کتاب نظریه پردازان بزرگ جهانی شدن
معرفی کتاب نظریه پردازان بزرگ جهانی شدن
کتاب نظریه پردازان بزرگ جهانی شدن نوشتهٔ اندرو جونز و ترجمهٔ مسعود کرباسیان و هامایاک آوادیسیانس است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نظریه پردازان بزرگ جهانی شدن
دربارهٔ جهانیشدن، بسیار و چهبسا بیشاز اندازه نوشتهاند. اکنون این مفهوم به اندازهای برای مردم شناخته شده است که کمتر دانشآموختهای با آن ناآشناست، و حتی ستارههای موسیقی مردمپسند در ترانههای خود از آن یاد میکنند. خلاصه، همهٔ قشرهای مردم از سیاستمداران تا شاعران، همهٔ دگرگونیهایی که در جهان معاصر رخ میدهد را بهپای جهانیشدن مینویسند و بههمین دلیل، آن را بهشیوههای مختلف میستایند یا سرزنش میکنند. پژوهشهایی که از سوی دانشگاهیان دربارهٔ جهانیشدن انجام شدهاند نیز چنان پرشمار، گوناگون و گاه، غیرقابل فهم هستند که برای خواندن همهٔ اندیشههای نگاشتهشده در این زمینه، آدمی باید همهٔ عمر خود را در کتابخانهها بگذراند. جهانیشدن نیز مانند همهٔ مفاهیمی که در کاربرد و بحث دربارهشان زیادهروی شده است، به مرحلهای از چرخهٔ زندگی خود رسیده که در خطر نخنما شدن قرار دارد. در چنین وضعیتی و باتوجه به تعداد و گسترهٔ فزایندهٔ کتابهای دانشگاهی رشتهٔ علوم اجتماعی که دربارهٔ این پدیده چاپ شده است، شاید انتظار یک کتاب تازه در این زمینه، زاید بهنظر بیاید.
اما نگارش کتاب حاضر، با این فرض صورت میگیرد که نهتنها اینگونه نیست بلکه ما نیازمند حرکت درجهت مخالف اندیشههای پرشمار و اغلب تکراری هستیم که تاکنون دربارهٔ جهانیشدن بیان شدهاند. این کار باید از راه انتقاد گستردهای صورت بگیرد که هم موقعیت این مبحث را مورد بازنگری قرار دهد و هم با انجام مجموعهای از ارزیابیها نشان دهد که کدامیک از اندیشههایی که تاکنون دربارهٔ جهانیشدن ابراز شدهاند از ارزش کمتر یا بیشتری برخوردارند. فرض دیگری که به نگارش کتاب حاضر انجامید این است که بیشتر مطالبی که تاکنون دربارهٔ جهانیشدن نگاشته شده است کاستیهای مهمی در زمینههای تحلیلی، نظری و تجربی دارد و بخش قابلتوجهی از آنچه بهاصطلاح، مجادلهٔ جهانیشدن نامیده میشود به نگرشهای متناقض و ازهمگسیختهٔ گوناگونی تقسیم شده است. از اینرو، هدف این کتاب، پیشبرد مرحلهٔ دوم پروژهای است که با نگارش کتاب واژهنامهٔ جهانیشدن (جونز، ۲۰۰۶) آغاز شد.
نویسنده در این کتاب میکوشد دو هدف بههمپیوسته را همزمان دنبال کند. نخست تلاش میکند بهگونهای بسیار دقیقتر و انتقادیتر از آنچه در واژهنامهٔ جهانیشدن، میسر بود، خواننده را با مهمترین و تأثیرگذارترین اندیشههای مربوط به جهانیشدن آشنا کند. در این راستا، عمدهترین استدلالهایی که از سوی نظریهپردازان بزرگ، دربارهٔ موضوعهای گوناگون مربوط به جهانیشدن مطرح شده است را به خواننده عرضه میکند. در بخشهای مختلف این کتاب، یازده شیوهٔ گوناگون تفکر در زمینهٔ جهانیشدن، با رویکردی موضوعی، بررسی شده است.
بهاینترتیب، هدف دوم این کتاب، یعنی طرح مجموعهای از استدلالهای بنیادین دربارهٔ ماهیت اندیشهٔ جهانیشدن، نقاط قوت و ضعف نسبی دیدگاههای گوناگون و پیامدهای آنها برای مسیر آیندهٔ تفکر دربارهٔ جهانیشدن، محقق میشود. به اینمنظور، مجموعهای از استدلالها بهشیوهای فزاینده و تراکمی، در این کتاب گردآوری شده است. در هر فصل، همگام با ارزیابی نظریههای مهم یک اندیشمند یا گروه کوچکی از اندیشمندان، نقدهایی که به اندیشههای آن فرد یا گروه وارد شده یا میتوان وارد کرد نیز ارائه شده است. این ارزیابیهای انتقادی درعینحال، زمینه را برای بسط استدلالهای بنیادینی که در فصل پایانی طرح خواهند شد، فراهم میکنند. بنابراین، کتابی که در دست دارید یک کتاب مرجع نیست؛ زیرا گرچه میتوان هریک از فصلهای آن را بهطور جداگانه و بهعنوان راهنمای انتقادی نظریههای یک یا چند اندیشمند مطالعه کرد.
خواندن کتاب نظریه پردازان بزرگ جهانی شدن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه، علومسیاسی و جامعهشناسی پیشنهاد میکنم.
بخشی از کتاب نظریه پردازان بزرگ جهانی شدن
«نظریهٔ تحلیل نظامهای جهانی برپایهٔ دو مکتب تاریخی برجستهٔ آغاز سدهٔ بیستم میلادی استوار است. نخستین مکتب از آن گروهی از مورخان فرانسوی است که با نام مکتب آنال شناخته میشود. اعضای این مکتب با نشریهٔ تاریخ اقتصادی و اجتماعی آنالی که در سال ۱۹۲۹ از سوی مارک بلوخ و لوسین فور پایهگذاری شد، در پیوند بودند. این مکتب از رویکرد «تاریخ کامل» بهعنوان رشتهای تلفیقی برای مقابله با ازهمگسستگی رشتههای علوم اجتماعی، پشتیبانی میکرد. این دیدگاه واکنشی به جزیینگری افراطی تاریخنگاران آغاز سدهٔ بیستم بود که به رخدادهای سیاسی، بیش از زندگی روزمرهٔ مردم عادی توجه میکردند (فلینت و تیلور، ۲۰۰۷). بنابراین، والرشتاین کار خود را با رویکردی کلگرا آغاز کرد که در آن، کنشهای مهرههای برجستهای مانند سیاستمداران، بخش کوچکی از کلیت تاریخی است که بهدست مردم عادی رقم میخورد. مکتب آنال بر ریشههای اجتماعی و اقتصادی تاریخ تأکید داشت که فرناند برودل آن را تاریخ بلندمدت نامید.
نقدهای مارکسیستی به نظریههای توسعه پس از جنگجهانی، دومین پایهٔ اندیشهٔ والرشتاین را تشکیل میدهد. پس از جنگجهانی دوم و همگام با اعمال سیاستهای توسعه از بالا به پایین توسط شماری از دولتهای نوپای پسااستعماری که به ورود آنان به جمع کشورهای ثروتمند شمال انجامید، نظریهپردازان مدرنیست استدلال کردند که کشورهای جنوب میتوانند و باید با پیروی از راهی که اقتصادهای صنعتی پیشرفتهٔ شمال پیمودهاند، به پیشرفت دست یابند. دیدگاه والرشتاین در آغاز با رویکرد آندره گوندر فرانک شیلیایی، پیوند نزدیک و چشمگیری داشت. بهباور فرانک، فرایندهای اقتصادی نظام جهانی بهجای آنکه به رسیدن کشورهای جنوب به جایگاه اقتصادهای صنعتی پیشرفته کمک کند، آنها را در حالت وابستگی و توسعهنیافتگی نگه میدارد. والرشتاین در اینباره با فرانک موافق بود که کشورهای کمتر توسعهیافته برای دستیابی به پیشرفت به چیزی بیشتر از وقت احتیاج دارند. از دید آندو، ماهیت نظام جهانی باید تغییر کند زیرا این نظام از طریق مجموعهای از مناسبات ساختاری ذاتی اقتصاد سرمایهداری، جلوی پیشرفت کشورهای مزبور را گرفته است.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۹۹ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۹۹ صفحه