کتاب بی تفاوتی دلنشین دنیا
معرفی کتاب بی تفاوتی دلنشین دنیا
کتاب بی تفاوتی دلنشین دنیا نوشتهٔ پتر اشتام و ترجمهٔ مریم مویدپور است. نشر افق این رمان معاصر سوئیسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب بی تفاوتی دلنشین دنیا
کتاب بی تفاوتی دلنشین دنیا (Die sanfte Gleichgültigkeit der Welt) حاوی یک رمان معاصر و سوئیسی است که نخستینبار در سال ۲۰۱۸ میلادی منتشر شد. شخصیتی به نام «کریستوف» در این رمان حاضر است. او نویسندهای سوییسی و موفق است که در استکهلم زندگی میکند. این نویسنده، بازیگری را میبیند که شباهت عجیبی به دوستدختر سابقش دارد. پس از تعقیب او، یادداشتی را برای اتاق دختر در هتل میفرستد و از او میخواهد فردا ساعت دوی بعدازظهر به گورستان جنگل بیاید؛ زیرا داستانی برای تعریفکردن دارد. زن بازیگر که «لنا» نام دارد، شگفتزده و هراسان میشود؛ از اینکه کریستف از جزئیات زندگی شخصی او تا این اندازه اطلاعات دارد و همینطور از جزئیات زندگی دوستپسرِ رماننویسش به نام «کریس». همزمان با اینکه کریستف به این تئوری فکر میکند که لنا ممکن است همزاد دوستدختر سابقش (یعنی «ماگدلنا») باشد، داستان شکلی حتی عجیبتر به خود میگیرد و به تأملی تفکربرانگیز در باب این تبدیل میشود که خاطرات چگونه میتوانند واقعیت را تحریف کنند. رمان حاضر ۳۷ فصل دارد.
خواندن کتاب بی تفاوتی دلنشین دنیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر سوئیس و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره پتر اشتام
پتر اشتام یا پیتر اشتام در سال ۱۹۶۳ در سوئیس به دنیا آمد. پس از پایان دبیرستان سه سال بهعنوان حسابدار کارآموزی کرد و پس از مدتی تصمیم گرفت وارد دانشگاه زوریخ شود. در دانشگاه زوریخ دورههای کوتاهمدت مختلفی همچون ادبیات انگلیسی، کسبوکار و روانشناسی را گذراند و در اینمدت بهعنوان کارآموز در آسایشگاه روانی به کار مشغول شد. مدتی را در نیویورک، پاریس و اسکاندیناوی به سر برد. سرانجام در سال ۱۹۹۰ بهعنوان نویسنده و روزنامهنگار مستقل در زوریخ مستقر شد. او مقالات بسیاری را برای نشریات و مجلات معتبر نوشته است. برای نگارش نمایشنامههایش مفتخر به دریافت جوایز ادبی بسیاری شده است. لحن سرد و پراکندهگویی، از ویژگیهای سبک نگارش اوست. در سال ۲۰۰۳ رسماْ به عضویت هیئت نویسندگان سوئیس درآمد. رمان «بیتفاوتی دلنشین دنیا» (Die sanfte Gleichgültigkeit der Welt) اثر اوست.
بخشی از کتاب بی تفاوتی دلنشین دنیا
«در نمایشی با موضوع یک ماهی بازی میکرد، نقدی در روزنامه خوانده بودم. منتقد از نمایش خوشش نیامده بود. اما از لنا بهعنوان استعدادی جوان و امیدوارکننده یاد کرده بود. در آن مقاله، عکسی هم از لنا روی صحنه چاپ شده بود. عکس واضح نبود، اما آن زن بدون شک لنا بود. آن عکس همهٔ احساسات گذشتهام را دوباره زنده کرد، حتی خیلی بیشتر از زمانهایی که فقط فکرم درگیر ماگدالنا بود. احساس میکردم انگار ماگدالنا را واقعاً در دستهایم نگه داشتهام. عکس را با دقت بریدم و با یک گیرهٔ آهنربایی به در یخچال زدم.
هفتهها و ماهها سپری شدند. یاد شبهایی افتادم که میرفتم تئاتر دنبال ماگدالنا و با هم راه میرفتیم و حرف میزدیم. تنها هدفمان متوقف کردن زمان و بیدار ماندن بود. یاد روزی افتادم که نخستینبار همآغوش شدیم. از خواب که بیدار شدم، به این فکر افتادم که لنا بهزودی با کریس تماس میگیرد و میگوید بیمار است و از او میپرسد دوست دارد به دیدنش برود. آن روز به درد هیچ کاری نمیخوردم. تمرکز نداشتم، شاگردها هم سوءاستفاده کردند و هر کاری دلشان خواست کردند. تا اینکه بهشدت به آنها تشر زدم. یکی از آنها بعد از کلاس با نگرانی از من پرسید آیا خوبم.»
حجم
۱۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه