کتاب تاریخ امیدبخش نوع بشر
معرفی کتاب تاریخ امیدبخش نوع بشر
کتاب تاریخ امیدبخش نوع بشر نوشتهٔ روتخر برخمان و ترجمهٔ میرجواد سیدحسینی و سکینه تقی زاده است و بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه آن را منتشر کرده است. روتخر برخمان نویسندهٔ کتاب پرفروش «آرمانشهر برای واقعگرایان» است. او در این کتاب، این دیدگاه بدبینانه را که انسان ذاتاً تندخو و خودخواه است زیر سؤال میبرد و تصویری از ماهیت انسان ترسیم میکند که نهتنها روحیهبخشتر بلکه درستتر نیز هست. برخمان یکی از انگیزهبخشترین اندیشمندان زمان ماست.
درباره کتاب تاریخ امیدبخش نوع بشر
روتخر برخمان، تاریخنگار و نویسنده هلندی، آثاری با موضوعات تاریخ، فلسفه، اقتصاد و علوم اجتماعی نوشته است. یکی از مطرحترین کتابهای او آرمانشهر برای واقعگرایان است. برخمان در تاریخ امیدبخش نوع بشر به طرح اندیشهها و دغدغههای خود دربارهٔ سرشت و ماهیت انسان میپردازد. برخمان در این کتاب به ماهیت انسان مینگرد و میگوید رویدادهای تاریخی و شواهد علمی حکایت از این دارند که انسان نه موجودی خودخواه بلکه دارای سرشتی نیک و خیرخواه است و اگر فرصتی دست دهد رفتارهای نوعدوستانه از خود نشان خواهد داد. به عقیدهٔ او، انسان بیش از آنکه به تعبیر هابز، موجودی باشد که برای منافع خود حاضر است با همه بجنگد، ماهیتی دارد که برای نجات همنوع خود دست به جانفشانی و فداکاری میزند.
خواندن کتاب تاریخ امیدبخش نوع بشر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه، انسانشناسی، جامعهشناسی، علومسیاسی و تاریخ پیشنهاد میکنیم. این کتاب خیرهکننده باعث تغییر در نحوهٔ نگرش ما به جهان و دیگر انسانهای پیرامونمان خواهد شد. کتابی که باعث گسترش ذهن و از همه مهمتر وسعت بیشتر قلبمان میشود. هرگز بیش از امروز به این پیام احتیاج نداشتهایم.
بخشی از کتاب تاریخ امیدبخش نوع بشر
«آیا این داستان دلگرمکنندهٔ شش پسر در جزیرهٔ آتا نشاندهندهٔ انحراف از مسیر اصلی است؟ یا اینکه چیز عمیقتری را نشان میدهد؟ آیا این حکایتی منحصربهفرد است یا توصیف نمونهواری از طبیعت انسان؟
به زبان دیگر، آیا ما انسانها بیشتر تمایل به خوب بودن داریم یا بد بودن؟
این سؤالی است که فیلسوفان صدها سال با آن سروکار داشتهاند. تامس هابز انگلیسی (۱۶۷۹ـ ۱۵۸۸) را در نظر بگیرید که لویاتان او هنگام انتشار در سال ۱۶۵۱ موجی از شوک ایجاد کرد. به هابز توهین کردند، محکوم شد و مورد تعقیب قرار گرفت، اما ما هنوز او را میشناسیم، درحالیکه منتقدان او مدتهاست که فراموش شدهاند. کتاب تاریخ فلسفهٔ غرب آکسفورد، شاهکار او را «بزرگترین اثر فلسفی سیاسی که تا بهحال نوشته شده» توصیف میکنند.
یا فیلسوف فرانسوی ژان ژاک روسو (۷۸ ـ ۱۷۱۲) را در نظر بگیرید که مجموعه دنبالهداری شامل چند جلد نوشت که او را به مشکلات عمیقتری دچار کرد. او محکوم شد، کتابهایش را سوزاندند و حکم دستگیری برایش صادر شد. اما درحالیکه نام همهٔ بازجویان حقیر او فراموش شده، اسم روسو تا امروز شناخته شده است.
این دو هرگز یکدیگر را ملاقات نکردند. در زمان تولد روسو، سیوسه سال از درگذشت هابز میگذشت. با وجود این، آنها همچنان در رینگ مشتزنی فلسفی با یکدیگر مبارزه میکنند. هابز در یک گوشهٔ رینگ است: فیلسوف بدبینی که ما را مجبور به اعتقاد به شرارت فطرت انسانی میکند. مردی که ادعا میکند تنها جامعهٔ مدنی میتواند ما را از غرایز حیوانیمان نجات دهد. در گوشهٔ دیگر رینگ، روسو ایستاده است: مردی که مدعی است همهٔ ما در اعماق قلب خود، خوب هستیم. به اعتقاد روسو، نجات ما به وسیلهٔ تمدن بسیار بعید است، او بر این باور است که تمدن چیزی است که ما را خراب میکند.»
حجم
۸۷۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۸۷۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه