کتاب مدرسه قدیم
معرفی کتاب مدرسه قدیم
کتاب مدرسه قدیم نوشتهٔ توبیاس وولف و ترجمهٔ منیر شاخساری است. نشر چشمه این رمان معاصر آمریکایی را که در حالوهوای ادیبان مشهور و هنر ادبیات میگذرد، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب مدرسه قدیم
کتاب مدرسه قدیم رمانی است دربارهٔ زندگی در مدرسهای آمریکایی در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی. راوی رمان، بیگانهای است که بهتدریج پا به جهانی ناآشنا میگذارد. او پسری فقیر و اهل بالتیمور است که با گرفتن بورس تحصیلی به یکی از مدارس ممتاز راه مییابد و پس میکوشد با تقلید از حرکات و رفتار همکلاسیهایش (که از طبقات بالای جامعه هستند)، به دنیای آنها راه یابد. پسرک مانند بیشتر آنها آرزوی نویسندهشدن را در سر میپروراند. مسابقهای ادبی در مدرسه برگزار میشود. جایزهٔ مسابقه، ملاقات خصوصی با نویسندهٔ افسانهای زمان، یعنی ارنست همینگوی است.
توبیاس وولف در رمان مدرسه قدیم، خیانتها و فریبکاریها را به تصویر میکشد. حاصل کار نشان داده است که این نویسنده، یکی از تواناترین نویسندههای معاصر آمریکا است. در این رمان با ماجرایی روبهرو هستیم که ادبیات محور اصلی قصهٔ آن است؛ از شخصیتهای بزرگ ادبیات در زمانهای که ایالات متحده آمریکا بهتازگی از جنگ ویتنام فارغ شده، نام برده میشود و افرادی مانند رابرت فراست، ارنست همینگوی و آین رند در متن داستان حضور دارند؛ همچنین خواننده با مطالعهٔ این رمان به خواندن آثار نویسندگان بزرگ دیگری همچون آنتوان چخوف، جیمز جویس و ویلیام فاکنر ترغیب میشود.
گفته شده است که در این کتاب، فضایی رؤیایی و آرمانشهری از ادبیات ترسیم میشود که شاید هیچ زمانی تا این اندازه در دنیای واقعی وجود نداشته باشد؛ اینکه دانشآموزان یک مدرسه با رقابت بسیار برای دیدن نویسندههای محبوب زمان خود مسابقه بدهند، شاید در هیچ مدرسهای سابقه نداشته باشد، اما نویسنده با طراحی چنین فضایی از اهمیت و ضرورت ادبیات در زندگی پردهبرداری کرده و تلاش میکند ضمن شریککردن خواننده در لذت خواندن رمانی جذاب، او را به دنبالکردن ادبیات بهعنوان نیرویی حیاتبخش ترغیب کند.
خواندن کتاب مدرسه قدیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره توبیاس وولف
توبیاس وولف در سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. او نویسندۀ آمریکایی، استاد خاطرهنویسی و داستان کوتاه است. این نویسنده بهخاطر مجموعههای داستان کوتاهش شهرت جهانی دارد. او در کنار نویسندگانی چون ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگانِ سبک مینیمالیسم و از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکا است. وولف چند بار برندۀ جایزۀ «اُ هنری» شده و بهخاطر مجموعه داستانهای کوتاه، رمانها و خاطراتش بارها مورد تقدیر قرار گرفته است. او در مجامع ادبی، همانقدر که بهعنوان یک نویسنده محترم شمرده میشود، بهعنوان یک استاد ادبیات هم مورد تحسین و تکریم است.
مشهورترین اثر وولف «زندگی این پسر» (۱۹۸۹) نام دارد. این کتاب، داستان دوران کودکی نویسنده در نورثوست است. او در این اثر به بازگویی جدایی پدر و مادرش و شرححال خانوادهٔ جدیدش میپردازد. این داستان، دربرگیرنده خانهبهدوشیهای او همراه با مادرش در غرب و شمال غرب، بحث و جدالهای او با ناپدری بددهنش و نزاعهای گاهوبیگاه او با پدر واقعی خود است. این کتاب، جایزۀ کتاب لسآنجلس تایمز را در بخش زندگینامهنویسی دریافت کرده است؛ همچنین بر اساس این کتاب، فیلمی در سال ۱۹۹۳ با هنرمندی رابرت دنیرو و لئوناردو دیکاپریو ساخته شد.
دومین اثر مهمّ وولف «در ارتش فرعون» (۱۹۹۴) است؛ خاطرات و تجربیات نویسنده در جنگ ویتنام. رمان دیگر او «دزد سربازخانه» (۱۹۸۴) نام دارد که داستانی طنز دربارهٔ ۳ چترباز است. این رمان، در سال ۱۹۸۵ جایزۀ قلم فاکنر را برای وولف به ارمغان آورد. آثاری از توبیاس وولف که به پارسی برگردانده شدهاند، عبارتند از: در ارتش فرعون ترجمه، شب مورد نظر، گداها همیشه با ما هستند، انجیل سفید، مدرسه قدیم.
ایران با وولف گفتوگو کرده است: مجلۀ ادبی - هنری «نافه»، در ویژهنامۀ نوروزیِ ۱۳۹۰، گفتوگویی با توبیاس وولف منتشر کرد.
بخشی از کتاب مدرسه قدیم
«یک روز صبح که داشتم از سالن غذاخوری بیرون میآمدم، آقای رمسی بازویم را گرفت و گفت میخواهد چند کلمهای با من صحبت کند. باهم به طرف حیاط معلمها رفتیم و از صف پسرهایی که بهسوی اتاقها یا به اتاق مطالعه میرفتند جدا شدیم، همانطور که قدم میزدیم بازویم را گرفته بود، پیش خودم فکر کردم شاید انگلیسیها حرفهای خصوصیشان را اینطوری میزنند، برای همین سرم را پایین انداختم و قیافهای جدی گرفتم، مانده بودم چرا از صف جدایم کرده است؟ گرچه سال گذشته در کلاس آقای رمسی خوب کار کرده بودم، فاصلهام را از او حفظ میکردم، او هم همینطور.
گفت: «معلومه وقتت رو اینجا تلف نکردی.»
میدانستم که آقای رمسی از اعضای کمیتهٔ جایزهٔ کسیدی است، برای همین فکر میکردم مسئله مربوط به مقالهٔ شکسپیرم باشد؛ اما وقتی بهخاطر این موضوع از او تشکر کردم قیافهاش درهم رفت و با دست اشاره کرد که حرفش را هم نزنم.
گفت: «بهخاطر مقالهٔ شکسپیر نیومدم اینجا. آدم میتونه دنیایی رو تصور کنه که توی اون مقاله هم نباشه. شاید توی اون دنیا یه چیزی کم باشه. آره، مثل دنیای بدون... شطرنج. اما میشه توی اون دنیا زندگی کرد.» آقای رمسی بازویم را رها کرد و ایستاد کنار دیوار سنگی کوتاهی که دورتادور حیاط کشیده شده بود. سنجاب لاغرمردنی سیاهی با گوشهایی آویزان سریع از دیوار بالا خزید و بالای سرمان شروع کرد به جیغجیغ زدن.
اما داستان ــ آدم نمیتونه توی دنیای بدون داستان زندگی کنه.
نه، اصلاً و ابداً، آقا.
بیداستان بهسختی میشه فهمید که هر کس تو چه دنیایی زندگی میکرده. گرچه من نمیتونم منظورم رو خوب برسونم. آقای رمسی چشم دوخت به باغچه و گفت: «این موضوع مربوط میشه به وجدان. هر چند آدمی نیستم که به این چیزها اعتقاد داشته باشم اما بهنظرم جالبه که وجدان با پاییز در ارتباطه. عریانی و شرمساری. پیدا کردن آگاهیهایی دربارهٔ خودمان، چیزی که جدا از ماست. چیزی محکوم به نابودی. ما دربارهٔ وجدان مثل بار مسئولیت یا یه جور مشکل حرف میزنیم، همین هم هست ــ اما مسئله اینه که بفهمیم چهطور از وجدان استفاده کنیم تا ازخودبیگانه نشویم. در حالیکه آدمها بیشتر تمایل دارن تا از این مسئله فاصله بگیرن، اینطور نیست؟»»
حجم
۱۹۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۱۹۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه