کتاب بازی درونی تنیس
معرفی کتاب بازی درونی تنیس
کتاب بازی درونی تنیس؛ راهنمایی کلاسیک برای جنبه ذهنی بهترین عملکرد نوشتهٔ تیموتی گالوی و ترجمهٔ نیلوفر دهقانی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب بازی درونی تنیس
همهٔ بازیها دو بخش دارند: بازی بیرونی و بازی درونی. بازی بیرونی در برابر حریفی بیرونی برای غلبه بر موانع بیرونی و دستیابی به اهداف بیرونی انجام میپذیرد. تسلطیافتن به این بازیها موضوع بسیاری از کتابهایی است که تعلیماتی را در مورد چگونگی حرکتدادن راکت، چوگان یا چوب، چگونگی قراردادن دستها، پاها و بالاتنه، برای دستیابی به بهترین نتایج ارائه میدهند؛ البته بیشتر ما این آموزشها یادمان است، اما به دلایلی به کارشان نمیبریم.
فرض کتاب بازی درونی تنیس بر این است که بدون توجهکردن به مهارتهای بازی درونی که نسبتاً از آن غفلت شده است، در هیچ بازیای تسلط و رضایت خاطر نمیتواند به دست بیاید. این چالشی است که در ذهن بازیکن رخ میدهد و در مقابل موانعی چون ازبینرفتن تمرکز، اضطراب، نداشتن اعتمادبهنفس و سرزنشِ خود به وجود میآید. خلاصه اینکه برای چیرهشدن به عادتهای ذهنیای به کار میرود که مانع عملکردی عالی میشوند.
اغلب متعجب میشویم که چرا یک روز اینقدر خوب بازی میکنیم و روز دیگر بازی ضعیفی به نمایش میگذاریم. یا چرا طی رقابت دچار ترس و اضطراب میشویم یا ضربات راحت را خراب میکنیم. یا چرا اینقدر زمان میبرد تا دست از عادتی ناپسند بکشیم و عادت جدیدی یاد بگیریم. چیرهشدن در بازی درونی ممکن است به نشانههای پیروزی هیچ نیفزاید؛ اما پاداشهای ارزشمندی را به ارمغان میآورد که ماندگارترند و به موفقیت شخص، هم در زمین بازی وهم خارج از آن، کمک میکنند.
بازیکن بازی درونی به مرحلهای میرسد که هنر تمرکز آسوده را بیش از هر مهارت دیگری ارج مینهد. پایهٔ واقعی اعتمادبهنفس را کشف میکند و یاد میگیرد که راز برندهشدن در هر مسابقهای سختکوشی نیست. هدف این بازیکن نوعی اجرای فیالبداهه است که فقط زمانی اتفاق میافتد که ذهنش آرام و هماهنگ با جسمش باشد و مکرراً به روشهای حیرتآوری برای تسلط بر محدودیتهای خود به آن دست مییابد. بهعلاوه، موقعی که بازیکنِ بازی درونی بر نگرانیهای رایج در مسابقه غلبه میکند، ارادهٔ برندهشدن چنان به او روی میآورد که تمام انرژیاش را آزاد میکند و هرگز با باخت دلسرد نمیشود.
برای یادگرفتن و انجامدادن تقریباً همهٔ امور، فرایندی بسیار طبیعیتر و مؤثرتر از آنچه بیشتر ما تشخیص میدهیم وجود دارد. این فرایند شبیه همان فرایندی است که همهٔ ما در یادگیری راهرفتن و صحبتکردن به کار میبردیم، اما خیلی زود آن را فراموش کردیم. فرایندی است که تواناییهای درونی ذهن و نیمکرهٔ راست و چپ مغز را بهکار میگیرد و لازم نیست آموخته شود؛ از پیش آن را بلدیم. تنها لازم است عادتهایی را که در آن اختلال ایجاد میکنند ترک کنیم و اجازه دهیم خودش اتفاق بیفتد.
کشف و بررسی تواناییهای بالقوهٔ جسم بشر بررسی بازی درونی محسوب میشود؛ در این کتاب این کار از طریق ورزش تنیس صورت میگیرد.
خواندن کتاب بازی درونی تنیس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به طرفداران تنیس که میخواهند از این ورزش در زندگی شخصی خود الهام بگیرند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازی درونی تنیس
«مجسم کنید خویشتن یک (گوینده) و خویشتن دو (کننده)، بهجای اینکه بخشهایی از یک نفر باشند، دو فرد مجزا هستند. بعد از آنکه شاهد گفتوگوی زیر بین آنها بودید، رابطهٔ آنها را چگونه ترسیم میکنید؟ بازیکن در زمین میکوشد ضربات را بهتر کند. دستور میدهد: «خب، لعنتی! دست مزخرفت رو سفت بگیر.» سپس، توپها یکی بعد از دیگری از بالای تور میآیند. خویشتن یک به خویشتن دو یادآوری میکند: «سفت بگیرش، سفت بگیرش، سفت بگیرش!» ملالآور است؟ فکرش را بکنید خویشتن دو چه حسی باید داشته باشد! مثل این به نظر میرسد که خویشتن یک فکر میکند خویشتن دو خوب نمیشنود، یا حافظهاش کوتاهمدت است، یا نادان است. البته درحقیقت خویشتن دو، که شامل ذهن ناخودآگاه و سیستم عصبی است، همه چیز را میشنود، هرگز چیزی را فراموش نمیکند و اصلاً هم نادان نیست. پس از آنکه یک بار ضربه را محکم زد، برای همیشه میداند که برای دوباره ضربهزدن کدام عضله را باید منقبض کند. طبیعتش این است.
و در حین خودِ ضربه چه اتفاقی میافتد؟ اگر با دقت به چهرهٔ بازیکن نگاه کنید، میبینید که عضلات گونههایش منقبض و لبهایش از تقلا و تمرکز جمع میشود. اما برای ضربهٔ بکهند نیازی به انقباض عضلات صورت نیست، کمکی هم به تمرکزکردن نمیکند. این تقلا را چه کسی آغاز میکند؟ معلوم است خویشتن یک؛ اما چرا؟ قرار است او گوینده باشد، نه کننده. اما به نظر میرسد واقعاً اعتماد ندارد که خویشتن دو کار را انجام دهد، وگرنه مجبور نمیشد همهٔ کارها را خودش به انجام برساند. مشکل عمده این است: خویشتن یک به خویشتن دو اطمینان ندارد، علیرغم اینکه خویشتن دو تجسم تمام تواناییهایی که تا آن لحظه پرورش دادهای و در کنترل سیستم عضلانی است، چالاکتر از خویشتن یک است. برگردیم سراغ بازیکنمان. ماهیچههایش از تقلای بسیار منقبض شده، ضربه به توپ حاصل میشود، تکان ناگهانی کوچکی در مچ دست پدید میآید و بعد، توپ با حصار پشتی برخورد میکند. خویشتن یک گلایه میکند: «ای حیفنون! هیچوقت یاد نمیگیری بکهند بزنی.» خویشتن یک، با فکر و تلاش فراوان، در بدن تنش و نابرابری عضلانی ایجاد کرده است. او مقصر است، اما تقصیر را گردن خویشتن دو میاندازد و بعد، با نکوهشکردن بیشتر آن، به اعتماد خودش به خویشتن دو آسیب میرساند. درنتیجه ضربه بدتر میشود و نومیدی شکل میگیرد.»
حجم
۲۰۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۲۰۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
یکی از زیباترین کتاب هایی که در طول عمرم مطالعه کردم
کتاب خوب و نکات خوبی در مورد خوددرونی یا همون ناخوداگاه که توضیحات و مثال هاش در مورد تنیس بود اما نکاتش میشه در مورد تمام زمینه های زندگی به کار برد ..