کتاب معشوقه ماه
معرفی کتاب معشوقه ماه
کتاب معشوقه ماه نوشتهٔ فرشته تات شهدوست است و انتشارات آراسبان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب معشوقه ماه
بیشتر آثار فرشته تات شهدوست همانند این رمان دارای ژانری عاشقانه، اجتماعی و هیجانی است. از دیگر آثار فرشته تات شهدوست میتوان به «ببار بارون»، «دل تو را حکم میکند» و «گناهکار» اشاره کرد. معشوقه ماه داستان دختری زیبارو به نام مهگل است که برای نجات خودش و مادرش از فقر و تنگدستی از ادامهٔ تحصیل منصرف میشود و به عنوان منشی به استخدام یک شرکت درمیآید، اما پسر رئیس شرکت با نزدیکشدنهای بیجا و رفتارهای نادرست او را از آن جا فراری میدهد. این درحالی است که مادرش بهتازگی به سرطان خون مبتلا شده و او بیش از هروقت دیگری به پول احتیاج دارد. چند روز بعد از استعفا از شرکت او در عین ناباوری با خانوادهٔ رئیس شرکت که برای خواستگاری آمدهاند، مواجه میشود. اما جواب مهگل منفی است تا وقتی که بهزاد به او پیشنهاد کمکهای مالی در قبال ازدواج میدهد. پیشنهادی که میتواند سلامتی را به مادرش برگرداند. او که از خلافهای این خانواده و اقدام پلیس برای بهدستآوردن مدرکی جهت اثبات جرم آنها بیخبر است، ناگزیر وارد مهلکهای میشود که پایش را به زندان باز میکند.
خواندن کتاب معشوقه ماه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب معشوقه ماه
«با تنهای که به پهلویم خورد، عصبانی شدم و برگشتم. آماده بودم که همهٔ حرص و خستگیام را سر آن بختبرگشته خالی کنم.
با دیدن پسربچهای که جنبوجوشکنان میدوید و کاملاً مشخص بود حواسش جمع اطرافش نیست، دستهایی که مشتشان کرده بودم را باز کردم.
با غرغر کلید را توی قفل انداختم. نفسی عمیق کشیدم. پایم را روی اولین پله گذاشتم.
مثل همیشه که از بیرون میآمدم، یک دور حیاط را از نظر گذراندم.
مامان کنار حوض نشسته بود و با دستهایی لرزان و چروکیده از سرمای استخوانسوز زمستان، لباسهای چرک را در تشت پلاستیکی میشست.
لبخندی کمرنگ زدم. لبخندی که نقابی از خونسردی، اما معنایی از درد داشت، فقط برای دل دردکشیدهٔ این زن.
این روزها بازیگر خوبی شده بودم.
شاید اگر جای سگدوزدن در خیابانها، میرفتم و تست هنرپیشگی میدادم احتمال رد شدنم کمتر بود.
با صدای بسته شدن در، سرش را بلند کرد. با دیدنم لبخندی مهربان زد و در همان حالت از جا بلند شد.
درحالیکه دستهای آغشته به کف و صابونش را زیر آب سرد کنار حوض میشست، گفت: «تونستی بگیری؟»
جلو رفتم و آرام گفتم: «گرفتم.»
و پروندهای را که در دستم بود، بالا آوردم.
- از فردا میرم دنبال کار.
لب حوض نشستم. با اخم نگاهم کرد.
- همچین چیزی نمیشه. فقط باید به فکر درس و آیندهت باشی. نمیخوام از الان خودتو بندازی تو کار.
باز هم برگشتیم سر خانهٔ اول.
با لبخند نگاهش کردم و گفتم: «آخه مادر من، شما خودت وضعیتمونو ببین. تا کِی باید اینطوری سر کنیم؟»
مامان گفت: «دخترم من که خیاطی میکنم، بافتنی هم میبافم. گفتی خونهٔ مردم کار نکن، گفتم باشه. گفتی واسه این و اون لباس نیار بشور، گفتم خیلیخب. گفتی سبزی مردمو نیار پاک کن، خسته میکنی خودتو که چی بشه، بازم گفتم باشه. اما دخترم این راهش نیست. من این سختیها رو به جون میخرم که تو درستو بخونی. میخوای ناامیدم کنی؟»
کلافه بودم. حتی اشاره به اینها هم عصبیام میکرد. سمت در رفتم.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۰۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۰۸ صفحه
نظرات کاربران
داستان متن روانی داشت . اما جذابیت به شدت کم بود . کتاب از کارهای اولیه خانوم شهدوست هست و نسبت به اخرین کتاب های چاپ شده ازشون مثل دستان و دو سنگ یکی کهربا و صحرای ویرانگر خیلی ضعیف
واقعا مزخرف و سطحی
خیلی دور از ذهن و تخیلی بود از قلم خانم فرشته تات شهدوست خیلی بعید بود همچین داستانی واقعا حیف که خریدم👎🏻
نثر روانی داشت اما نسبت به دیگر کارهای خانوم تات ضعیفتر بود و موضوع داستان کمی تخیلی و دور ازذهن بود در کل پیشنهاد نمیکنم
کتابهای دیگه این نویسنده رو قرار بدین
داستان سطحی و به دور از واقعیت بود
نسبت به کارهای دیگه ای که از نویسنده خوندم داستان خیلی ضعیف و پیش پا افتاده ای بود.