
کتاب دلم یه خونه آروم می خواد
معرفی کتاب دلم یه خونه آروم می خواد
معرفی کتاب دلم یه خونه آروم می خواد
کتاب الکترونیکی «دلم یه خونهٔ آروم میخواد (چگونه میتوان با والدین خود ارتباط بهتری داشت)» نوشتهٔ نسرین محمدینسب، یکتا عکافیان و مریم تفنگچی و با همکاری نشر خزه منتشر شده است. این کتاب با رویکردی ویژه برای نوجوانان و از زبان نوجوانان، به موضوع ارتباط میان نوجوانان و والدین میپردازد و تلاش میکند به دغدغهها و چالشهای این سن پاسخ دهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دلم یه خونه آروم می خواد
این کتاب مجموعهای از روایتها، داستانها و گفتگوهای واقعی یا الهامگرفته از تجربههای نوجوانان است که در قالب داستانهای کوتاه و بخشهای تحلیلی به مسائل ارتباطی میان نوجوانان و والدین میپردازد. نویسندگان با تکیه بر تجربههای مشاورهای خود، تلاش کردهاند فضای خانه و خانواده را از زاویه دید نوجوانان به تصویر بکشند و مشکلاتی مانند سختگیری والدین، مقایسهکردن، نصیحتهای مکرر، فشارهای تحصیلی، اختلافات خانوادگی، وسواس، نگرانیهای افراطی و حتی موضوعات حساسی مانند اعتیاد و فرزندخواندگی را بررسی کنند. کتاب در قالب داستانهایی از زندگی نوجوانان مختلف، به بیان احساسات، دغدغهها و واکنشهای آنان میپردازد و در پایان هر داستان، با طرح پرسشهایی، مخاطب را به تأمل و گفتگو دعوت میکند. این اثر در سالهای اخیر و با توجه به دغدغههای روز نوجوانان نوشته شده و تلاش دارد پلی میان دنیای نوجوانان و والدین بسازد.
خلاصه کتاب دلم یه خونه آروم می خواد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!کتاب با روایتهایی از زندگی نوجوانان آغاز میشود که هرکدام با چالشی در ارتباط با والدین خود روبهرو هستند. داستانهایی مانند «شنتیا» که زیر فشار انتظارات کمالگرایانه پدرش قرار دارد و یا «ثمین» که مدام با مقایسهشدن با دیگران احساس ناکافیبودن میکند، فضای خانههایی را نشان میدهد که در آن نوجوانان برای دیدهشدن و درکشدن تلاش میکنند. در بخشهایی دیگر، نوجوانانی مانند «باران» با اضطراب تحصیلی و ترس از ناامیدکردن مادرشان دستوپنجه نرم میکنند یا «امین» که در خانوادهای فرزندخوانده است و با بحران هویت و پذیرش روبهروست. کتاب به موضوعات متنوعی مانند نصیحتهای بیپایان والدین، کنترلگری، وسواس، نگرانیهای افراطی، اختلافات خانوادگی، تبعیض جنسیتی، فشارهای اجتماعی و حتی اعتیاد نوجوانان میپردازد. هر داستان با گفتوگوهای خانوادگی، واکنشهای احساسی و پرسشهایی برای تأمل بیشتر همراه است. نویسندگان در پایان هر روایت، با تحلیل و ارائه راهکارهایی، تلاش میکنند نوجوانان را به خودشناسی، گفتوگوی مؤثر و پذیرش واقعیتها تشویق کنند و والدین را نیز به درک بهتر فرزندانشان دعوت نمایند. پیام اصلی کتاب این است که ارتباط سالم و صمیمی میان نوجوان و والدین، نیازمند شنیدن، درک متقابل و احترام به تفاوتهاست.
چرا باید کتاب دلم یه خونه آروم می خواد را خواند؟
این کتاب با روایت داستانهای واقعی و ملموس از زندگی نوجوانان، به مسائل پیچیده و گاه پنهان ارتباط با والدین میپردازد و تلاش میکند راههایی برای عبور از سوءتفاهمها و تنشهای خانوادگی نشان دهد. مخاطب با خواندن این اثر، میتواند احساسات و دغدغههای خود را در قالب شخصیتهای داستانی بازشناسد و با راهکارهای پیشنهادی، مهارتهای ارتباطی و خودشناسی را تقویت کند. همچنین والدین و مربیان با مطالعهٔ این کتاب، فرصت پیدا میکنند تا نگاه تازهای به دنیای نوجوانان داشته باشند و زبان مشترک بهتری با فرزندان خود پیدا کنند.
خواندن کتاب دلم یه خونه آروم می خواد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانانی مناسب است که با والدین خود اختلاف یا سوءتفاهم دارند، احساس میکنند شنیده نمیشوند یا تحت فشار انتظارات و مقایسهها قرار دارند. همچنین والدین، مشاوران، معلمان و هرکسی که با نوجوانان سر و کار دارد، میتواند از این کتاب برای درک بهتر دنیای نوجوانان و بهبود ارتباط با آنها بهره ببرد. برای خانوادههایی که با موضوعاتی مانند اضطراب تحصیلی، اختلافات خانوادگی، کنترلگری یا اعتیاد نوجوانان روبهرو هستند، این کتاب میتواند راهنمایی کاربردی باشد.
فهرست کتاب دلم یه خونه آروم می خواد
- فصل اول: داستانهایی از نوجوانان و والدین؛ روایتهایی از خانههایی که آرامش در آنها گم شده و نوجوانان با والدین خود درگیرند.- فصل دوم: گفتگوهای خودمانی؛ تحلیل و بررسی رفتارها و احساسات نوجوانان و والدین پس از هر داستان.- فصل سوم: فشارهای تحصیلی و اضطراب؛ روایتهایی از نوجوانانی که زیر بار انتظارات تحصیلی و مقایسهها قرار دارند.- فصل چهارم: اختلافات خانوادگی و تأثیر آن بر نوجوانان؛ داستانهایی از خانوادههایی که درگیر دعوا، جدایی یا تبعیض هستند.- فصل پنجم: وسواس، کنترلگری و نگرانیهای افراطی؛ بررسی تأثیر رفتارهای وسواسی و کنترلگر والدین بر نوجوانان.- فصل ششم: اعتیاد و رفتارهای پرخطر؛ روایتهایی از نوجوانانی که به دلیل مشکلات خانوادگی یا فشارهای روانی به سمت رفتارهای پرخطر کشیده میشوند.- فصل هفتم: راهکارها و تمرینهای ارتباطی؛ پیشنهادهایی برای بهبود گفتوگو، مدیریت احساسات و حل تعارضها در خانواده.هر فصل با داستانهایی کوتاه و بخشهایی برای تأمل و پرسش همراه است تا مخاطب بتواند تجربههای خود را با روایتها مقایسه کند و راهحلهای عملی را بیازماید.
بخشی از کتاب دلم یه خونه آروم می خواد
«همیشه همه چیز باید بیعیب و نقص باشه...به قول بابام اگر کاری رو شروع کردی باید به بهترین نحو تمومش کنی, نیماء این یعنی اگر فکر میکنی نمیتونی بهترین باشی بیخیال شو, یعنی انتخاب غلط شنتیا این جملات را خیلی جدی به سمت نیما شلیک کرد. کیفش را بر داشت و از کلاس بیرون رفت:خدافظ تا فر دا.نیما مدتی روی نیمکت نشست. سر دوراهی قرار گر فته بود. انتخاب کلاس بسکتبال یا شنا؟! به هر دو علاقه داشت. اما میدانست فقط میتواند یک انتخاب داشته باشد. چون خانواده برای یکی از این دو ورزش هزینه می کر د. حرفهای شنیتا مثل گردبادی در ذهنش چرخ میزد. آهسته و متفکر از مدرسه خارج شد. همچنان که با قدمهای ضعیف به سمت مترو میرفت زندگی دوستش شنتیا را مرور کرد: «درسته که هیچ وقت از خودش راضی نیست و هر گز خوشحال به نظر نمیرسه اما پسر موفقیه. نمراتش که عالیه. رو گرفته که هر طور شده رتبهی کنکورش بالا بشه تا بتونه پزشکی بخونه...»آهی کید وسری تکان داد: «خوش به حالش...»پدر شنتیا با لبخند مرموزی موبایل را قطع کرد و روی میز گذاشت. دستی روی سر بیموی خود کشید و روبروی شنتیا سر میز غذاخوری نشست. درحالی که در بشقاب خودش برنج می کشید رو به پسرش گفت: «میدونی کی زنگ زده بود؟»شنتیا لیوان دوغش را سر کشید و با بیخیالی گفت: «آره. معلومه. عمو جلال, همکار قدیمیت. جناب سرهنگ بازنشسته... طبق معمول داشتی پز نمرهها و مدالهای منو میدادی دیگه.»پدر با صدای بلند خندید: «پز نیست. واقعیته پسر. باید همه بدونن شنتیای من کارش درسته, امسال رتبهی بر ترو میاره و چند سال دیگه بهترین پزشک این مملکت میشه باعث افتخار من میشه. مگه غیر از اینه؟»شنتی مئل همیشه پاسخی نداد ودر سکوت خودش غرق بودپدر ادامه داد: «خوشحالم که ژن خودمو داری... اگر سختگیریهای من نبود الان موفق نبودی, اگر مثل اون مامان بیخیالت بودم...»شنتیا با تندی حرف پدر راقطع کرد: : «در مورد مامان چیزی نگو. . لطفا . . برای بار هزارم...»پدر سری تکان داد و با خندهی عصبی ادامه داد: «آره باشه, باشه... اگر زحمات من و پولهای من نبود تو الان مثل آون داداش احمقت میشدی. آون پسرهی احمق قدرنشناس... موقعیتش رو از دست داد. قدر زندگی و جایگاهش رو ندونست. لیاقتش نبود اینجا بمونه. حقشه که توی اون شر ایط سخت کار کنه و جون بکنه, حقشه...»شنتیا دست از خوردن کشید: «شر ایط سخت کدومه پدر؟ داره درس میخونه. کارشو دوست داره از زند گیش هم لذت میبره ... همونطوری که میخواد زند گی می کنه... نه مدلی که شما میخواستی...»پدر با نگاه خشمگین حرف پسرش را قطع کرد: «لذت میبره؟ اون بیلیاقت بههیچ جا نمیرسه... تو بچه بودی, یادت نیست که چقدر خرجش کردم. هر کاری لازم بود انجام دادم که پزشکی قبول بشه. هوش و استعدادش رو داشت. اما لجبازی و حماقتش اجازه نداد تصمیم درست بگیره. اگر میخواست میتونست. مقصر اصلی مامانتون بود...»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه