![تصویر جلد کتاب توروتومبو](https://img.taaghche.com/frontCover/222289.jpg?w=200)
کتاب توروتومبو
معرفی کتاب توروتومبو
کتاب توروتومبو نوشتهٔ میگل انخل استوریاس و ترجمهٔ زهرا خانلری (کیا) است. انتشارات خوارزمی این دو داستان گواتمالایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب توروتومبو
کتاب توروتومبو برابر با از یک داستان بلند به نام «توروتومبو» و یک داستان کوتاه به نام «آیینهٔ لیدا سال» است. داستان بلند «توروتومبو» داستان مرد سمسار پیری است که از فعالان حکومت است. او روزی به دخترکی هفتساله تجاوز میکند؛ سپس از عقاید خرافی پدر و پدرخواندهٔ دختر استفاده کرده و قاتل را شیطان جا میزند. اتفاقات این داستان در زمان جشن و کارناوال و رقصِ توروتومبو حادث میشود. توصیف پر زرقوبرق و هیجانانگیز از جشن و رقص و لباسهای رنگی در کنار توصیفات اضطرابآمیز از به وقوعپیوستن جنایت، حالوهوای ویژهای به این داستان داده است. داستان کوتاه «آیینهٔ لیدا سال» درمورد دختر رختشویی است که عاشق مرد ثروتمندی شده است. افسانهها میگویند که اگر او شبی یکی از لباسهای کارناوال را بپوشد و خود را در آیینه ببیند و در روز جشنْ آن لباس بر تن پسر برود، آنها با هم از دواج میکنند. این دو داستان را بخوانید.
خواندن کتاب توروتومبو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر گواتمالا و قالب داستان بلند و داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره میگل انخل استوریاس
میگل انخل استوریاس (Miguel Ángel Asturias) ۱۹ اکتبر ۱۸۹۹ میلادی به دنیا آمد. او شاعر و نویسندهای گواتمالایی است که بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکای جنوبی شناخته میشود. تحصیلات دانشگاهی را در رشتهٔ حقوق انجام داد و به دریافت درجهٔ دکترا نائل آمد. در سال ۱۹۲۴ میلادی به لندن و سپس به پاریس سفر کرد و در دانشگاه سوربون در رشتهٔ نژادشناسی به تحصیل ادامه داد و در ادیان قدیم آمریکای مرکزی تخصص یافت. شیوهٔ نگارش آستوریاس خاص خود او است و میتوان آن را «رئالیسم جادویی» نامید. ریشهٔ خیالانگیزی در آثار این نویسنده را واقعیتهای روزانهٔ کشور او دانستهاند. اعتقادهای آبا و اجدادی و خرافهپرستی، علاقه و ایمان به سحر و جادو و فقر و بینوایی در زمینهٔ زیبایی طبیعت و سرسبزی منطقهٔ استوایی، با قلم او به هم آمیخته و نوشته شده است. میگل انخل استوریاس برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۶۷ میلادی بوده است. گفته شده که این جایزه را بهخاطر موفقیتهای ادبی آشکار او که در ویژگیها و آدابورسوم مردم بومی آمریکای لاتین ریشه دارد،به او اهدا کردهاند. «توروتومبو» به قلم او بهوسیلهٔ انتشارات خوارزمی در ایران منتشر شده است؛ همچنین کتابهای «پاپ سبز»، «چشمانتظار در خاکرفتگان»، «سومین کرانهٔ رود»، «مردی که همهچیز همهچیز همهچیز داشت» و «تعطیلات پایان هفته در گواتمالا» از این نویسنده به پارسی برگردانده شده است.
بخشی از کتاب توروتومبو
«دست سرد و صابونی لیدا سال بشقابی را که داشت میشست کنار گذاشت و آستین کت مرد کور را چسبید، کتی که از شدت رفو و وصلهخوردگی چیزی جز یک تکهٔ بزرگ وصله نبود. بنیتو خوخون بهداخل رستوران که یگانه رستوران محقر دهکده بود بازگشت، بر جای ایستاد و با تعجب پرسید که چه کسی او را این طور چسبیدهاست.
__ منم، لیدا سال، ظرفشوی مسافرخانه ...
__ خوب دخترم، چه کار داری؟
__ دلم میخواست که پند تازهای بهمن بدهید.
__ آه! آه! پس تو از کسانی هستی که خیال میکنند پندهای قدیم هم وجوددارد؟ ...
__ برای من فرق نمیکند. میخواهم که پند تازه باشد. پندی که فقط برای من ساختهباشید. پندی که هرگز بهکس دیگر ندادهباشید، حتی تا بهحال فکرش را هم نکردهباشید. تازه. فهمیدید. تازه.
__ خوب. خوب اگر بتوانم.
__ چنانکه میدانید این مربوط است به ...
__ نه، نه، من چیزی نمیدانم ...
__ بسیار خوب چطور بگویم، من عاشق مردی شدهام که حتی بهمن نگاه هم نمیکند ...
__ عزب است؟
لیدا سال آهی کشید و گفت:
__ بله عزب و دارا ... و خوشگل. چطور ممکن است که مردی آنقدر مهم بهدخترک ظرفشوی بدبختی توجه داشتهباشد؟ ...
__ خودت را خسته نکن. خوب میفهمم چه میخواهی. اما بزحمت میتوانم باور کنم که دختر ظرفشوی فقیری مثل تو آنقدر پول داشتهباشد که بهعنوان صدقه برای تهیهٔ لباس «قهرمانان جشن» بپردازد تا حاجتش برآوردهشود. آخر لباسها خیلی گرانند.
__ از این بابت ترس نداشتهباشید. اگر مبلغ صدقه خیلی زیاد نباشد میتوانم از صرفهجوییهایم بپردازم. مخصوصاً خواستم بدانم که آیا ممکن است یکی از لباسهای سحرآمیز را بهمن بسپارید و آن پسر بیوفا را پیدا کنید تا در روز جشن مریم عذرا آن را بر تن کند. موضوع اصلی این است که پسر در لباس «قهرمانان جشن» یعنی همان لباسی که من برایش میفرستم ظاهر شود. بقیهٔ کارها را جادو خودش انجامخواهدداد.
__ من از این موضوع اطلاعی ندارم، چون در این کار کور مضاعف هستم. آخر من چه میدانم جوانی را که تو بهاو دل باختهای و میخواهی از راه بدرکنی کجا پیدا کنم.
لیدا سال صورتش را بهجانب یکی از گوشهای بزرگ و ناهموار و پرمو و چرکین مرد کور خم کرد و آهسته گفت:
__ در خانهٔ الویسورس ...
__ آه ... آه ...
__ فلیپیتو الویسورس ...»
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه