کتاب یوحنا، پاپ مونث
معرفی کتاب یوحنا، پاپ مونث
کتاب یوحنا، پاپ مونث نوشتهٔ دونا کراس و ترجمهٔ جواد سید اشرف است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب یوحنا، پاپ مونث
کتاب یوحنا، پاپ مونث (Pope Joan) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است که در سال ۲۰۰۹ میلادی یک فیلم سینمایی با همین نام از روی آن ساخته شد. دونا کراس در این رمان، تصویری از دورانی تیره را در شکوه و زرقوبرق بیرحمانهاش ترسیم و داستان مهیج زندگی زنی را تعریف کرده است که قدرت بینش او یاریاش میکند تا محدودیتهای اجتماعی زمان خود را به مبارزه بطلبد. برای هزاران سال، هستی «یوحنا» انکار شد. او افسانهای است که نمیمیرد. یوحنا، پاپ مؤنث و زنی در قرن نوزدهم میلادی بود که خود را به شمایل مردی تغییر داد و آنقدر در این زمینه پیش رفت تا موفق شد بهعنوان تنها زن تاریخ بر تخت «سنت پیتر» بنشیند. دونا کراس در این رمان، تصویری استثنایی از چهرهٔ یک قهرمان فراموشنشدنی را ترسیم کرده است که در برابر محدودیتهایی که روحش نمیتوانست بپذیرد، ایستاد و جنگید. این زن در برابر سختگیریهای بیجای اجتماعی در قرونوسطی که در آن زن را از تعلیم و یادگیری باز میداشتند، شورید. زمانی که برادر او بهطرز بیرحمانهای در یک نبرد وایکینگی به قتل میرسد، یوحنا ردا و هویت او را برمیدارد و وارد صومعه میشود و همچون برادرش خود را یک شفابخش و محقق بزرگ جا میزند. سرانجام او چه خواهد بود؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب یوحنا، پاپ مونث را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یوحنا، پاپ مونث
«قرار بود در سن دنیس بازار مکارهای برپا شود! این خبر فوقالعادهشگفتانگیز و خوشحالکننده بود. از برگزاری آخرین بازار مکاره ممالک امپراتوری آنقدر سال میگذشت که اکثر مردم از شمارش آنها عاجز بودند. اما چند تن از سالمندترین مردان شهر ــ مثلاً بورکهاردِ قصاب ــ هنوز هم دورهای را به یاد داشتند که هر سال یک یا دو بازار مکاره بزرگ در سرزمین فرانکها برگزار میشد. به هر حال این چیزی بود که پیرمردها ادعا میکردند ــ هرچند که باورش آسان نبود. و اگر هم این داستان صحت داشت، در هر حال مربوط به گذشتههای دور، به دوران شاه فقید، یعنی مربوط به سالهایی بود که امپراتور شارلمانی ــ که خداوند قرین رحمتش کناد ــ در اوج قدرت و جوانی بود و جادهها و شوارع و پلها هنوز مرتبا تعمیر و بازسازی میشد و دزدان و راهزنان و کلاهبرداران جرئت تاخت و تاز در همه جای کشور را نداشتند. و از همه مهمتر اینکه در آن سالها اقوام نورمن ــ که خداوند به عذاب ابدی گرفتارشان کناد ــ هنوز با حملات و شبیخونهای وحشیانه و غارتگرانهشان همه جای مملکت را در هول و وحشت مرگ فرو نبرده بودند. امروزه اقدام به سفر خطرناکتر از آن بود که برپایی بازار مکاره صرفه اقتصادی داشته باشد و یا مردم انگیزهای برای شرکت در آن پیدا کنند. هیچ بازرگانی خطر حمل و نقل کالاهای گرانبهایش را در شوارع پر از دزدان قطاعالطریق به جان نمیپذیرفت و مردم هم به نوبه خود مایل نبودند به خاطر چند روز تفریح و سرگرمی جان خود را در چنین سفری در معرض خطر قرار دهند.
و با این حال ــ قرار بود در سن دنیس بازار مکارهای برگزار شود. و حتی اگر فقط نصف آنچه که جارچی حامل این خبر گفته بود حقیقت داشت، در سن دنیس رویدادها و ماجراهای بهیادماندنی و عجیبی در انتظار شرکتکنندگان بود: بازرگانان بیزانسیای که ادویه حارهای، ابریشم و پارچه زربافت میفروختند، دورهگردهای ونیزیای که قبای چرمی مزین به پر طاووس به تن داشتند، بردهفروشان فریسلندی که کالای انسانی خود را ــ که اکثرا بردههای ساکسونی و اسلاو بودند ــ در معرض فروش قرار میدادند؛ تجّاری از اقوام شمالی لانگوبارد که انبار کشتیهایشان مملو از گونیهای پر از نمک بود و بر بادبانهای نارنجیرنگ کشتیهایشان علائم منطقهالبروج نقش بسته بود. و به گفته جارچی در این بازار همه نوع بازی و سرگرمی هم وجود داشت: بندباز و وزنهبردار، قصهگو و شعبدهباز و تردست ــ و حتی سگها و خرسهای دستآموزی که روی صحنه شیرینکاری میکردند.
ولی البته سن دنیس به دورشتات نزدیک نبود. فاصله آنها تقریبا یکصد و پنجاه مایل، یعنی معادل سفری دو هفتهای در جادههای ناصاف و پر دستانداز بود که عبور از چندین رودخانه پر آب و خروشان را نیز شامل میشد. ولی این بار هیچ کس حاضر نبود به خاطر چنین مشکلاتی از این سفر چشم بپوشد. هر کسی که صاحب مادیان، قاطر یا حتی خری بود، بار سفر بست.
قافله خانواده گرولد بسیار بزرگ و پرتعداد بود و البته از موکب یک کنت صاحبنام هم جز این انتظاری نمیرفت. پانزده تن از نوکرانِ تا به دندان مسلحش و نیز چندین خدمتکار و پادو اعضای خانواده را همراهی میکردند. یوهانا هم یکی از مسافرین بود و حتی برادرش یوهانس را هم به خاطر احترام به او، به عنوان میهمان دعوت کرده بودند ــ و یوهانا مطمئن بود که این دعوت نشانه احترام و علاقه خاص گرولد نسبت به شخص اوست. تدارکات بانو ریشیلد برای سفر بسیار دقیق و کامل بود. ریشیلد سعی بسیار کرده بود تا ترتیبی فراهم آورد که اعضای کاروان در حین سفر هیچ کمبودی نداشته باشند و همه اسباب راحتی و امنیت مسافرین فراهم باشد. از چندین روز قبل تعدادی گاری چهارچرخه را به حیاط قلعه آورده و با انواع وسایل سفر و مایحتاج مورد نیاز پر کرده بودند.
در بامداد روز آغاز سفر، در ویلاریس برو بیای پرهیاهویی برپا بود. پادوهای اصطبل به این سو و آن سو میدویدند، به گردن اسبها و استرها توبره جو میآویختند و بار بر پشتشان میبستند. سرآشپز و دستیارانش در کنار اجاق بزرگی که از دودکش بلندش دود غلیظی به آسمان برمیخاست، عرق میریختند. نعلبند در کنار سندان و دمه چرمیاش دیوانهوار کار میکرد و آخرین نعلها و میخهای مورد نیاز را آماده میساخت. انواع صداهای گوناگون به همهمه بلند و در همی تبدیل شده بود. صدای چکش و خشخش و تقتق و شیهه اسبها گوش را میآزرد و در ورای این همهمه، فریاد بلندِ خدمتکاران، نعره نوکرها و سوت پادوهای اصطبل به غوغای در هم و عجیب و گوشخراشی تبدیل شده بود؛ گاوها ــ که دختران خدمتکار بیموقع و شتابزده شیرشان را میدوشیدند، نعره میکشیدند و پا بر زمین میکوفتند؛ از هر گوشهای عرعر اعتراضآمیز خرهایی به گوش میرسید که در زیر بار سنگین کمر خم کرده بودند. از زیر نعل اسب و قاطر و خر، پنجه سگ و گاو، کفش و چکمه نوکران و سربازان و چرخ گاریها ابر رقیقی از غبار و خاک سرخرنگ به آسمان برخاسته بود که به رنگ سرخ با مه صبحگاهی درآمیخته و آفتاب درخشان آن بامدادی بهاری را کدر و کمرنگ کرده بود.»
حجم
۷۳۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۳۲ صفحه
حجم
۷۳۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۳۲ صفحه