دانلود و خرید کتاب پرندگان نیز رفتند یاشار کمال ترجمه مصطفی ایلخانی زاده
تصویر جلد کتاب پرندگان نیز رفتند

کتاب پرندگان نیز رفتند

نویسنده:یاشار کمال
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب پرندگان نیز رفتند

کتاب پرندگان نیز رفتند نوشتهٔ یاشار کمال و ترجمهٔ مصطفی ایلخانی زاده است. نشر ثالث این رمان خارجی را منتشر کرده است؛ کتابی از مجموعهٔ «عهد لاله».

درباره کتاب پرندگان نیز رفتند

کتاب پرندگان نیز رفتند داستانی از ادبیات ترکیه است. یاشار کمال در این رمان راوی داستان‌ مردم معمولی استانبول است. او برای روایت‌های خود در این اثر از لحن و زبانی اساطیری‌ بهره گرفته است. داستان کتاب «پرندگان نیز رفتند» داستان سه نوجوان است که به سنتی قدیمی، دست به شکار پرندگان آسمان استانبول با تورها و دام‌ها می‌زنند، اما نویسنده با تکیه بر مهارت‌های حماسه‌سرای و تراژدی‌نویسی باستانی، داستان ایت سه نوجوان را به باستان‌شناسی فرهنگی استانبول مرتبط ساخته است. او در دل داستان خود مانند یک جامعه‌شناسی مشاهداتی را ثبت و ضبط و تحلیل کرده که تصویری یکه و یگانه از آن مردم و شهر استانبول ارائه کرده است. یاشار کمال با نیم‌نگاهی به جهان‌بینی کردتبار خود به تحلیل پدیده‌ها پرداخته و از جامعه‌‌ای درگیر نابرابری، بی‌عدالتی، تبعیض و البته جهل مرکب ریشه‌دار سخن گفته است. کتاب حاضر دربردارندهٔ روایت زیست شهری روزمرهٔ «سلیمان»، «سمیح» و «خیری» در شهری است که مسلمان، مسیحی و یهودی را در خود جای داده و برای قرن‌ها محمل خدای ادیان ابراهیمی بوده است.

خواندن کتاب پرندگان نیز رفتند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات ترکیه و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره یاشار کمال

یاشار کمال که نام اصلی‌اش »کمال صادق گوگجه‌ای» است در ۱۹۲۳ (در بعضی کتاب‌هایش ۱۹۲۲ آمده) متولد شد. محل تولد او حمیده گوگجه‌لی از دهات عثمانیه آدانا است کهاو در بخش سیهان ترکیه چشم به جهان گشود. پدرش کُرد و از اهالی بخش ارجیش از دهات اطراف دریاچه وان بود، که در گیرودار جنگ اول جهانی به اتفاق خانواده‌اش به چکورآوا کوچ کرد. یاشار کمال چهار سال بیش‌تر نداشت که پدرش را از دست داد. مردی به نام یوسفِ کُرد هنگامی که پدر یاشار در مسجد ده نماز شامگاهی می‌خواند، او را خنجر زد. مردْ زخمی و غرقه در خون از مسجد بیرون دوید، اما بیش از چند قدم دور نشده بود که در جلوخان مسجد از پای درآمد. این حادثه در پیش چشم یاشار که هنوز چهار سال بیش‌تر نداشت روی داد. بعد از این‌که پدرش در خاک و خون غلطید، ناگهان ده به هم ریخت و صدای تیراندازی بلند شد.. زبان یاشار کوچک از ترس بند آمد و الکن شد؛ به گونه‌ای که لکنت زبان او تا دوازده‌سالگی ادامه داشت. یاشار تحصیلات ابتدایی را در ده قدیرلی تمام کرد و پس از آن تا کلاس دوم متوسطه در آدانا تحصیل کرد. هنگامی که پدرش زنده بود، خانوادهٔ کمال یکی از مرفه‌ترین خانواده‌های ده بود، اما زمانی که او به هشت‌سالگی رسید، هر آنچه از پدر بر جای مانده بود ته کشید. کمال کوچک مجبور بود خودش نانش را به دست آورد و به خانواده‌اش هم کمک کند. از همین‌رو مدت زیادی از عمرش به کارهای گوناگون گذشت. عملگی در کارخانه‌های گونی‌بافی، کارگری و میرزایی و میرآبی در مزارع و شالیزارها... این کارهای اجباری مانع ادامه تحصیل او شد.

او در هشت‌سالگی شروع به نوازندگی هم کرد، اما مادرش از این کار او هیچ دل خوشی نداشت و سازهایی را که کمال با مزد عملگی و رعیتی در مزارع می‌خرید، می‌شکست یا در اجاق می‌انداخت و می‌سوزاند؛ و آرزوی نواختن و سرودن مثل جرقه‌ای زیر تل خاکستر در دل او مدفون ماند. دلبستگی کمال به اشعار عاشیق‌های محلی به تدریج بیش‌تر و عمیق‌تر می‌شد، تا آن‌جا که بعدها کار گردآوری و مطالعه فرهنگ عامه را بسیار پی‌گیر و جدی پیش گرفت. اولین شعرش در ۱۹۳۹ در مجلهٔ کوروشلر در شهر آدانا به چاپ رسید. در ۱۹۴۳ مجموعه اشعارش را به نام «مرثیه‌ها» در آدانا به چاپ رساند. اولین داستانش را به نام «داستان کثیف» در ۱۹۴۷، وقتی در خدمت سربازی بود، نوشت. در همین سال‌ها رمانی به نام «چارق آهنین» و داستان بلندی هم به نام «سرخک» نوشت، اما چون هیچ‌یک را نپسندیده بود، چرک‌نویس آن‌ها را پاره کرد و دور ریخت. بعد از خدمت سربازی به استانبول آمد و در اداره کار به مدت یکسال با شغل کوچکی سر کرد، بعد به ده قدیرلی بازگشت و دو سال با عرض‌حال‌نویسی زندگی کرد. کتاب «ساری سیچاک» یا «گرمای زرد» را که شامل داستان‌های بلند و کوتاه است در همین ایام نوشته است. در ۱۹۹۷ به سبب دفاع از صلح و حقوق بشر موفق به دریافت جایزه صلح و حقوق بشرِ ناشران آلمانی شد. همچنین نامزد جایزه ادبی نوبل ۱۹۷۳ شد. او در ۲۰۰۸ جایزه بزرگ ایلات ریاست‌جمهوری ترکیه را دریافت کرد و در ۲۰۱۱ به مقام افسران بزرگ لژیون دونور فرانسه رسید. دیگر آثار یاشار کمال عبارت‌اند از «پنجاه روز در جنگل‌های شعله‌ور» (۱۹۵۵)، «چوکوراوا در حال سوختن» (۱۹۵۵)، «لانه‌های پریان» (۱۹۵۷) و رمان‌های «پیت حلبی»، «اینجه ممد»، «زمین آهن است» و «آسمان مس»، «ارباب‌های آقچه‌ساز»، «اگر مادر را بکشند»، «بگیر نگاه کن صالح»، «افسانهٔ آناتولی»، «افسانهٔ کوه آغری»، «افسانهٔ هزار ورزو»، «چاکر جالی‌افه»، «علف همیشه جوان»، «سراسر این دیار» (گزارش) و «نمک میان عسل» (یادداشت‌ها و طرح‌ها) را نام برد. یاشار کمال کُرد بود و همواره از حقوق انسانی کردهای ترکیه دفاع می‌کرد. او در فوریهٔ ۲۰۱۵ چشم از جهان فرو بست.

بخشی از کتاب پرندگان نیز رفتند

«آن زمان که استانبول تازه آباد شده بود، جای این رودخانه و جنگل، جای کنونی یشیل‌محله، شانلی‌محله، باقرمحله و فلوریا شاید دشت پهن و وسیع و خارستانی بوده‌اند که میلیون‌ها پرنده گوناگون مثل اشعه خورشید بر آن‌ها می‌باریدند، شاید این‌ها در یک دامنه تیغزار یا جنگلی از تخم سر به در آورده باشند، کسی چه می‌داند. بچه‌ها و نوجوانان رومانی، بیزانسی و عثمانی می‌افتادند به جان این پرنده‌ها و با دام و تله و تور آن‌ها را می‌گرفتند، از آن روزگار تاکنون پرنده‌ها در قفس‌ها گذاشته می‌شوند، و جلوی کلیساها، کنیسه‌ها و مساجد در میان قفس‌ها بال‌وپر می‌زنند و در انتظار آزاد شدن هستند.

سال‌ها آمد و رفت. خارستان هم تا می‌آمد کوچک‌تر شد؛ شانلی‌محله، یشیل‌محله، انبارلی، جنت‌محله، تیلسز لر، منکشا، فلوریا و باسن‌محله خشک شدند. در دره فلوریای قشنگ پر از بنفشه، آپارتمان‌های چرکین خاکستری سیمانی بنا نهاده شد، بدین نحو در این مکان تنگ و باریک ــ که در میان دریا و جنگل و منکشا و باسن‌محله واقع است ــ پرندگان هر سال می‌آیند و در این خارستان می‌نشینند، پارسال مالکش این خارستان را قطعه‌قطعه کرد و متری دویست، سیصد، پانصد لیره به نوکیسه‌ها فروخت. مثل این‌که به یک مخزن طلا حمله ببرند، این‌طور اهالی استانبول حمله کردند. برای یک وجب زمین، جانورهای طمع‌کار استانبول حاضر بودند چشم همدیگر را درآورند و عرض و ناموس یکدیگر را پایمال کنند و یکدیگر را دُرسته قورت دهند. به همین منوال، سال آینده در همین‌جا به جای این خارهای زنگ‌زده آپارتمان‌های خاکستری چرکین سیمانی بنا می‌شود و ویلاهای زیادی در آن‌جا سبز می‌شود. به خاطر این‌که در کوچه‌های آن، نوکیسه‌ها سینه خود را جلو بدهند، آن‌ها فقط به خاطر پول پیدا کردن زندگی می‌کنند و هر چه مردانگی است فراموش می‌کنند، حاضرند خودشان و همه‌چیزشان را به پول بفروشند. چطور اتومبیل‌هایشان در خیابان‌های لندن با سرعت صد تا صدوپنجاه کیلومتر حرکت می‌کنند و آدم را لت‌وپار می‌کنند، به این‌جا هم می‌آورندشان. احتمال دارد آن زمان پرندگان به حکم غریزه این را حس کنند، بترسند و از آن میان تارانده شوند. می‌آیند به آسمان روی درختان چنار می‌ایستند. نگاه می‌کنند. به دنبال چیزی می‌گردند. بعضی چیزها را به خاطر می‌آورند. آرزوی چیزی به دلشان خطور می‌کند. دسته‌دسته به روی بام‌های خانه‌های سیمانی می‌آیند و می‌روند، جایی پیدا نمی‌کنند که در آن‌جا بنشینند، به همین جهت از ناراحتی راه خود را می‌گیرند و می‌روند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
تومان