کتاب دانشکده خصوصی
معرفی کتاب دانشکده خصوصی
کتاب دانشکده خصوصی نوشتهٔ علی موذنی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر بحثی دربارهٔ عناصر داستان بیان کرده است.
درباره کتاب دانشکده خصوصی
کتاب دانشکده خصوصی پژوهشی در باب عناصر داستان است. کتاب حاضر، حاصل تجربههای علی موذنی است. نویسنده پس از مرور مقالهها، متوجه شده است که ناخودآگاه رفتاری را در نوشتن در پیش گرفته است که داستاننویسی را به آن شیوه آموخته است. او بر این عقیده است که داستان بد را یک بار بیشتر نمیشود خواند، اما داستان خوب را میتوان بارها و بارها خواند. بررسی هر داستان خوب و چندبارهخوانی آن برای دستیابی به تکنیکها، بهترین آموزش برای من بوده است. فکر اینکه چگونه به چنین تأثیری رسیدهاند؟ چگونه توانستهاند مرا بخندانند یا بگریانند؟ این کتاب را بخوانید تا پاسخی برای این پرسشها بیابید. نویسنده در این کتاب از زبان، روایت، طرح، گفتوگو و شخصیت در داستان سخن گفته است.
خواندن کتاب دانشکده خصوصی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نویسندگان و کسانی که میخواند عناصر داستانی را بهتر بشناسند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دانشکده خصوصی
«میبینیم که گانریل و ریگان آنقدرها آموخته هستند که بدانند ذهنِ انحرافیافته پدر را باید با بیانی غیرطبیعی و اغراقشده از دوست داشته شدن به سر شوق آورند تا بدانچه مقصودشان است دست یابند، و مییابند. اما کردلیا، از آنجا که خالصانه عشقش را ابراز میدارد، به قهری دچار میشود که حاصلش رانده شدن از دربار به سرشکستهترین شکلهاست. لیر در رفتار با کردلیا نشان میدهد که هر کس، حتی نزدیکترین کس، اگر تمایلات خودخواهانه او را ارضا نکند، بهشدت سرکوب میشود. رفتارش با امیر کنت نیز مؤید این نظر است. امیر کنت، مخلصترین ملازم لیر، هنگامی که اشتباه لیر را گوشزد میکند، مورد خشم وی قرار میگیرد و از دربار رانده میشود. لیر در برابر سخن حق حاضر است زندگیها را از میان بردارد. بارزترین نشانه اخلاقی او کبر است.
در مثالی دیگر، دن کیشوت، با آوازهای که پیدا کرده، صفتی شده است برای افرادی که بلندپروازیشان از حد مجاز میگذرد و در تخیل، به جنگ واقعیاتی از ذهن خویش میروند که در حقیقت موهوماتی بیش نیستند، یا آن چیزی نیستند که فرد تصور میکند. بنا به قولی، «دن کیشوت، ظرفیتی کمنظیر برای خوانشهای متکثر دارد»، چنانکه گراهام گرین، داستاننویس برجسته، چهارصد سال بعد، بر اساس شخصیت دن کیشوت، رمان عالیجناب کیشوت را در نقد کاتولیسیسم مینویسد. دریغم میآید در این خصوص عمیق نشوم:
از وجوه تشابه کیشوتها باید سادگی و صفای آن دو را ذکر کرد و نیز مرگ هر دوشان را که بر اثر ضربه شدید روحی است. البته در فلسفه مرگ این دو تفاوت است: دن کیشوت، که نقش خیالی شوالیهای سرگردان است، با شناخت حقیقت میمیرد، اما شوک واردشده بر عالیجناب کیشوت بر اثر تصادف با ماشین است. از وجوه تفارق این است که دن کیشوت مشاعرش را از دست داده و از اوهامش پیروی میکند، اما عالیجناب کیشوت عاقل است و اعمالش منطقیاند. بنابراین، تفاوت حوادث جاری در دو رمان از همان ابتدا آشکار میشود، زیرا ماجراهای رمان دن کیشوت در واقع موقعیتهایی است که خودِ او میآفریند، مثل حملهاش به کاروان و آسیابهای بادی، اما به پدر کیشوت موقعیتهای ناخواستهای تحمیل میشود: اسقفی به او لطف میکند و به درجه عالیجنابی ارتقایش میدهد و اسقفی دیگر بر او خشم میگیرد و از محل خدمت آوارهاش میکند، یا دن کیشوت کاروانیان را راهزن میپندارد، اما پدر کیشوت گرفتار راهزن میشود.»
حجم
۱۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه
حجم
۱۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه