کتاب تعطیلات من در کره شمالی
معرفی کتاب تعطیلات من در کره شمالی
کتاب تعطیلات من در کره شمالی؛ خندهدارترین و بدترین جای دنیا نوشتهٔ وندی سیمونز و ترجمهٔ مریم کمانی و ویراستهٔ نگین موزرمنیاست و نشر کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است. این کتاب ماجرای دستوپنجه نرم کردن نویسنده با مرگ است؛ ماجرایی که با ناامیدیها و بارقههای کوچک امید همراه است.
درباره کتاب تعطیلات من در کره شمالی
نویسنده و عکاس، خانم وندی سیمونز، در کتاب تعطیلات من در کره شمالی گزارش شخصی خود را از سفرش به یکی از گوشهگیرترین کشورهای دنیا، یعنی کرهٔ شمالی، در اختیار خواننده میگذارد. او در این سفر خود را در میان بحران بینالمللیای گرفتار میبیند که در پیِ پخش فیلم مصاحبه، محصول شرکت سونی پیکچرز و دردسرهای حضور ناخواندهاش در یک جشن عروسی بهوجود آمده بود.
در این کتاب خندهدار و جذاب، سیمونز نگاهی اجمالی به کرهٔ شمالی میاندازد. با خواندن این کتاب میتوانیم از دریچهٔ چشمان نویسنده، مسائلِ گهگاه چرند و درد همیشگی یک ملت را زیر لگدهای ظالمانهٔ حاکمان آن ببینیم و حس کنیم.
تعطیلات من در کرهٔ شمالی کتابی است که همه باید آن را بخوانند، همهٔ کسانی که دوست دارند نقاب از چهرهٔ کرهٔ شمالی بردارند و چهرهٔ واقعی این کشور را ببینند. خانم سیمونز کاملاً اتفاقی زمانی در این کشور حضور پیدا میکند که حواشی حاصل از شکست فیلم احمقانهٔ ست روگن و جیمز فرانکو، یعنی فیلم مصاحبه، بسیار زیاد بود. این کتاب ما را از تمام اتفاقاتی که بعد از به بنبست خوردن این فیلم رخ میدهد آگاه میکند. اما بیش از هرچیز، روحیهٔ آسانگیری خانم سیمونز است که با سفر به سرزمینهای دور و عجیب و بهکمک این کتاب، به خواننده بینشی غیرمعمول نسبت به طرزفکر و احساسات مردمی میدهد که پشت یک پردهٔ آهنین واقعی از دیده پنهان شدهاند.
میل بیباکانهٔ او برای کشف واقعیتی که پشت صحنهپردازیهای این کشور پنهان شده است، خواننده را با واژهها و عکسهایی همراه میکند که این کشور رمزآلود را در نظرش هم قابلشناخت و هم ناشناختنی و درعینحال جذاب جلوه میدهد.
خواندن کتاب تعطیلات من در کره شمالی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهایی دربارهٔ کرهٔ شمالی پیشنهاد میکنیم.
درباره وندی سیمونز
وندی سیمونز تا همهجای دنیا را نبیند، دست از سفر نمیکشد. او از چمدان بستن متنفر است، اما تابهحال موفق شده است به بیش از هشتادوپنج کشور مختلف شامل قلمروها و مناطق مستعمرهنشین سفر کند و تجاربش را در وبلاگ شخصیاش به اشتراک بگذارد.
او مدیر مرکز مشاورهٔ وندلو است که آن را در سال ۲۰۰۱ افتتاح کرد و نیز مدیر فروش یک برند جهانی عینک است که در نیویورک واقع شده است. وندی همچنین برندهٔ جایزهٔ عکاسی شده است و در منهتن یک میخانه دارد. او در محلهٔ کاپیتال هیل برای انجمن لابی کار میکند و یک کتاب هم دربارهٔ عبارات کوتاه ژاپنی نوشته است. ژاپنیِ وندی در حال حاضر افتضاح است، در عوض پیگ لاتینش روزبهروز دارد بهتر میشود. او با رتبهٔ بسیار بالایی از دانشگاه جورج واشینگتن فارغالتحصیل شد و جزو انجمن فیل بتا کاپا ست.
او هر روز حرکات موی تای را تمرین میکند و محل زندگیاش بروکلین است.
بخشی از کتاب تعطیلات من در کره شمالی
«احساس میکنم درست مثل آلیس که در سرزمین عجایب گم شده بود، من نیز در دنیایی عجیبوغریب در سوراخ خرگوشی گیر افتادهام. دنیایی که در آن طبیعیترین مسائل عجیبوغریب بهنظر میرسند، دروغ میان مردم شایع است و حاکمش ولع سیریناپذیری برای حکمرانی دارد.
اینجا دنیایی است که بهخاطر آنچه نمیدانی آسیب میبینی، دنیایی که در آن بیخبری خوشخبری نیست و برای سازگاری با اطراف و اطرافیانت مجبوری چشمانت را بهروی منطق و استدلال ببندی، دنیای وارونهای که مردمش به مزخرفات و مهملات ایمان دارند.
اما اینجا کرهٔ شمالی است و نه سرزمین عجایب؛ یعنی جایی که برای کشف رازورمزش پا به آن گذاشتم و برای اینکه سفرم به این سرزمین چندان هم عجیبوغریب بهنظر نرسد، توضیحاتی خلاصهوار برای خوانندگان و گردشگران ارائه میدهم.
۱. پیش از هرچیز فراموش نکنید که از نظر مردم این کشور شما یک آمریکایی جهانخوار هستید و مردم این را درست جلوی رویتان به زبان میآورند. آنها همچنین خیلی رک به شما میگویند که از کشور و حاکمان کشورتان، و نه از خودتان، متنفرند و کشورتان را مسئول تمام مشکلات کنونی خود میدانند. اگرچه مردم به همهٔ این مزخرفات از ته دل ایمان دارند، بهتر است این چرندیات را زیاد جدی نگیرید و خودتان را ناراحت نکنید.
۲. همهٔ مردمِ کرهٔ شمالی این کشور را با نام «کره» یا DPRK و خود را با نام «کرهای» میشناسند و این بدان علت است که معتقدند کرهٔ شمالی و کرهٔ جنوبی هنوز یک کشور و ملتشان نیز هنوز یک ملتند و اگر آمریکاییهای جهانخوار کرهٔ جنوبی را اشغال نکنند، اتحاد دوبارهٔ این دو کشور امری قریبالوقوع خواهد بود. اگر کرهٔ شمالی را با هر نامی غیر از «کره» و مردمش را با هر نامی غیر از «کرهای» خطاب کنید، بدون شک این ذهنیت را در آنها ایجاد میکنید که یک آمریکایی جهانخوار هستید و میخواهید شانس اتحاد دوبارهٔ کشورشان را نابود کنید.
۳. گردشگران بهمحض ورود به اینجا متوجه میشوند که هر سه «کیم»، و نه یکی از آنها، هنوز بر این کشور حکومت میکنند؛ یعنی مرحوم کیم ایل سونگ، پسر مرحومش (کیم جونگ ایل) و نوهاش، کیم جونگ اون (رهبر خیکی کنونی). همچنین بهمحض ورود به این کشور متوجه خواهید شد که هرگز نباید اسم رهبر را بدون القابی همچون عزیز، بزرگ یا عالیقدر به زبان بیاورید. بهنظر میرسد کرهایها معتقدند این سه واژه بخش جداییناپذیر کلمهٔ رهبرند. بنابراین اگر کلمهٔ رهبر را بهتنهایی به زبان بیاورید، هیچکس متوجه نمیشود که درمورد چه کسی حرف میزنید.
۴. هرگز سن یا سال تولد رهبر فعلی خیکی را از کسی نپرسید، چون این سؤال در نظرشان اصلاً سؤال مؤدبانهای نیست:
من: «رهبر عزیز و بزرگوار فعلی متولد چه سالیان؟»
راهنمای ارشد: «خب، اگه راستش رو بخواین، سؤال خیلی مؤدبانهای نیست.»
راهنمای ارشد پس از گفتن این حرف، با لبخند کمرنگی لبهایش را به هم فشرد و به من فهماند که دیگر نباید حرفی دربارهٔ این موضوع زد.
۵. هرگز درمورد این رهبر خیکی نه حرفی بزنید و نه سؤالی بپرسید. بهنظر میرسد هیچکس حق ندارد دربارهاش حرفی بزند یا اصلاً اشارهای به او داشته باشد. شما فقط اجازه دارید درمورد دو رهبر بزرگ مرحوم صحبت کنید.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب، ارزش مطالعه را دارد. کره شمالی، کشوری بسته و پر از ابهام است که اخبار مربوط به اوضاع داخلی این کشور، برای بسیاری، حس کنجکاوی را جهت کسب اطلاعات بیشتر پیرامون مسائل و مصائب مردم این کشور بر می
جالب است ولی فکر میکنم ترجمه میتوانست کمی بهتر باشد.
به نظر من این کتاب اطلاعات خیلی کمی از کره شمالی به خواننده میده و اطلاعات این کتاب زمانی به درد میخوره که از قبل کتابهای دیگری درباره کره شمالی خونده باشی و به خصوص کتابهایی که فراریهای کره شمالی
مطالب کتاب قدیمی و در تمام آن غرور خاص آمریکایی ها دیده می شود که خود را برترین فرهنگ و تمدن می دانند. هر کشوری فرهنگ خاص خودش را دارد و باید به آن احترام گذاشت.
کتاب راحتی است و من در یک شبانه روز تمامش کردم. از معدود کتابهای انتشارات کولهپشتی بود که خواندم و ترجمهاش بد نبود. البته گاهی انتخابهای مترجم توی ذوق میزد. مثل تکرار کلمهی «خفهخون» که کلا کلمهی اشتباهی است در
کره شمالی شاید جای خوبی نباشه ولی نویسنده از همه چیز ایراد الکی گرفته نمونه بارز که هست ومن از روی آن قضاوت می کنم حمام هتل هست که گفته خیلی کثیف بوده ولی حمام تا سقف کاشی بوده .هواکش