دانلود و خرید کتاب معاشر سیدمجتبی موسوی زاده
تصویر جلد کتاب معاشر

کتاب معاشر

ویراستار:احسان عبدی
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب معاشر

کتاب معاشر نوشتهٔ سیدمجتبی موسوی زاده و احسان عبدی است. انتشارات آرنا این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب معاشر

کتاب معاشر در سبک ادبیات داستانی نگارش شده است و اتفاقات چندین خانواده را دربردارد که چون تار و پود در یکدیگر تنیده شده و داستانی واحد را آفریده‌اند. تنوع موضوع و شخصیت‌ها از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب است. کارکترهای متعددی را در داستان می‌توان یافت: از کسانی که به‌دنبال راه صحیح زندگی هستند تا راه‌یافتگان به منزل مقصود و کسانی که در اثر اشتباه در انتخاب مسیر درست زندگی، عمر و جوانی خود را از دست رفته می‌بینند.

خواندن کتاب معاشر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب معاشر

«مژگان دوباره به جمع پیوست و خاله‌اش پرسید که آیا در خانۀ امیر به او خوش می¬گذرد و چه کارها می‌کنند؟

مژگان گفت:

ـ من همیشه از بودن با امیر حالم خوبه؛ چون اون همیشه سعی می‌کنه که به خواسته‌های من توجه کنه و با بازی‌های مختلف سعی کرده که چیزهای زیادی به من یاد بده.

مادر مژگان وارد گفتگو شد و گفت:

ـ این‌ها با بازی¬ اسم و فامیل چیزهای خوب یاد گرفته¬ا¬ند.

مژگان ادامه داد:

ـ چند روزی می¬شه که در مورد نام کشورها و پایتخت‌ها و قاره‌ها سؤال و جواب می‌کنیم و من از این سرگرمی خیلی لذت می‌برم.

خاله‌اش از مژگان پرسید:

ـ چرا خاله¬بازی نمی¬کنید؟

مژگان گفت:

ـ مامان امیر همیشه به ما گفته که بازی‌های جدید و نو انجام بدیم و همیشه هم مراقبه که ما با هم بحث و دعوا نکنیم و کلاً هم من و هم امیر از خاله بازی خوشمون نمیاد.

مادر مژگان متوجه زهر سؤال خواهرش شد و به او رو کرد و گفت:

ـ این بازی‌ها مربوط به قدیم و بچه‌های نا-آگاه بود. الحمدالله بچه‌های این دور و زمانه خیلی آگاه¬تر و با هوش¬تر از قدیمند و به-همین دلیل هم کمتر به مسائل بد و ناجور راه پیدا می‌کنن.

خاله گفت:

ـ من منظور خاصی نداشتم.

و عذرخواهی کرد؛ اما مامان مژگان کمی رفتار او را به دل گرفت. او به اندازۀ چشمانش به امیر و مژگان اطمینان داشت؛ چون بارها پیدا و پنهان رفتار بچه‌ها را زیر نظر گرفته و هیچ مورد ناجوری ندیده بود و از طرفی هم خانوادۀ امیر مثل خانواده خودش سخت مبادی¬آداب بودند و موازین اخلاقی را رعایت می‌کردند.

دو خواهر با هم از گذشته و خاطرات خودشان با پدر و مادرشان حرف می‌زدند و گاهی گلایۀ کوچکی در حرف¬هایشان بود و مژگان هم با پسرخاله‌اش در اتاق سرگرم بود. پسرخاله‌اش پسر زیبا و سرحالی بود و مژگان دوست داشت با او بازی کند. به¬همین¬دلیل سرش بیش از این گرم بود که به حرف‌ها و گفتگوی مادرش گوش کند. در بین گفتگو خاله یادآوری کرد:

ـ پسر آقای کرامتی رو یادت هست؟

مادر مژگان گفت:

ـ آره؛ چقدر هم سر راه تو می‌اومد و اظهار علاقه می‌کرد. راستی چرا تو به او بی¬توجه بودی؟

ـ من به¬طور کلی از دوستی‌های کوچه و خیابان خوشم نمی¬اومد و همیشه دوست داشتم از طریق سنتی و تحت¬نظر خانواده ازدواج کنم؛ ولی قصدم از گفتن این خاطره اینه که بگم همۀ مردها و پسرها خیلی زود علاقه¬مند شده و برای به¬دست آوردن ظاهری دل دخترها خیلی راه‌ها رو انتخاب می‌کنن.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۲۵%
تومان