کتاب سرگرمی آدمکش
معرفی کتاب سرگرمی آدمکش
کتاب سرگرمی آدمکش نوشتهٔ آلفرد هیچکاک و ترجمهٔ فروغ محمدی نیا است. انتشارات رادمهر این مجموعه داستان کوتاه بریتانیایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سرگرمی آدمکش
کتاب سرگرمی آدمکش ۶ داستان کوتاه از یکی از مشهورترین و مهمترین هنرمندان هنر سینما در جهان را در بر گرفته است. عنوان این داستانهای کوتاه که به قلم آلفرد هیچکاک نوشته شدهاند، بهترتیب عبارتند از «سرگرمی آدمکش»، «مرگِ فروشنده»، «نیش»، «مردی پشتِ میز»، «روح» و «بابا جون».
داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب سرگرمی آدمکش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر بریتانیا و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره آلفرد هیچکاک
سر آلفرد جوزف هیچکاک (Alfred Hitchcock) در سال ۱۸۹۹ به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۰ درگذشت. او کارگردانی بریتانیایی بود که فعالیت عمدهاش در ایالات متحدهٔ آمریکا و در عرصهٔ فیلمسازی انجام شد. هیچکاک بیشتر در زمینهٔ فیلمهای معمایی و دلهرهآور فعالیت داشت. او طی ۶ دهه، در ساخت بیش از ۵۰ فیلم شرکت داشت (از فیلمهای صامت تا فیلمهای تکنی کالر). این هنرمد انگلیسی، بهعنوان سرشناسترین و محبوبترین کارگردان فیلمهای سینمایی شناخته میشود. از فیلمهای مشهور او میتوان از «سرگیجه»، «پنجرهٔ عقبی»، «شمال تا شمال غربی»، «روانی» (یا «روح»)، «بدنام»، «توطئهٔ خانوادگی» و... نام برد. مجموعه داستان کوتاه «سرگرمی آدمکش» یکی از آثار مکتوب آلفرد هیچکاک است.
بخشی از کتاب سرگرمی آدمکش
«او تنهایی نشسته بود و داشت با کارتهایش بازی میکرد. با انگشتهای لاغر و ظریفش کارتها را پخش و بعد دوباره جمعشان میکرد. بازی عجیبی بود، انگار ترکیبی از یک بازی تک نفره و پیشگویی به نظر میرسید. هیچ حسی در صورت استخوانی و خوش فرم دوکوآی وقتی ورقها را برمیگرداند تغییر نمیکرد. هیچ صدایی جز صدای ورقها در دستهای او در آن اتاق یا حتی درکل ساختمان به گوش نمیرسید تا وقتی که صدای جیرجیر باز شدن درب آمد. درب، خارج از دید دوکوآی، گوشهٔ اتاق بود. با لحنی دوستانه و خودمانی گفت: «هر کسی هستی، خوش آمدی، بیا داخل.»
او منتظر دوستی بود که با او ورق بازی کند، اما مردی که وارد شد به وضوح برای بازی آنجا نرفته بود. او مرد کوتاه قد و به شدت لاغری بود. شلوار خاکستری رنگی پوشیده بود، یک پیراهن سفید چروک با آستینهای بالا زده و یقهٔ باز و موهای طلاییاش هم بلند و ژولیده بود. صورت لاغرش مضطرب به نظر میرسید و ناامیدی در چشمهایش پیدا بود و در دستش یک چاقوی بزرگ داشت.
بایرون دوکوآی از جایش بلند نشد، اما بازی با کارتهایش را متوقف کرد و پرسید: «چه میخواهی؟»
غریبه جوابی نداد و بعد از برانداز کردن اتاق پرسید: «فقط ما دو نفر اینجاییم؟»
دوکوآی بدون فکر سرش را تکان داد.
«خوب است... من را به زحمت نینداز تا آسیبی نبینی... واضح است؟!»
دوکوآی دوباره با صدایی آرامتر و مصممتر پرسید: «چه میخواهی؟» اما باز هم مرد جوان جوابی نداد. دوباره اتاق را نگاهی انداخت، شاید داشت چک میکرد آنجا چیزی هست که به دردش بخورد یا نه که ناگهان نگاهش به بطریهای کنار دوکوآی خورد وچشم هایش برق زدند.
«نوشیدنی!»
«بنشین تا برایت یک نوشیدنی بریزم.»
دوکوآی تا وقتی مهمان ناخواندهاش ننشست، تکان نخورد. مرد جوان احتمالاً محض احتیاط دقیقاً نقطهٔ مقابل دوکوآی و البته دورترین جا به او نشست و دست راستش را روی میز گذاشت. تیغهٔ ۱۵ سانتی چاقویش، روی میز سبزرنگ برق میزد.
«بوربن میخوری یا اسکاچ؟»
جوانک انگار از اینکه حق انتخاب داشت غافلگیر شده بود و با تردید گفت: «بوربن... در یک لیوان بزرگ با یخ...»
وقتی دوکوآی داشت نوشیدنی را آماده میکرد هیچ حرفی رد و بدل نشد، سکوت مطلق بود. بعد لیوان را به آن طرف میز سر داد و مرد جوان با دست چپش لیوان را گرفت و یک جرعهٔ طولانی نوشید.»
حجم
۶۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۶۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
لططفا به بی نهایت اضافش کنیییین
جدا محشره