کتاب جویس در تعطیلات
معرفی کتاب جویس در تعطیلات
کتاب جویس در تعطیلات نوشتهٔ احمد اخوت است. نشر افق این ناداستان را منتشر کرده است. این ناداستان حاوی ۱۹ جستار در باب نویسندگان و تعطیلات است.
درباره کتاب جویس در تعطیلات
کتاب جویس در تعطیلات حاوی ناداستان است. این اثر دربردارندهٔ ۱۹ جستار است که هفت جستار آن ترجمه و ۱۲ جستار آن تألیفی است. این جستارها بر محور یکی از مقالهها نوشته شده است. جستار «جیمز جویس در تعطیلات» نوشتهٔ «پاتریشیا هاچینز»، همشهری و دوست خانوادگی جویس هستهٔ مرکزی این اثر است. این جستارها دربارهٔ کاروبار نویسندگان در ایام تعطیلات است. یعنی نویسندگان در تعطیلات چه میکنند، مینویسند یا نه اصلاً در ایام تفریح و تعطیل باید نوشت و نوشتن تعطیل بردار است یا نه. تعطیلات نویسنده اولین بخش کتاب است که به سفر جویس به دانمارک اشاره دارد. در این بخش جویس دربارهٔ محل اقامت خود نامهنگاریهای بسیاری انجام داده و در قسمتی از این نوشته اشاره به کتاب مهم خود، «اولیس» کرده است. جستار دوم نوشتهٔ «پاتریشیا هاچینز» است که محور اصلی این کتاب ، چنانکه پیشتر ذکر شد، همین مقاله است. هاچینز از دوستان نزدیک جویس است و از تاثیر سفر در نوشتههای جویس میگوید. جستار سوم نوشتهٔ «رولان بارت» است. بارت «نویسنده در تعطیلات» را در اصل برای «آندره ژید» نگاشته، اما تنها یک بار از او نام برده است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب جویس در تعطیلات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و علاقهمندان به جستارهایی در باب نویسندگی پیشنهاد میکنیم.
درباره احمد اخوت
احمد اخوت در سال ۱۳۳۰ در اصفهان به دنیا آمد. او داستاننویس، داستانشناس، مترجم و منتقد ادبی است که مدرک دکترای زبانشناسی و نشانهشناسی دارد. او از یاران حلقهٔ ادبی جُنگ اصفهان بوده و همچنین عضو شورای نویسندگان فصلنامهٔ زندهرود بوده است.
احمد اخوت در زمینهٔ نقد ادبی کتابهایی مانند «دستور زبان داستان»، «نشانهشناسی مطایبه» و «دو بدن شاه (تأملاتی دربارهٔ نشانهشناسی بدن و قدرت)» را نوشته است. او کتابهایی مانند «سپتامبر بی باران» نوشتهٔ ویلیام فاکنر، «موجودات خیالی» نوشتهٔ خورخه لوئیس بورخس و «قصیده کافه غم» نوشتهٔ کارسون مک کولرز را نیز ترجمه کرده است. مجموعه داستان «برادران جمالزاده» نیز اثر اوست.
بخشی از کتاب جویس در تعطیلات
«شهر چند کیلومتر دورتر بود، اما وسط راه پمپبنزینی بود که اسم عجیبغریبی داشت و خوراکی و نوشابه هم میفروخت. توقفگاه بنزین و خوراکی، «بخورید و بیاشامید و بنزین بزنید»، یک همچو اسمی. توالت هم داشت، اما درِ آن همیشه بسته بود و باید میرفتی داخل فروشگاه و کلید را از فروشنده میگرفتی و میآمدی بیرون، میرفتی دستشویی، آنهم جایی سرد و تاریک و نهچندان راحت. اتاقکی سیمانی که شاید برای فاحشههایی که از کامیونها پیاده میشدند جای دلپذیری بود و آنها میتوانستند کارشان را بکنند. البته ما در وضعی نبودیم که حق انتخاب و خوب و بد کردن داشته باشیم. بنابراین ما همینجا توالت میرفتیم، غذایمان را در شهر میخوردیم و دوباره اینجا توقفی میکردیم و سری به توالت میزدیم. صبح که میشد، کُتی، چیزی روی لباس خانهمان میپوشیدیم و پیش بهسوی پمپبنزین. باران بهصورت متناوب میبارید و گاهی مصیبتی درست میکرد و نمیشد راحت رفت پمپبنزین. به همین خاطر، یکیدو روز صبحها را بیخیال توالت میشدیم و تا بعدازظهر صبر میکردیم تا اوضاع کمی بهتر شود. بنابراین سعی میکردیم کمتر آب و نوشیدنی بخوریم. درضمن دقت میکردیم بعد از تعویض شیفت فروشندهها در پمپبنزین پیدایمان شود تا کمتر جلبتوجه کنیم و آنها نفهمند چه خبر است، بماند که آنها ظاهراً در جریان موضوع بودند و ما را زیر نظر داشتند. روز سوم سر ساعت هفت صبح داشتیم خود را برای مراسم صبحگاهی آماده میکردیم و کتهای نمدارمان را روی لباسهای خانهمان میپوشیدیم که احساس کردیم ــــ چطور بگویم؟ ــــ ما اینجا زیادی هستیم و کسی از دیدن ما خوشحال نیست. حتی خانه هم انگار علیه ما بود. به هرجا نگاه میکردی تر و نمناک بود. یککم باران میآمد از پنجرهها و دیوارها آب سرازیر میشد. کلی باران جمع میشد و اینها جایی نمیرفت. همینطور بود و ما هم بودیم. یک روز دیگر را هم تحمل کردیم و بالأخره طاقتمان طاق شد. اثاثیهٔ نمدارمان را جمع کردیم، برای آخرین بار سری به پمپبنزین زدیم و بعد بهطرف خانهمان رفتیم.»
حجم
۳۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۳۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه