کتاب ده باور بی اساس علم مدرن
معرفی کتاب ده باور بی اساس علم مدرن
کتاب ده باور بی اساس علم مدرن نوشتهٔ روپرت شلدریک با ترجمهٔ علیرضا شفیعی نسب و ویراستاری محمد مهدی پور در انتشارات ترجمان علوم انسانی به چاپ رسیده است. این کتاب به برخی از باورهایی میپردازد که دانشمندان در رد و اثبات آنها کمتر نظر دادهاند. مانند فرایند تکامل، وجود روح یا تلهپاتی و...
درباره کتاب ده باور بی اساس علم مدرن
آب در ۱۰۰ درجه به جوش میآید؛ ثابت گرانشِ زمین ۱۰ است؛ کاغذ تورنسل در محیط بازی آبی میشود؛ زمین به دور خورشید میچرخد. اینگونه یافتههای علمی وابسته به احساسات و باورهای شخصی دانشمندان نیستند و به همین دلیل علوم تجربی، با داشتن روشی عینی و خالی از سوگیری، میتوانند تصویری مطمئن و دقیق از جهان در اختیار ما بگذارند. اما روپِرت شِلدریک، زیستشناس سرشناس انگلیسی، مدعی است نظام باورهای علوم تجربی معاصر دارای برخی مفروضات اساسی اما نیازموده است که از فرط تکرار به اصولی بدیهی تبدیل شدهاند و کمتر دانشمندی به خود اجازه میدهد که در آنها شک کند. برای مثال، دانشمندان به ما میگویند روح وجود ندارد؛ فرایند تکامل کاملاً تصادفی است؛ پدیدههایی مثل تلهپاتی چیزی جز خرافه نیستند. شلدریک میگوید این باورها، که ریشه در نگرش مکانیستی قرن نوزدهمی دارند، نهتنها پشتوانۀ علمی ندارند، حتی با یافتههای اخیر نیز ناسازگارند. او در این کتاب ۱۰ باور بیاساس علم مدرن را توضیح میدهد و دانشمندان را به بازنگری در این باورها فرامیخواند.
کتاب ده باور بی اساس علم مدرن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران علم پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ده باور بی اساس علم مدرن
«تا قبل از قرن هفدهم، تقریباً همگان این را بدیهی میدانستند که جهان مانند یک ارگانیسم است، و زمین نیز همینطور. طبیعت در اروپا زنده تلقی میشد، چه در دوران کلاسیک، چه در قرون وسطا و چه در رنسانس. مثلاً لئوناردو داوینچی (۱۴۵۲-۱۵۱۹) این انگاره را صریحاً بیان میکند: «میتوان گفت زمین نفْسی نباتی دارد، گوشتش خاک است، استخوانهایش ساختار صخرهها هستند ... و تنفس و نبضش جزر و مد دریا». ویلیام گیلبرت (۱۵۴۰-۱۶۰۳) نیز، که یکی از پیشتازان علم مغناطیس بود، فلسفهٔ ارگانیک خود نسبت به طبیعت را با صراحت اظهار میکند: «بر این باوریم که تمام جهان جاندار است و تمام کرات، تمام ستارگان و البته این زمین باشکوه نیز از همان ابتدا تحت هدایت نفسهای گماشتهٔ مخصوص به خود بودهاند و دارای انگیزههای صیانت ذات هستند».
حتی نیکلاس کوپرنیک هم مکانیست نبود، کسی که نظریهٔ انقلابی او دربارهٔ حرکت آسمانها، در سال ۱۵۴۳، باعث شد تا خورشید به جای زمین در مرکز قرار گیرد. او برای ایجاد این تغییر، بهجز دلایل علمی، دلایلی عرفانی هم داشت. وی معتقد بود جایگاه مرکزی باعث تجلیل خورشید میشود:
بیجهت نیست که برخی آن را نور دنیا، برخی نفْس و برخی دیگر حاکم دنیا میدانند. هرمس الهرامسه آن را خدای قابلرؤیت مینامد: الکترای سوفوکل، بینای مطلق. و بهتحقیق خورشید، نشسته بر سریر شاهانهٔ خود، بر خانوادهاش یعنی سیارهها که به دورش میچرخند حکم میراند.
انقلاب کوپرنیک در کیهانشناسی محرکی قوی برای تحولات بعدی فیزیک بود. اما تغییر جهت بهسوی نظریهٔ مکانیکی طبیعت، که بعد از ۱۶۰۰ آغاز شد، بسیار رادیکالتر بود.
طی قرنها، مدلهایی مکانیکی از برخی ابعاد طبیعت وجود داشت. مثلاً در کلیسای جامع ولز در غرب انگلیس، ساعتی نجومی با قدمت بیش از ششصد سال وجود دارد که همچنان کار میکند. صفحهٔ ساعتْ خورشید و ماه را در زمینهای از ستارگان نشان میدهد که به دور زمین میچرخند. حرکت خورشید بیانگر زمانِ روز (ساعت) است و دایرهٔ داخلی ساعت نیز ماه را نشان میدهد که ماهی یک دور کامل میزند. صحنهای که بازدیدکنندگان را به وجد میآورد این است که، هر یکربع ساعت، آدمکهای شوالیهای نیزهبهدست در تعقیب یکدیگر به اطراف میدوند و آدمک دیگری با پاشنههای خود زنگها را به صدا درمیآورد.»
حجم
۶۶۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۹۰ صفحه
حجم
۶۶۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۹۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب که توسط یک پروفسور سرشناس زیست نوشته شده با سوالهای اساسی باورهای عرفی ماتریالیستها رو زیر سوال میبره. ارزش حداقل یکبار خواندن رو داره
خوندنش خالی از لطف نیست و به باز شدن ذهن آدم کمک میکنه، چون داره مسائلی رو مطرح میکنه که خلاف جریان اصلیه. البته عنوانش بنظرم بیش از حد بزرگه. علاوه بر این، بعضی از استدلال هایی که مطرح میکنه
سلام. این کتاب علاوه بر پرسش های اساسی از ماتریالیست ها که البته نویسنده با تأکید خودش میگه که خودشم ماتریالیست هست نه مذهبی، یه نظریه خاص راجع به حافظه و نوع نگاه به حافظه و ذهن و آگاهی داره
کتاب سنگین و پر و پیمانی هست. مطالعه هر فصل یک ساعت و نیم زمان میبره. فقط اهل مطالعه حوصله خواندنش رو دارن. ترجمه هم ۹۰ درصد هست. بعضی کلمات نیاز نبود انگلیسی استفاده بشود چون فارسی آن هست برای
پارادایم فکری فراتاریخی نگارندهٔ این کتاب شایستهٔ التفات و ستایش است. هر چند با تشبث به دادههای تجربی از مدعاهای خودش دفاع میکند، اما چیرهدستی نگارنده در استدلال و احتجاج عقلی محض، او را از جزماندیشی مدرن رهایی داده و
کتاب علمی نیست و با استفاده از دادههای غلط میخواهد علم را تخطئه کند. نقدهای زیادی به کتاب وارد شده که در وبسایتهای نقد کتاب موجود هستند. در کل برای محققان حوزه علم مفید است، ولی ارزش خواندن برای افراد
این کتاب تصورقالب موجود در مورد علم (science) رو به چالش میکشه اگر معتقد به لزوم تفکر انتقادی هستید حتما حتما خوندن این کتاب رو توصیه میکنم.
کتابی فوق العاده با ترجمه ای روان در مورد هستی شناسی
کتاب تخفیف زیاد خورده بود و من بدون توجه به سابقه نویسنده آن را خریداری کردم اما خیلی زود پشیمان شدم چون این کتابی شبه علمی هست و نقد های جدی زیادی به این کتاب شده.
از روی بریدههای کتاب کاملا میشه متوجه شد که بر چه اساسی نوشته شده و اصلا ارزش خوندن نداره