کتاب باغ آلبالو
معرفی کتاب باغ آلبالو
کتاب باغ آلبالو نوشتۀ آنتوان چخوف و ترجمۀ مرجان کشانی است. این کتاب را انتشارات دایره سفید پویا منتشر کرده است. نمایشنامهٔ باغ آلبالو آخرین اثر چخوف است که در سال ۱۹۰۳ نوشته شده و در ژانویهٔ ۱۹۰۴ برای اولینبار در تئاتر هنر مسکو روی صحنه آمده است.
درباره کتاب باغ آلبالو
کتاب باغ آلبالو اثری از آنتوان چخوف، نمایشنامهای بهظاهر ساده اما بهشدت عمیق است؛ پر از انسانهای عادی و بهدوراز هر نوع قهرمان و یا اتفاق دورازذهن. ما تنها شاهد زندگی افرادی هستیم که منفعلانه تسلیم سرنوشتِ خویش هستند و نای مبارزه علیه آنچه را نمیخواهند، ندارند. در این نمایشنامه، وضعیت خانوادهٔ «خانم رانوسکی» رو به ورشکستگی و افول است. آنها از دار دنیا تنها یک باغ آلبالوی خاطرهانگیز دارند که باید در این راه به حراج گذاشته شود. فروش این باغ، پشتسرگذاشتن و فراموشی خاطرات گذشته است.
خواندن کتاب باغ آلبالو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامه کتابی جذاب و خواندنی است.
درباره آنتوان چخوف
آنتوان چخوف سال ۱۸۶۰ در شهر تاگانروگ در جنوب روسیه به دنیا آمد. پدر چخوف شیفتهٔ موسیقی بود و همین شیفتگی او را از دادوستد بازداشت و به ورشکستگی کشاند. او در سال ۱۸۷۶ از ترس طلبکارانش بههمراه خانواده به مسکو رفت. آنتوان تنها در تاگانروگ باقی ماند تا تحصیلات دبیرستانیاش را به پایان ببرد.
چخوف در نیمهٔ سال ۱۸۸۰ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ پزشکی در دانشگاه مسکو آغاز کرد. در همین سال نخستین مطلب او چاپ شد. برای همین این سال را مبدأ تاریخ نویسندگی چخوف برمیشمرند. چخوف بعد از پایان تحصیلاتش در رشتهٔ پزشکی بهطور حرفهای به داستاننویسی و نمایشنامهنویسی روی آورد. او در ۱۸۸۵ همکاری خود را با روزنامهٔ پترزبورگ آغاز کرد. در سپتامبر قرار بود نمایشنامهٔ او به نام «در جادهٔ بزرگ» به روی صحنه برود که کمیتهٔ سانسور از اجرای آن جلوگیری کرد. مجموعه داستانهای «گلباقالی» اثر او در ژانویهٔ سال بعد منتشر شد. در فوریهٔ همین سال (۱۸۸۶) با «آ. سووُربن» سردبیر روزنامهٔ عصر جدید آشنا شد و داستانهای «مراسم تدفین»، «دشمن» و… در این روزنامه با نام اصلی چخوف منتشر شد. بیماری سل او شدت گرفت. او در آوریل ۱۸۸۷ به تاگانروگ و کوههای مقدس رفت و در تابستان در باپکینا اقامت گزید. در اوت همین سال مجموعهٔ «در گرگومیش» منتشر شد و در اکتبر نمایشنامهٔ بلندی با نام «ایوانف» در تئاتر مسکو به روی صحنه رفت که استقبال خوبی از آن نشد.
چخوف در ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴ بههمراه همسرش «اولگا کنیپر» برای معالجه به آلمان و استراحتگاه بادنوایلر رفت. در این استراحتگاه حال او بهتر میشود، اما این بهبودی زیاد طول نمیکشد و روزبهروز حال او وخیمتر میشود. او در ۴۴سالگی، یک سال پیش از انقلاب اول روسیه، از دنیا رفت. تشییعجنازهٔ او در مسکو با حضور جمعیتی بسیار تبدیل به رویدادی ملی شد.
بخشی از کتاب باغ آلبالو
«پرده اول
اتاقی که اتاق بچهها نامیده میشود دری به اتاق آنیا باز میشود هوا روشن شده ماه مه شروع شده و درختان آلبالو شکوفه دادهاند؛ اما هوای باغ در صبحدم هنوز سرد است. پنجرهها بسته است.
دونیاشا با شمعی و لوپاخین با کتابی در دست وارد میشوند.
لویاخین: قطار رسید خدا را شکر ساعت چند است؟
دونیاشا: تقریباً دو. (شمع را خاموش میکند) هوا روشن شده.
لوپاخین: قطار تأخیر داشته دستکم دو ساعت (خمیازه میکشد و خودش را میکشد.) چطور آدمی هستم!
اصلاً برای اینکه از آنها استقبال کنم به اینجا آمدم و آنوقت خوابم برده شرمآور است.
دونیاشا: فکر کردم رفتهاید گوش کنید! باید آنها باشند.
لویاخین: نه آنها باید وسایلشان را تحویل بگیرند، نمیدانم خانم رانوسکایا بعد پنج سال که خارج بوده چه شکلی شده، او زن باشکوه و راحتی است یادم میآید وقتی جوان پانزدهسالهای بودم پدرم در آن موقع مغازۀ داشت، یادم نیست بهخاطر چی ما توی حیاط بودیم پدرم داشت چیزی مینوشید انگار دیروز بود چنان به دماغ من کوبید که خون دماغ شدم. خانم رانوسکایا دختر جوانی بود چقدر هم لاغر بود مرا به همین اتاق آورد که صورتم را بشوید به من گفت کوچولو برای روز عروسی دماغت خوب میشود.»
حجم
۳۷۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۳۷۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه