کتاب بن بست نورولت
معرفی کتاب بن بست نورولت
کتاب بن بست نورولت نوشتهٔ جک گانتوس و ترجمهٔ کیوان عبیدی آشتیانی و ویراستهٔ آزاده فانی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. این رمان پر از اشارههای تاریخی و دربارهٔ حفظ سنتها و رسوم، دوران نوجوانی، رابطه با والدین و سالمندان و... است. در شهر تاریخی نورولت در پنسیلوانیا مادر جک گانتوس ۱۲ساله، جک را به خاطر خلافی که در سال ۱۹۶۲ انجام داده مجبور میکند تمام تابستان را در حبس خانگی بماند تا اینکه همسایهٔ پیرشان، دوشیزه ولکر، نیاز به کمک پیدا میکند.
درباره کتاب بن بست نورولت
رمان بن بست نورولت با ترکیب اتفاقات واقعی و عناصر تخیلی، داستان دو ماه شگفتانگیز از زندگی پسری به نام جک گانتوس را روایت میکند. پدر و مادر این پسر دائما در حال دعوا و مرافعه هستند و زمانی که جک را برای تنبیه در خانه محبوس میکنند، تمام برنامههای او برای ماجراجویی در تعطیلات خراب میشود. اما فرصت فرار از این تنبیه زمانی فرا میرسد که جک اصلا انتظارش را نمیکشد؛ مادرش او را به کمک همسایهٔ سالخوردهشان میفرستد و جک به همراه این فرد، اتفاقات بسیار عجیب و غریبی را تجربه میکند؛ مواجهه با افراد تازه درگذشته، قول و قرارهای پیچیده و غیرمعمول، رانندگی زیر سن قانونی، درسهایی از تاریخ، فرشتگان جهنمی و تعداد بیشماری از دعواهای خونین.
خانم همسایه، دوشیزه ولکر که سالها پیش پرستار بوده، حالا کارهای عجیب و غریبی را به او واگذار میکنند: تایپ آگهی فوت ساکنان شهر، رانندگی با ماشین قدیمی، رفتن به دفتر روزنامه برای درج آگهی و... .
رمان بنبست نورولت با غافلگیریهای فراوان، نشاندهندهٔ استعداد فوقالعادهٔ نویسندهاش است که توانسته کاری کند که مخاطبان به اتفاقات دور از انتظار بخندند. در این رمان گذشته در زمان حال میگذرد، زمان حال گیجکننده و آشفته است و دربارهٔ آینده به هیچ وجه نمیتوان اظهارنظر کرد.
خواندن کتاب بن بست نورولت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این رمان هیجانانگیز را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بن بست نورولت
«وقتی خوابم برد، در خواب دیدم سربازهای پیزارو مجسمههای طلا را داخل دیگ بزرگی ریختند و مشغول ذوبکردنشان شدند، درست مثل گذاشتن یک سرباز پلاستیکی روی اجاق گاز دور از چشم مامان. همانموقع ساعت زنگ زد. پنج صبح بود. مطمئن بودم روی ساعت شش تنظیمش کردهام، اما شاید مامان بعد از اینکه به خواب رفتم تغییرش داده باشد. داشتم غلت میزدم و دوباره آمادهٔ خوابیدن میشدم که مامان زد روی شانهام و آهسته گفت: «جک، بیداری؟»
منمنکنان گفتم: «داشتم خواب طلا میدیدم، یک خروار طلا.»
شست پایم را نیشگون گرفت و گفت: «خواب دیدن بس است، عجله کن. حتماً دوشیزه ولکر صبحانهات را حاضر کرده. فکر کنم خیلی وقت است بیدار شده.»
با صدایی تودماغی گفتم: «فکر کردم تنبیهم کردهای و اجازهٔ بیرون رفتن ندارم.» و دستمالها را از سوراخهای دماغم بیرون آوردم.
مامان توضیح داد: «درواقع میخواهم مدت کوتاهی تو را امانت بدهم. بهمحض اینکه کارت تمام شد برگرد خانه. فهمیدی؟»
ــ فهمیدم.
وقتی مامان از اتاق بیرون رفت، همان بلوز شب قبل را پوشیدم. برایم مهم نبود چهقدر خونی شده، چون هر لباس دیگری انتخاب میکردم همانطور پر از لکههای خون بود. درواقع تمام لباسهایم با لکههای خون خشکشده تزئین شده بود. توی آینه نگاهی به موهایم انداختم. دستهٔ تابدار موی جلو سرم مثل علامت سؤال خودنمایی میکرد. لازم نبود برس بزنم، چون علاوه بر اینکه علامت سؤال از بین نمیرفت، حتی ممکن بود علامت دیگری هم بالای سرم اضافه شود. تازه، من بهنظرم پسر بودم! پسرها میتوانند نامرتب باشند، چون اینطوری مادرها فکر میکنند هنوز برای اصلاح عادتهای بد آنها قبل از بزرگشدنشان وقت دارند.
مامان با دیدن لکههای خون خشکشده روی بلوزم دستور داد: «آن بلوز کثیف را عوض کن.»
نگاهی به لکهٔ خون روی بلوزم انداختم و پرسیدم: «اِه، چهطور قهوهای شده؟ تا دیشب قرمز بود.»
مامان جواب داد: «صبح به این زودی حوصلهٔ چانهزدن ندارم. زود لباست را عوض کن و برو. من میروم بخوابم.»
بلوز را عوض نکردم. چند لکه خون بیشتر رویش نبود که با پشت و رو پوشیدن بلوز درست میشد. از توی راهرو باریک و جلو اتاق نشیمن رد شدم و دم در به سه پلهٔ جلو ایوان رسیدم. تمام خانههای نورولت شبیه هم ساخته شده بودند. احساس کردم از یکی از خانههای کوچک بازی مونوپولی بیرون میآیم.»
حجم
۲۲۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۲۲۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
عاااالیه من این کتاب رو هدیه گفتمو عااااشقتش شدم.برای هدیه دادن عالیه مطمئن باشید اگر طرف مقابلتون کتابخونه خیلییی خوشش میاد😍
لطفا این کتاب رو به کتابخانه بی نهایت اضافه کنید تشکر🦋
رمان بن بست نورولت، با ترکیب اتفاقات واقعی و عناصر تخیلی، داستان دو ماه شگفت انگیز از زندگی پسری به نام جک گانتوس را روایت می کند. پدر و مادر این پسر دائما در حال دعوا و مرافعه هستند و
من با این کتاب کلی خاطره دارم. خیلی قشنگه.
جدید بود داستان روزمره زندگی بود شخصیت اول داستان، داستانو جذاب کرد از اینکه عه کار درمان شد خوشم اومد
در مورد تاریخ امریکا مطالبی یاد میگیری