کتاب خوب گوش نمی دهی
معرفی کتاب خوب گوش نمی دهی
کتاب خوب گوش نمی دهی؛ چه چیز مهمی را از دست میدهی و چرا؟ نوشتهٔ کیت مرفی و ترجمهٔ سمانه پرهیزکاری است و انتشارات ترجمان علوم انسانی آن را منتشر کرده است. این کتاب در ستایش گوشکردن و در سوگ ازدستدادن جادوی گوشکردن در فرهنگمان است.
درباره کتاب خوب گوش نمی دهی
آخرینباری که به حرفهای کسی گوش کردید کِی بود؟ طوری که واقعا گوش کرده باشید، بدون اینکه فکر کنید بعدش چه بگویید، به گوشی همراهتان نگاه کنید یا بپرید وسط حرفش تا نظرتان را بگویید. و آخرینباری که کسی واقعا به حرفتان گوش کرده کِی بوده؟ طوری که آنقدر حواسش به حرفتان بوده و واکنشِ بجایی نسبت به آن بحث داشته که احساس کردهاید واقعاً درک شدهاید.
اپیکتتوس، فیلسـوف یونان باستان، میگوید: «طبیعت به ما یک زبـان و دو گوش داده تـا بتوانیم دو برابرِ آنچه میگوییم بشنویم.» اما زندگیِ ما آکنده از گفتن اسـت تا شنیدن و مهـارت دلخواهمان فن بیـان اسـت نه گوشسپردن: در جلسههای کاری باید بتوانیم رشتۀ کلام را به دست بگیریم؛ در شبکههای اجتماعی باید بتوانیم از خودمان بیشتر و بهتر بگوییم؛ در بحثهای سیاسی باید نفوذ کلام داشته باشیم. در این اوضاع آیا کسی باقی میماند که بخواهد بشنود؟ کیـت مرفی، در جستوجوی هنر گمشدۀ «گوشسپردن»، سراغ جاسوسها و کشیشها و رواندرمانگرهـا و آدمهایی رفته که ناچارند سکوت کنند و گوش فرادهنـد. او بـا نثـری طنزآمیز و متکی به یافتههای روانشناسی و جامعهشناسی و عصبشناسی ابتدا توضیح میدهد که «گوشکردن» چیست و چه اهمیتـی دارد و سپس راهنمایی عملی برای بهترشنیدن پیش پایمان میگذارد.
در کتاب خوب گوش نمی دهی شما خواهید دید که گوشکردن امری است ورای صرفاً شنیدنِ حرفهای دیگران؛ گوشکردن شامل توجهکردن به طرز بیان و کاری که طرفمان موقع حرفزدن میکند، موقعیتِ آن حرف و چگونگیِ تأثیرِ آن روی ماست. گوشکردن فقط این نیست که تحمل کنید تا طرف مقابل پُرگوییاش را تمام کند؛ کاملاً برعکس! بخش زیادی از گوشکردن به واکنش شما مربوط است، یعنی مرحلهای که منظور دقیق طرف مقابل را استنباط میکنید و طی آن، افکار خودتان را شکل میدهید. گوشکردن اگر بهدرستی و آگاهانه انجام شود، میتواند درک شما از آدمها و جهان اطرافتان را دگرگون کند که قطعاً باعث غنا و تعالی تجربه و زندگی شما میشود و همین موجب رشد خِرد و ایجاد روابط ارزشمند میشود.
خواندن کتاب خوب گوش نمی دهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کسانی که میخواهند «بهتر بشنوند» پیشنهاد میکنیم.
درباره کِیت مِرفی
کِیت مِرفی روزنامهنگارِ مستقر در هیوستونِ تگزاس است که تابهحال در روزنامههای نیویورک تایمز، اکونومیست، خبرگزاری فرانسه و تگزاس مقالاتی منتشر کرده است.
بخشی از کتاب خوب گوش نمی دهی
«کفِ کمددیواریِ اتاقخوابم نشسته بودم و با الیور ساکس مصاحبه میکردم. ساختوسازِ روبهروی آپارتمانم باعث شده بود این کمددیواری ساکتترین جای ممکن در خانهام باشد. بنابراین چهارزانو و در تاریکی آنجا نشسته بودم و مدام لباسهای آویزان و پاچههای شلوار را از میکروفون هدستم کنار میزدم و با این نویسنده و عصبشناسِ کاربلد صحبت میکردم. او بهخاطر کتاب خاطراتش -بیداریها معروف است، کتابی که بر اساس آن فیلمی با بازیِ رابین ویلیامز و رابرت دنیرو ساخته شده است.
هدف از این مصاحبه حرفزدن دربارهٔ کتابها و فیلمهای موردعلاقهٔ ساکس برای نوشتنِ ستونِ کوتاهی در بخشِ گزارشِ یکشنبهٔ روزنامهٔ نیویورک تایمز بود. ما بحث دربارهٔ بودلر را پشت سر گذاشتیم و با کله واردِ بحثِ توهمات، رؤیا در بیداری و دیگر پدیدههایی شدیم که -بهتعبیر شاعرانهٔ ساکس- بر «جوّ ذهن» اثر میگذارند. سگم داشت به درِ کمد پنجه میکشید که ساکس جوّ ذهنِ خودش را توصیف کرد، جوّی که گاهی ناتوانی در تشخیص چهرهها -ازجمله تصویر چهرهٔ خودش- آن را ابری میکرد. آنموقع هیچ حسِ جهتیابیای هم نداشت، و این باعث میشد پیداکردنِ خانهاش حتی بعد از پیادهرویهای کوتاه سخت شود.
آن روز سرِ هردویمان خیلی شلوغ بود. غیر از این ستون برای روزنامه، باید گزارشِ دیگری هم برای مجلهٔ تایمز میفرستادم، و ساکس هم مصاحبه با من را بهسختی بین ویزیتِ بیماران و تدریس و سخنرانیهایش جا داده بود. ولی ما در گفتوگویمان غرق شدیم، تا جایی که از استعارههای آبوهوایی زیادی برای حالتهای ذهن استفاده کردیم: دیدگاهِ آفتابی، درکِ مهآلود، برقِ الهام، خشکیِ خلاقیت، سیلِ هوس. درست است که در کمدی تاریک نشسته بودم، اما با گوشکردن به او نور بینش، شناخت، خلاقیت، شوخطبعی و همدلی را احساس کردم. ساکس در سال ۲۰۱۵ -یعنی چند سال بعد از گفتوگوی ما- از دنیا رفت، اما گفتوگویمان هنوز هم در حافظهام زنده است.
بهخاطر مقالههای متعددی که برای تایمز و گاهی برای روزنامههای دیگر نوشتهام، این فرصت را داشتهام که به اندیشمندانِ ممتازی مثل الیور ساکس و دیگر متفکرانِ کمترشناختهشده اما همانقدر بصیر -از خیاطها گرفته تا کارگرهای ساختمانی- گوش کنم. همهشان بدون استثنا جهانبینیام را گسترش و درکم را افزایش دادهاند. خیلیهایشان عمیقاً روی من تأثیر گذاشتهاند. بعضیهایشان مرا از آن آدمهایی میدانند که میتواند با هرکسی حرف بزند، اما درواقع موضوع این است که من میتوانم به هرکسی گوش کنم. این کار در خبرنگاری برایم مفید بوده است. بهترین ایدههای خبریام را معمولاً از گفتوگوهای اتفاقی پیدا میکنم، مثلا گفتوگو با کسی که مشغول نصب کابلهای فیبر نوری زیر خیابان است، یا بهداشتکارِ دهان و دندانِ مطبِ دندانپزشکم، یا متخصصِ امورِ مالیای که به گاوداری روی آورده بود و در یک سوشیفروشی با او آشنا شدم.»
حجم
۳۱۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
حجم
۳۱۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
نظرات کاربران
سلام قرارِ از روزمرگی و عادی بودن بیرون بیای و با خواندن و عملی کردن این کتاب واقعاً عزیز ، لحظه لحظه زندگیت رو با هیجان بگذرونی البته این احساس و برداشت شخصی خودمه و امیدوارم برای شما بهتر از این باشه
یکی از ویژگیهای دوران ما نسبت به گذشته، فرصتیست که هر کس در نمایش دادن و دیده شدن دارد. در این بین یک ویژگی قدیمی انسان باعث بغرنج شدن فضاهای اجتماعی و سیاسی در برخی جوامع و فرهنگها شده. توانایی
کتاب جای تامل دارد و باید خاطر نشان کرد که روند خطی گزارشی و نقل قولی خسته کننده خواهد شد و بریده های جذاب کوتاه اما عمیقی میتوان از آن دریافت کرد