دانلود و خرید کتاب کتاب دزد ترجمه فاطمه جابیک
تصویر جلد کتاب کتاب دزد

کتاب کتاب دزد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۳۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کتاب دزد

داستان کتاب دزد نوشتهٔ مارکوس زوساک و ترجمهٔ فاطمه جابیک است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. کتاب دزد داستان دختری است که در سردی و خشونتِ دوران جنگ، به دنیای کتاب‌ها پناه می‌برد.

درباره داستان کتاب دزد

کتاب دزد از زبان کسی یا چیزی روایت‌ می‌شود که خواننده در انتهای داستان پی به ماهیت آن می‌برد. بنابراین شروع آن حسابی جذاب است و در انتها وقتی خواننده می‌فهمد راوی چه کسی بوده غافلگیر می‌شود. قهرمان داستان دختری نوجوان به نام لیزل است. داستان در زمان جنگ جهانی می‌گذرد و مادر لیزل را به دلیل اینکه کمونیست است به اردوگاه کار اجباری فرستاده‌اند. خانواده‌ای سرپرستی لیزل را به عهده می‌گیرند. پدرخواندهٔ لیزل شیفته‌ٔ کتاب‌هاست و لیزل نیز از این طریق با دنیای کتاب‌ها آشنا می‌شود. اما او روش جالبی برای رسیدن به کتاب‌ها دارد: کتاب دزدی.

بااینکه کلیت داستان غم‌انگیز و در دوران نکبت و سیاهی جنگ می‌گذرد، اما نویسنده در جای‌جای داستان از قراردادن لحظات طنزآمیز و خنده‌دار دریغ نکرده است.

خواندن داستان کتاب دزد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای نوجوانان نوشته شده است اما قطعا بزرگسالان نیز با آن ارتباط برقرار می‌کنند. ازآنجایی‌که این کتاب خشونت جنگ و دشمنی و تعصب را نشان می‌دهد، خواندن آن برای هر انسانی واجب است.

بخشی از داستان کتاب دزد

«قطعاً قرار بود اتفاق بزرگی در خانهٔ شمارهٔ ۳۳ خیابان هیمل رخ بدهد که لیزل فعلاً هیچ اطلاعی از آن نداشت. شاید انسان‌ها بیش‌ازحد از این عبارت استفاده می‌کنند، اما حقیقت این بود که دختر فعلاً کارهای مهم‌تری داشت:

یک کتاب دزدیده بود.

کسی متوجه کارش شده بود.

کتاب‌دزد هم واکنش مناسبی نشان داد.

هر دقیقه و هر ساعت نگرانی و شک او بیشتر می‌شد. ارتکاب جرم چنین بلایی سر آدم‌ها می‌آورد. به‌خصوص وقتی بچه هستند. انواع مختلف گیرافتادن‌ها را جلوی چشم‌شان تصور می‌کنند. مثلاً کسی ناگهان سر راهشان ظاهر شود یا ناگهان معلم‌های مدرسه متوجه همهٔ خطاهایی می‌شوند که در تمام عمرشان مرتکب شده‌اند. هر بار صدایی می‌آید و یا دری به هم می‌خورد، تصور می‌کنند که الان پلیس جلوی در ظاهر می‌شود.

برای لیزل همین کژپنداری‌های بیمارگونه بدترین تنبیه بود. همین‌طور نگرانی از این‌که دوباره باید لباس‌های خانهٔ شهردار را برساند. شکی نداشت و حتماً شما هم می‌دانید که وقتی زمان کار رسید، لیزل حتی به خانهٔ خیابان گرانده نگاه هم نکرد. لباس‌های خانهٔ هلنا اشمیت را به دست آرتروززده‌اش رساند و لباس‌های واینگارتنرهای گربه‌دوست را تحویل گرفت، ولی به خانهٔ هاینز هرمن بورگرمایستر و همسرش السا نگاه هم نکرد.

یک ترجمهٔ سریع دیگر بورگرمایستر = شهردار

بار اول فقط گفت فراموش کرده به آن خانه سر بزند. واضح است که بهانهٔ مسخره‌ای بود. خانه درست بالای یک تپه بود که به همهٔ شهر اشراف داشت و فراموش‌کردنش ممکن نبود. وقتی دوباره رفت و دست خالی برگشت، به‌دروغ گفت که کسی خانه نبود.

ماما با تردید گفت: «هیچ‌کی خونه نبود؟» همین تردید باعث شد هوس ملاقه‌به‌دست‌گرفتن کند. ملاقه را در هوا تکان داد و به لیزل گفت: «همین الان برو اون‌جا و اگه این‌بار هم دست خالی برگشتی، دیگه نیا خونه.»

«واقعاً؟»

این سؤالی بود که رودی با شنیدن گفته‌های ماما از لیزل پرسید و بعد گفت: «می‌خوای با هم فرار کنیم؟»

«از گشنگی می‌میریم.»

«من که همین حالا هم گشنه‌ام!» هردو خندیدند.»

الیزابت دارسی
۱۴۰۲/۰۹/۱۱

تیتر کتاب رو که خوندم با خودم گفتم خب شغل آیندم رو پیدا کردم😂 خیلی کتاب جذب کننده ای بود و خیلی دوستش داشتم از دست ندیدش💚

n.m🎻Violin
۱۴۰۲/۰۶/۰۲

میشه گفت یکی از بهترین کتاب های عمرم بود نسخه چاپی اش را خواندم .مرگ که راوی بود فوق العاده داستان رو تعریف می کرد به نظر من مرگ بود که باعث جذابیت داستان می شد. درسته که کتاب بود

- بیشتر
mahsa
۱۴۰۲/۰۴/۰۵

من این کتابو با یه ترجمه دیگه خوندم خیلی ترجمه بدی داشت این نمیدونم چطوره ولی در کل بخونید یکم برگردید به دوران هیتلر خیلی خوبه

Sophie
۱۴۰۲/۰۵/۲۲

اول باید بگم که کتاب بسیار طولانی بود اما خیلی قشنگ ادمو جذب خوندن میکرد. دوم اینکه راوی کتاب مرگ بود که جذاب ترین بخش کتاب محسوب میشد.سومن اگه فیلمشو ندیدید و فکر میکنید کتاب یه داستان شیرین برای گروه

- بیشتر
yurika stargirl
۱۴۰۲/۰۴/۰۳

خیلی قشنگ و رویایی بود..! غرق در داستانش بودم.. خصوصا که نسخه چاپیش بهتره

lily
۱۴۰۲/۱۱/۲۶

از ترجمه ی خانم فاطمه جابیک راضی بودین؟پیشنهاد میکنین این ترجمه رو؟

کاربر 8721961
۱۴۰۳/۰۴/۲۴

اصلا با این ترجمه پیشنهاد نمیکنم

کاربر ۵۱۶۰۸۱۳
۱۴۰۲/۰۳/۱۸

فیلم این داستان رو دیدم و دوستش داشتم اما هنوز کتابشو نخوندم ولی با توجه به داستان فیلمی که دیدم پیشنهادش میکنم چون داستان زیبا و آموزنده ای داره...

niyayesh
۱۴۰۳/۰۹/۰۲

این کتاب یکی از بهترین کتاب هایی است که تا به حال خواندم چون دارای داستانی زیبا و گیرا است و به نظر من خواننده را به خود جذب می‌کند .

ZNB
۱۴۰۳/۰۷/۰۶

من نسخه‌ی چاپی کتاب از انتشاراتی جز میلکان رو خوندم که ۵۸۷ صفحه داشت و ترجمه‌ی کاملی رو شامل می‌شد. کتاب دزد جزو اولین کتاب‌هایی بود که خوندم و می‌تونم بگم جزو بهترین‌ها! داستان کتاب به اندازه‌ای جالبه که واقعا

- بیشتر
یکی از بزرگ‌ترین مهارت‌های بشر توانایی او در بزرگ‌کردن مسائل و افراط است.
نوا
غرش صدای فیورر از رادیوهای آلمان پخش می‌شد: ما تسلیم نمی‌شویم. ما از پای نمی‌نشینیم. پیروزی از آن ماست. زمان ما فرا رسیده است. حملهٔ آلمان به لهستان شروع شده بود و مردم همه‌جا جمع می‌شدند و به اخبارِ جنگ گوش می‌دادند. خیابان مونیخ هم مثل همهٔ خیابان‌های آلمان لبریز از جنگ بود. بو و صدای آن. چند روز قبل از آن، جیره‌بندی با یک نوشته روی دیوار اعلام شده بود و حالا رسماً شروع شده بود. انگلستان و فرانسه علیه آلمان اعلامِ جنگ کردند. اگر بخواهم با دزدیدن جمله‌ای از هانس هوبرمن وصفش کنم: قسمت جالب ماجرا شروع شده بود.
کاربر ۷۵۴۲۱۲۶
اگر امشب او را بکشند، حداقل زنده می‌میرد.
nazi_sfy
آخرین انسان غریبه، صفحهٔ ۳۸ همه‌جای خیابان‌های شهر پر از آدم بود ولی حتی اگر خیابان خالی بود هم غریبه نمی‌توانست تنهاتر از حالا باشد.
nazi_sfy
مردم بی‌بضاعت سعی می‌کنند همیشه در حرکت باشند، انگار جابه‌جاشدن دردی را درمان می‌کند. سعی می‌کنند این حقیقت را نادیده بگیرند که همیشه نسخهٔ جدیدی از همان دردهای قدیمی در انتهای هر سفر انتظارشان را می‌کشد.
فرزانه
هر فرصتی باعث به‌وجودآمدن فرصت‌های بعدی می‌شود، همان‌طور که خطرکردن باعث به‌وجودآمدن ریسک‌های بعدی می‌شود، و زندگی هم زندگی به‌دنبال دارد و مرگ هم زمینهٔ مرگ‌های بعدی است.
نوا
می‌گویند جنگ بهترین دوست مرگ است ولی من باید این ماجرا را از نقطه نظر دیگری برای شما به تصویر بکشم. از نظر من جنگ مثل رئیس جدیدی است که توقعات ناممکن دارد. بالای سرتان می‌ایستد و فقط بی‌وقفه یک چیز را تکرار می‌کند: «یالا دیگه، تمومش کن، تمومش کن.» پس تو بیشتر کار می‌کنی. کار را به انجام می‌رسانی. ولی آن رئیس از تو تشکر نمی‌کند، بلکه توقعش بیشتر می‌شود.
نوا
تعریفی از یک عبارت که در فرهنگ لغات پیدا نمی‌شود ‫ترک‌نکردن: نشانهٔ عشق و اعتماد ‫که اغلب توسط بچه‌ها شناسایی می‌شود
spide
تنها یک چیز بدتر از پسری است که از تو متنفر است ‫و آن هم پسری است که عاشق توست.
spide

حجم

۹۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

حجم

۹۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

قیمت:
۹۲,۰۰۰
۲۷,۶۰۰
۷۰%
تومان