کتاب شبحی در آیینه خانه
معرفی کتاب شبحی در آیینه خانه
کتاب شبحی در آیینه خانه نوشتهٔ امید جهانمرد است. نشر سنجاق این رمان ایرانی را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است.
درباره کتاب شبحی در آیینه خانه
کتاب شبحی در آیینه خانه رمانی ایرانی نوشتهٔ امید جهانمرد است. این رمان نسبتاً بلند رنج نویسنده را در پی بیش از دهها بار بازنویسی آن در ۱۵ سال گذشته به همراه داشته است. بازپرس ویژه قتل در حین کار بر روی پروندهٔ قتل فردی روس در ایران به نام «پاول» که قاتل او را به طرز وحشتناکی از مردی و هستی هر دو ساقط کرده؛ نویسندهای را احضار میکند. نویسنده به خیال جستوجوی «م» که به قول خودش عشق نخستین و ازلی و ابدی اوست، در بخشی از بازجویی کاراگاهان حقیقتجو مشخص می گردد که برای او فراتر از یک عشق زمینی بوده و متضمن عباراتی همچون میهن و معشوق و ... به راه می افتد و سیری در آفاق و انفس و سفری از عالم خیال تا به دنیای درون و بیرون و عاقبت به اعماق تاریخ هجمه زده ایران می کند.
این اثر در ۲۳ بخش نگاشته شده است که عنوان برخی از آنها عبارت است از «تناسخ»، «نان و شهوت!»، « لالههای قاجار»، «نامه به بازپرس»، «میهمانی باشکوه»، «بر مزار نویسندهٔ شهیر»، «شال شهرت!»، «آقای نویسنده در دارالمجانین!»، «قلقلک کرمهای گور!» و «مرگ نویسنده».
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب شبحی در آیینه خانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شبحی در آیینه خانه
«شلوار کوتاه چسبانی تنش بود. مادرش گاهی به او می گفت که شیطان است اما آن روز فرق می کرد؛ مادرش دیگر حتی به او نگاه هم نمی کرد. او سرخ شده بود و تنش یخ کرده بود.
هوای تابستان را دوست داشت، دوست داشت هر سوراخ سُنبهٔ آن خانه بزرگ را کشف کند. مادرش می گفت که دختر موقع جیش کردن؛ باید توی دستشویی بنشیند اما او دوست داشت؛ بایستد؛ این کار پسر ها بود؛ پس حتماً او شیطان است؛ اصلاً این شیطان که بود که هزار و یک آدم را به نام او می خواندند. مادرش زن ساده ای بود.
صدایی آمد؛ صدای قدم پدرش بود که از ته کوچه می آمد؛ کوچه اولش خاکی بود و بعد اسفالت شده بود اما او کوچه خاکی را بیشتر دوست داشت؛ مادرش از خاک بازی بدش می آمد اما او پنجه هایش را در خاک می کرد.
کاش صدایی می آمد و مرد به حرف می آمد که من... من گناه کارم؛ من تازه در روی دوم سکه دنیا، به دنیا آمده ام؛ پس سعی نکنید مرا بشناسید؛ سعی نکنید مرا برگردانید. راستی یک سوال، آدم ها چقدر ظرفیت دارند؛ چقدر باید لِهشان کنی تا دیوانه شوند؟! چرا مردم نویسنده می شوند؟ ولی او حرفی نزد و او فکر کرد لابد برای دل خودشان!
راستی آقا می دانی من چرا به این حرفه رو آوردم؛ معلومِ که نمی دانی؛ من خودمم روانی ام! خنده داره؛ نه خشن ام، شیطانم، شیطنت پسرانه دارم، لج بازم. ادای مردا رو در می یارم.
مادرم می گه ... نه نمی خوام به یادم بیارم. بی خیال، راستی یه خبر درجه یک برات دارم؛ دکتر می گه تو جنون داری ولی من فهمیدم که تو جلویش رُل بازی کردی و چه طبیعی هم بازی کردی که اینطور بشه ولی من به کسی نمی گم؛ چون دوستت دارم ولی ... ولی اونا نباید؛ بفهمن دکتر می گه؛ تو اِسکیزوفِرنی واقعاً دیونه ای اما من می دونم؛ می دونم که چطور اونو گول زدی؛ بگو زدی!»
حجم
۱۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۳ صفحه
حجم
۱۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۳ صفحه