگشت و آنجا به کارهای مختلفی مشغول شد. همین کارها باعث شد تا او با رنج زندگی کارگران آشنا شود و این آشنایی هم باعث شد تا بتواند بهخوبی دربارهٔ آنها بنویسد. او یکی از مهمترین چهرههای ادبی آمریکا و یکی از نمایندگان مکتب ناتورالیسم است که در سال ۱۹۴۰ جایزهٔ پولیتزر و در سال ۱۹۶۲ جایزهٔ نوبل ادبی را از آن خود کرد. نخستین اثر جان اشتاین بک «جام زرین» نام داشت که آن را در سال ۱۹۲۹ نوشت. نگاه انساندوستانه و دقیق او به جهان پیرامون و چهرهٔ رنجکشیدهٔ خودش سبب درخشش او در نوشتن آثاری چون «موش ها و آدمها» و «خوشههای خشم» شد. از میان کتابهای دیگر او نیز میتوان به «دهکدهٔ فراموششده»، «ماه پنهان است»، «به خدای ناشناخته»، «راستهٔ کنسروسازی»، «اتوبوس سرگردان»، «مروارید»، «پنجشنبهٔ شیرین»، «شرق بهشت»، «در نبردی مشکوک» و «خون آنها قوی است» اشاره کرد. جان اشتاین بک در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸ و در ۶۶سالگی بهدلیل بیماری قلبی در نیویورک چشم از جهان فروبست.
بخشی از کتاب تورتیا فلت
«این راست است که صدایش عادتا تیز و صورتش خشن و همچون لبهٔ تبر باریک و دراز بود و اندامی عضلانی و نیاتی خودپسندانه داشت، اما شخصیت ملایم او فقط هفتهای یکی دو بار و عادتا شبها ظاهر میشد.
وقتی شیرین شنید که دانی به ارث رسیده است بسیار دلشاد شد. همچون سایر زنان تورتیا فلت آرزو کرد که زن او بشود. غروبها به دروازهٔ جلوی خانهاش تکیه میداد و منتظر زمانی میشد که دانی از آنجا بگذرد و به دام او بیفتد. اما مدتی دراز دام طعمهدارش جز سرخپوستان بینوا و پیزانوهای بیخانمانی که لباسهاشان گاهی از گنجهٔ مرغوبی به چنگ آمده بود شکار دیگری نگرفت.
شیرین راضی نبود. خانهاش بر بالای تپه، دور از خانهٔ دانی و در جهتی قرار داشت که دانی کمتر از آن سو رفت و آمد میکرد. شیرین نمیتوانست به سراغ او برود، چون زن بود و رفتارش مقید به قوانین سخت و دقیق آداب معاشرت. اگر دانی از آن طرفها رد میشد، اگر مثل دو تا دوست ـ چنانکه بودند ـ با هم حرف میزدند، اگر میرفت تو که دوستانه گیلاسی نوشابه بزند و بعد اگر طبع، بیش از حد غالب میآمد و مقاومت زنانهٔ او نیز بیش از حد سستی میگرفت، دیگر مسئلهٔ نقض قوانین آداب معاشرت در میان نبود. اما دیگر عاقلانه به نظر نمیرسید که او را همچنان جلو دروازهٔ جلوی خانهاش به انتظار گذاشت.
ماههای متوالی، شبها را به بطالت گذراند و کسانی همچون رهگذران بلوجینپوش را پذیرفت. اما چون در تورتیا فلت تعداد معدودی راه عبور و مرور وجود دارد، مسلم بود که دانی دیر یا زود از برابر خانهٔ دولورس انگراسیارامیرز میگذشت و اینطور هم شد.
در تمام مدتی که همدیگر را میشناختند، هیچگاه فرصتی پیش نیامده بود که عبور دانی در آن حوالی، آن همه به نفع شیرین باشد، چرا که همان روز صبح، دانی بشکهای پر از میخهای ظریف مسین متعلق به شرکت پخش مرکزی پیدا کرده بود. چون هیچکدام از اعضای شرکت در آن حوالی نبودند، دانی آن را کالایی بیمصرف به حساب آورد. بعد میخها را از بشکه در کیسهای ریخت، با استفاده از گاری پایرت و به کمک خود او آنها را به شرکت پخش غربی برد و میخها را به سه دلار فروخت. بشکه را به پایرت داد و گفت: «میتونی چیزاتو توش بذاری.» که پایرت را خیلی خوشحال کرد.»
حجم
۲۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۵ صفحه
حجم
۲۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۵ صفحه