کتاب چارلی و کارخانه شکلات سازی
معرفی کتاب چارلی و کارخانه شکلات سازی
کتاب چارلی و کارخانه شکلات سازی نوشتهٔ رولد دال و ترجمهٔ محبوبه نجف خانی است. نشر افق این رمان نوجوان را منتشر کرده است.
درباره کتاب چارلی و کارخانه شکلات سازی
آقای «ویلی ونکا» شیرینیساز مشهور و صاحب بزرگترین کارخانهٔ شکلاتسازی دنیا است. او، تصمیم گرفته است که پنج بلیط طلایی را در شکلاتهایش قرار دهد. پنج بچهای که بلیطهای طلایی را پیدا کنند، میتوانند از این کارخانهٔ عجیبغریب بازدید کنند و در پایان هم آقای ویلی ونکا آنقدر به آنها شکلات و آبنبات میدهد که تا پایان عمرشان کافی باشد، اما ماجرایی رخ میدهد که انتظارش را نداریم.
رولد دال داستان چارلی و کارخانه شکلات سازی را با الهام از یکی از خاطرات کودکی خودش نوشته است. زمانی که در یک مدرسه شبانهروزی درس میخواند و کارخانهٔ شکلات سازی که بغل مدرسه قرار داشت، هر هفته برای بچهها شکلات میفرستاد تا نظرشان را دربارهٔ طعمهای جدید جویا شود. نویسنده در این داستان تقابل فقر و خلق امید را نشان میدهد. او مخاطبان را به دنیایی از جادو و تخیل برده و به نقد تربیت نادرست کودکان پرداخته است.
«تیم برتون» در سال ۲۰۰۵ فیلمی با اقتباس از این رمان ساخت و «جانی دپ» در این فیلم به ایفای نقش پرداخت. فیلم «چارلی و کارخانهٔ شکلاتسازی» کاندید اسکار بهترین طراحی لباس در سال ۲۰۰۶ شد.
کتاب چارلی و کارخانه شکلات سازی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان به رمانهای خارجی و علاقهمندان به داستانهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
دربارهی رولد دال
رولد دال در ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۶ به دنیا آمد و در ۲۳ نوامبر ۱۹۹۰ درگذشت. او داستاننویس و فیلمنامهنویس بریتانیایی بود. اوج شکوفایی رولد دال بهعنوان نویسندهٔ کودکان و بزرگسالان در دهۀ ۱۹۴۰ میلادی بوده است. از مهمترین آثار او میتوان به «غول بزرگ مهربان»، «چارلی و کارخانۀ شکلاتسازی»، «جیمز و هلوی غولپیکر»، «ماتیلدا» و... اشاره کرد. رولد دال از مشهورترین نویسندگان کتاب کودک است. کتابهای او سالها در لیست پرفروشترینهای کتاب کودکان بوده است. او نویسندهای ماهر است، با دنیای کودکان بهخوبی آشناست و ذهنیات و تخیلات آنها را میشناسد. جذابیت رمز و رازآلود کتابهای دال و کلام طنزآلود او همواره مورد علاقۀ کودکان بوده است. قهرمانهای داستانهای دال، کودکانی جسور و شجاع هستند که در زنجیرۀ اتفاقاتی هیجانانگیز افتاده و سرانجام بر بدیها پیروز میشوند. موضوعات داستانهای او گاهی بسیار ساده و روزمره و گاه کاملاً تخیلی و عجیبغریب است. از درونمایههای موجود در آثار این نویسندۀ بریتانیایی میتوان به برابری، نوع دوستی، طبیعتدوستی، جسارت، شجاعت و… اشاره کرد. از بسیاری از داستانهای رولد دال برای تولید فیلمهای سینمایی، برداشت و اقتباس شده است. برای نمونه میتوان به فیلم چارلی و کارخانهٔ شکلات سازی ساختۀ تیم برتون با بازی جانی دپ اشاره کرد. «گاهی هرگز: قصهای برای سوپرمن» (۱۹۴۸) و «عمو اسوالد من» (۱۹۸۰) از داستانهایی هستند که رولد دال برای بزرگسالان نوشته است. او همچنین به نگارش نمایشنامه، فیلمنامه، شعر و آثار غیرداستانی هم پرداخته است. رولد دال در جایی میگوید: «اگر میخواهید دنیا را از دریچۀ چشمان کودکان بنگرید، چهاردستوپا روی زمین زانو بزنید و به بزرگسالانی که به شما امرونهی میکنند، خیره شوید.»
بخشی از کتاب چارلی و کارخانه شکلات سازی
«خانم سالت فریاد زد: «پس نجاتش بده!»
آقای وانکا گفت: «خیلی دیر شده، او را توی لوله انداختند!»
و واقعاً هم وروکا را توی لوله انداخته بودند.
خانم سالت که دستهایش را در هوا تکان میداد، فریاد کشید: «اما کجا؟ چه بلایی سر چیزهای پوک میآید؟ لولهٔ زباله به کجا میرود؟»
آقای وانکا به او گفت: «آن لولهٔ مخصوص، یکراست به لولهٔ بزرگ و اصلی زباله میریزد که تمام آت و آشغالهای قسمتهای مختلف کارخانه را بیرون میبرد. خاکروبههای کف اتاقها، پوست سیبزمینیها، کلمهای گندیده، کلههای ماهی و آت و آشغالهایی از این دست.»
مایک تیوی گفت: «دلم میخواهد بدانم توی این کارخانه کی ماهی و کلم و سیبزمینی میخورد؟»
آقای وانکا جواب داد: «خب معلوم است، من. تو که فکر نمیکنی من روزی سه وعده دانهٔ کاکائو بخورم، هان؟»
خانم سالت جیغ و داد کرد: «اما... اما... اما... آن لولهٔ اصلی بزرگ آخرش به کجا میریزد؟»
آقای وانکا با خونسردی گفت: «خب، معلوم است، به کوره، کورهٔ زبالهسوزی.»
خانم سالت، دهان سرخ و بزرگش را باز کرد و جیغ کشید.
آقای وانکا گفت: «نگران نباشید، شاید شانس بیاوریم و امروز کوره را روشن نکرده باشند.»
خانم سالت نعره کشید: «شانس بیاوریم!... وروکای عزیزم! او... او... مثل سوسیس کباب میشود!»
آقای سالت گفت: «کاملاً درست است، عزیزم.» و افزود: «ببین وانکا، فکر کنم ایندفعه دیگر زیادی تند رفتی و شورش را درآوردی. دختر من شاید کمی لوس و ننر باشد، اقرار میکنم، اما تو نمیتوانی او را جزغاله کنی. میخواهم بدانی که در این مورد حسابی عصبانیام، واقعاً عصبانیام.»
آقای وانکا گفت: «اوه! عصبانی نشوید، آقای محترم! تصور میکنم دیر یا زود دوباره او برگردد بالا. شاید حتی اصلاً پایین نرفته باشد. شاید توی لولهٔ زباله، درست زیر ورودی حفره، گیر کرده باشد، و اگر اینطور باشد، تنها کاری که باید بکنی این است که بروی توی حفره و دوباره او را بیرون بکشی.» »
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه