دانلود و خرید کتاب ترمینال آقای فلانی ساره تمیمی
تصویر جلد کتاب ترمینال آقای فلانی

کتاب ترمینال آقای فلانی

نویسنده:ساره تمیمی
انتشارات:نشر عطران
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ترمینال آقای فلانی

کتاب ترمینال آقای فلانی، سفری عاشقانه از ساره تمیمی است. شادی، راوی کتاب ترمینال آقای فلانی از ماجرای آشنایی‌اش با معلمش می‌گوید و داستان‌های بسیار و ماجراهای پرفراز و نشیبی که پشت سر گذشته‌اند.

درباره‌ی کتاب ترمینال آقای فلانی

کتاب ترمینال آقای فلانی یک داستان عاشقانه است. عاشقانه‌ای که با خواندنش می‌توانید خودتان را به جای شخصیت‌های بگذارید و حالشان را به خوبی متوجه شوید. کتاب ترمینال آقای فلانی کتابی است که نمی‌توانید تا پایان داستان از آن دست بکشید. کتاب ترمینال آقای فلانی سفر عاشقانه‌ی شادی است. شادی برای آموزش زبان به یک آموزشگاه می‌رود و آنجا ثبت‌نام می‌کند. از ترم اول کلاسش به خاطر حضور پسرهای مزاحم اصلا رضایت ندارد و ترم دوم هم که کلاس بانوان است، زبان انگلیسی یاد نمی‌گیرد چون کلاس مثل یک فضای پوچ به جایی برای حرف‌های بی‌سر و ته و درددل‌های تمام نشدنی آن هم به زبان فارسی تبدیل شده است. بالاخره شادی در کلاس دیگری ثبت‌نام می‌کند و آن‌جا است که با سورج آشنا می‌شود. آشنایی که مسیر زندگی شادی را تغییر می‌دهد....

کتاب ترمینال آقای فلانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن رمان‌های عاشقانه از نویسندگان فارسی‌زبان لذت می‌برید، کتاب ترمینال آقای فلانی را بخوانید. 

بخشی از کتاب ترمینال آقای فلانی

من واقعاً قاطی کرده بودم که بالاخره اینا چه جور آدمایین؟ مادر سورج همش راجع به لباس مهمونی صحبت می‌کرد که همش میره، می‌بینه و سایزش نمی‌شه و باید ورزش کنه و همش راجع به تربیت بچه از من سؤال می‌پرسید و می‌گفت: شادی، تو بلد نیستی بچه تربیت کنی!

ظاهرش شبیه خواستگارها بود اما یک کلمه مستقیم به من حرف نمی‌زد. و فقط سؤال می‌پرسید، ببینه سلیقه من چه جوریه.

بالاخره جلسه آخر شد و ما باید امتحان می‌دادیم و خلاص. خیلی خوشحال بودم که داره تموم می‌شه و من حقیقت رو متوجه شدم. خانم مختاری و سورج، هر کسی که بودن و نبودن، به من نمی‌خوردن و ما مناسب همدیگه نبودیم و تمام. دیگه هم نمی‌خواستم بهشون فکر کنم. می‌خواستم راهمو ادامه بدم و زبانمو تموم می‌کنم و آینده‌ای با سورج و مادرش نمی‌دیدم که بخوام راجع بهشون کنجکاوی کنم.

برای امتحان جامو عوض کردم. نمی‌خواستم نزدیک خانم مختاری باشم. می‌خواستم یه گوشه بدون این‌که باهاش روبه‌رو بشم، امتحانمو بدم و بزنم بیرون. رفتم کنار دوتا دختر نشستم که اصلاً باهاشون حرف نزده بودم و نمی‌شناختمشون. داشتن با هم صحبت می‌کردن و من برام مهم نبود چی می‌گفتن؛ ولی ناخودآگاه حرف‌هاشون به گوشم خورد و جالب اومد.

کاربر 7638605
۱۴۰۲/۰۹/۱۲

بی محتوا و پایان بی محتوا تر

حجم

۶۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

حجم

۶۴۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان