کتاب نوری که با خود داریم
معرفی کتاب نوری که با خود داریم
کتاب نوری که با خود داریم؛ چیرگی در زمانهای ناپایدار نوشتهٔ میشل اوباما و ترجمهٔ زهرا نوربخش و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است. میشل اوباما معتقد است هرچند ممکن است برای چالشهای بزرگ زندگی راهحلهای مشخص و دقیقی وجود نداشته باشد، اما همهٔ ما میتوانیم مجموعهای از ابزارها را بیابیم و به کمک آنها قدرت عمل بسیار بهتری داشته باشیم. او در نوری که با خود داریم، ارتباطی صریح و صادقانه با یکایکِ خوانندگان برقرار میکند و با آنها از چگونگی کشف و تشخیصِ نور درون و قدرت استفاده از آن، مواجهه با چالشها و فائق آمدن بر دشواریهای روزگار سخن میگوید.
درباره کتاب نوری که با خود داریم
میشل اوباما در کتاب نوری که با خود داریم، مجموعهای از تجربهها و ماجراهای انگیزانندهٔ زندگیاش را در اختیار خوانندگان قرار میدهد و آنها را ترغیب میکند که در جامعه قدرت پیدا کنند، جسارت داشته باشند، منابع شادمانی خود را بیایند و مسیر «شدن» را با قوت ادامه دهند.
کتابهای میشل اوباما نه به این خاطر با استقبال بسیار گستردهای در دنیا روبهرو شدند و کتابِ شدن او با ترجمه به ۲۴ زبان، رکورد فروش در دنیا را شکست که او نخستین بانوی اولِ آمریکایی آفریقایی در تاریخ ایالات متحدهٔ آمریکا بوده است؛ میشل، در کتابهایش، از حقایق روان و روشنی سخن میگوید که ریشه در باورهای عمومی انسانها، رشد و بالندگیِ زنان، تجربههای شخصی و ستم و تبعیض جوامع رنگینپوست دارد.
او در کتاب شدن از اعتمادبهنفس، شکستنِ حدوحصرهای اجتماعی و عبور از موانعِ دشوارِ زندگی میگوید و از غرور و سربلندیِ زنان و مادران، و رسیدن به عشق و آرامش در زندگی:
«شدن»
رسیدن بهجایی یا هدف معینی نیست.
یک حرکت روبهجلوست.
برای تکامل،
راهی برای دستیابی به بهتر بودنِ مداوم است.
و در این مسیر طولانی، همه را به همان چیزی که هستند، فرا میخواند و به گریز از ترسهای درونی، صبوری و ایستادگی و تسلیم نشدن در برابرِ موانعی که خواهناخواه پیش میآیند.
و اینک، در نوری که با خود داریم، از نورِ هدایتگری میگوید که در وجود هرکس به امانت گذاشته شده و همه وظیفه دارند این نور را کشف کنند، و در مسیر آرمانهای نیکویِ زندگی و رسیدن به آرامش و خوشبختیِ واقعی از آن بهره ببرند.
اگر میخواهی موانع را بشکنی و دیوارها را فروبریزی، باید مرزها و محدودیتهای خودت را بیابی و از آنها محافظت کنی، باید از وقت، نیرو، سلامتی و روحیهات در طی مسیر مراقبت کنی. دنیا پر از خط و مرز است، گذر از برخی از آنها دشوار است، از بعضی واجب، و برخی دیگر همان بهتر که یکسره نابود شوند. خیلی از ما تمام عمرمان را صرف میکنیم تا تشخیص بدهیم از کدامشان بگذریم و از کدام نه.
تردیدها را بهدور بریز. تردید از درونِ خود آدم میآید. ذهنِ هراسناک همیشه سعی میکند فرمان را به دست گیرد و مسیر حرکت را عوض کند. تو را بترساند و فرصت را از تو بگیرد و به قطار رؤیاهایت سنگ بزند.
اعتمادبهنفس داشته باش، جلوی شایعات ایستادگی کن. کتابهایی از افرادی بخوان که نوع نگاهشان با تو متفاوت است، به صداهایی گوش بده که قبلاً نشنیدی، به دنبال روایتهایی باش که برای تجدید هستند. در آنها و با آنها، شاید بتوانی جای بیشتری برای خودت پیدا کنی.
در نوری که با خود داریم به چشماندازهایی روشن و گرمابخش چشم میگشاییم، با تجربههایی موفق و عینی روبهرو میشویم و راهگشاییهایی مؤثر و کارآمد را درمییابیم. آدمی زاده شده است برای عشق و محبت و زندگی. برای سعادت و نیکبختی و برای دنیایی که سرشار از نور و روشنایی است.
خواندن کتاب نوری که با خود داریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شخصیت میشل اوباما پیشنهاد میکنیم.
درباره میشل اوباما
میشل لاوون رابینسون اوباما، زادهٔ ۱۹۶۴، شیکاگو، ایلینوی، وکیل، فعال اجتماعی، نویسندهٔ آمریکایی است. او در ۲۸ سالگی با باراک اوباما ازدواج کرد و نخستین بانوی اول آمریکایی آفریقایی ـ به مدت هشت سال در تاریخ ایالات متحدهٔ آمریکاست.
او دانشآموختهٔ دانشگاه پرینستون و دارای دکترای حقوق از دانشگاه هاروارد است. میشل اوباما مقام نخستِ فهرست نظرسنجیِ سالانهٔ زنِ تحسینشدهٔ مؤسسهٔ گالوپ در سال ۲۰۱۸ را از آن خود کرد.
کتابِ شدنِ خانم اوباما در همهٔ کشورهای جهان جزو پرفروشترین کتابها بوده است. در ایران نیز ترجمهٔ این کتاب بسیار پرطرفدار شد. نوری که با خود داریم کتاب دیگر اوست.
بخشی از کتاب نوری که با خود داریم
«گاهی اوقات یک ابزار را فقط پس از بهکارآمدنش تشخیص میدهی. و گاهی، بهنظر میرسد، کوچکترین ابزارها قادرند به ما کمک کنند تا شدیدترین احساسات را سروسامان ببخشیم. من این نکته را چندین سال پیش، همان زمان که بدون اینکه دقیقاً بدانم چه نیازی به میلِ بافتنی دارم، تعدادی از آنها را، بهصورت پستی، سفارش دادم، آموختم.
این قضیه مربوط به اولین هفتههای پرتنش همهگیری بود و من در خانهمان، در واشینگتن دی. سی. بودم. من که مطمئن نبودم اوضاع چگونه پیش خواهد رفت و، در کمال شرمندگی، میدانستم که خرید هیجانی' یک واکنش سنتیِ آمریکایی به بیثباتی و عدمِ اطمینان است، پخشوپلا، خریدهای آنلاین انجام میدادم، چیزهایی مثل غذا، دستمالتوالت، بازیهای فکری و لوازم هنری. کماکان سعی داشتم این واقعیت را درک کنم که ما، در یکلحظه، از «زندگی عادی» به یک وضعیت اضطرارِ جهانی در مقیاس کامل رسیدهایم. در تقلا بودم که درک کنم صدها میلیون نفر، بهصورت ناگهانی و جدی، در معرض آسیب قرار گرفتهاند. و امنترین و مفیدترین کاری که بقیهٔ ما از دستمان برمیآمد این بود که صبورانه در خانه بمانیم.
روزهای متوالی به اخباری زل میزدم که تحت تأثیر بیعدالتیِ حاد دنیای ما قرار گرفته بود. این بیعدالتی در سرخط خبرها، از دست دادن شغل، تعداد مرگومیرها، و در مناطقی در مجاورتمان که صدای بلند آژیر آمبولانس به گوش میرسید، نهفته بود. من مقالههایی درمورد کارکنان بیمارستان خواندم که از بیم اینکه مبادا خانوادهشان را به ویروس آلوده کنند، میترسیدند که بعد از نوبتکاریشان، به خانه بروند. تصاویری از کامیونهای نعشکش دیدم که در خیابانهای شهر، پارک شده بودند و محلهایی که به اجرای کنسرت اختصاص داشت، به بیمارستانهای صحرایی تبدیل میشدند.»
حجم
۹۰۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۹۰۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه