دانلود و خرید کتاب صوتی شدن

کتاب صوتی شدن نوشتهٔ میشل اوباما و ترجمهٔ علی سلامی است. معصومه عزیزمحمدی گویندگی این زندگی‌نامهٔ صوتی را انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است. این اثر حاوی روزنگاری هدفمند برای شناخت خود است.

درباره کتاب صوتی شدن

کتاب صوتی شدن نوشتهٔ میشل اوباما، بانوی اول سابق آمریکا است. او در این کتاب به شرح زندگی خود، از ابتدا تا تبدیل‌شدن به بانوی اول ایالات متحده پرداخته است. این کتاب در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و گفته شده است که در ۱۵ روز به رکورد فروش ۲ میلیون نسخه در آمریکا و کانادا رسید. نثر این کتاب، ساده و صمیمی است. این اثر صوتی حاوی روایتی از تلاش میشل اوباما برای رسیدن به موفقیت است؛ اینکه چطور دختری سیاه‌پوست از محله‌ای در جنوب شیکاگو توانست خود را به بالاترین رتبه‌های تحصیلی و دانشگاهی برساند. او خستگی‌ناپذیر بود و به آنچه آرزو داشت رسید. این زندگی‌نامهٔ صوتی می‌تواند برای بسیاری از انسان‌ها الهام‌بخش باشد تا به زندگی پیش رو امیدوار باشند.

میشل کودکی بود که با پدر مادر و برادرش در محله‌ای در جنوب شیکاگو زندگی می‌کرد. آپارتمان آ‌ن‌ها به اندازه‌ای بزرگ نبود که او بتواند اتاق مستقلی برای خود داشته باشد و با برادرش در یک اتاق مشترک زندگی می‌کرد. میشل اوباما در این کتاب از روزهای مدرسه، برخی تبعیض‌های نژادی و سختی‌هایی که گذراند گفته و از تلاشی که برای پذیرفته‌شدن در دانشگاه کرد. این انتهای آرزوی او نبود. پس از دانشگاه پرینستون، توانست در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه هاروارد پذیرفته شود. موفق ‌شد به‌عنوان وکیل در شرکت حقوقی «سیدلی آستین» مشغول به کار شود. دختری از محله‌ای فقیرنشین، حالا یکی از وکلای شرکتی معتبر شده بود؛ جایی که اولین دیدار با همسر آینده‌اش در آن رقم خورد. او با باراک اوباما در محل کار آشنا شد و سرانجام در سال ۱۹۹۲ با او ازدواج کرد. زندگی پر فرازونشیب شغلی و خانوادگی میشل، پس از ازدواج هم ادامه داشت و وارد مراحل پیچیده‌تری شد. او از سختی‌های یک مادر شاغل گفته است و از تلاشی که برای رسیدن به همهٔ امور انجام می‌داد. کم‌کم باراک اوباما در قامت یک کاندیدای ریاست‌جمهوری ظاهر می‌شود و میشل دوشادوش همسرش وارد کارزار می‌شود. پس از رسیدن به مقام بانوی اول آمریکا، تازه کار او شروع می‌شود. اولین زن رنگین‌پوست که بانوی اول آمریکا شده بود، تمام تلاش خود را برای حمایت از زنان و دختران انجام داد؛ حتی به فکر مشکل اضافه‌وزن کودکان آمریکایی هم بود و برای سلامت غذایی آن‌ها تلاش کرد. میشل اوباما در کتاب صوتی شدن، خود و زندگی‌اش را بسیار صمیمی و خودمانی تعریف کرده است. 

شنیدن کتاب صوتی شدن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران زندگی‌نامه‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

درباره میشل اوباما

میشل لاوون رابینسون اوباما در ۱۷ ژانویهٔ ۱۹۶۴ در شیکاگو، ایلینوی، به دنیا آمد. او وکیل و نویسنده است. میشل در ۲۸سالگی با باراک اوباما ازدواج کرد و نخستین بانوی اول آمریکاییِ آفریقایی‌تبار در تاریخ ایالات‌متحدهٔ آمریکا شد؛ ازاین‌رو میشل اوباما به‌مدت ۸ سال، نقش بانوی اول ایالات‌متحدهٔ آمریکا را ایفا کرد. او دانش‌آموختهٔ دانشگاه پرینستون و دارای دکترای حقوق از دانشگاه هاروارد است. میشل به محیط‌زیست نیز علاقه دارد. او در انتخابات ۲۰۱۶ ایالات‌متحدهٔ آمریکا از حامیان «هیلاری کلینتون» بود. میشل اوباما در فهرست نظرسنجی سالانهٔ زن تحسین‌شدهٔ سال ۲۰۱۸ به‌عنوان مقام اول انتخاب شد. کتاب «شدن؛ روزنگاری هدفمند برای شناخت خودتان» یکی از آثار مکتوب اوست.

بخشی از کتاب صوتی شدن

«وسط روز فریاد می‌کشید: «شب خوش!» شاید اگر کس دیگری بود و به همان اندازه به خشم می‌آمد می‌گفت: «اوه، تو رو خدا بس کن دیگه!» به نظر می‌رسید عده کمی تحمل این رفتار رابی را داشتند. اما صدای کسانی که تلاش می‌کردند، به نوای موسیقی زندگی ما تبدیل شد. صدای دنگ بعدازظهرها شنیده می‌شد و شب‌ها نیز همین طور. خانم‌های کلیسا گاهی می‌آمدند و سرود کلیسایی تمرین می‌کردند و صدای ایمان و پارسایی آن‌ها در دیوارها طنین افکن می‌شد. بر اساس قوانین رابی، بچه‌هایی که درس پیانو می‌دیدند، اجازه داشتند فقط روی یک آواز کار کنند. از اتاقم به تلاش آن‌ها گوش می‌دادم که نت‌های خود را پشت سر هم تمرین می‌کردند و تأیید او را به دست می‌آوردند، «ترانه‌های عید پاک» و «لالایی برامْس» را تمرین می‌کردند و پس از تلاش‌های زیاد بالاخره موفق می‌شدند. موسیقی هیچ گاه آزاردهنده نبود؛ فقط همیشه به گوش می‌رسید. این موسیقی از پلکانی که محل زندگی ما را از محل سکونتِ رابی جدا می‌کرد، بالا می‌خزید. در تابستان از پنجره‌های باز عبور می‌کرد و با افکارم همراه می‌شد، درحالی که من با عروسک‌های باربی بازی می‌کردم یا با قطعه‌های اسباب بازی برای خود پادشاهیِ کوچکی می‌ساختم. تنها زمانی آرامش پیدا می‌کردیم که پدرم از نوبت کاری خود در کارخانه تصفیه آب به خانه می‌آمد و بازی تیم کابْز را در تلویزیون تماشا می‌کرد و صدای تلویزیون را آن قدر بلند می‌کرد که تمام این صداها را محو می‌ساخت.»