کتاب مزرعه حیوانات
معرفی کتاب مزرعه حیوانات
کتاب مزرعه حیوانات نوشتهٔ جورج اورول و ترجمهٔ امیر امیرشاهی است. کتاب کوله پشتی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان به مضمون خیانت به آرمانها و توتالیتاریسم پرداخته و حکومتهای دیکتاتوری و سرشار از خفقان را نقد کرده است.
درباره کتاب مزرعه حیوانات
در کتاب مزرعه حیوانات که در ۱۰ بخش نوشته شده، «آقای جونز» مالکِ مزرعهی مَنور است. یک شب حیوانات جمع میشوند تا «ناپلئون» به آنها حرفهای مهمی بزند. ناپليون یک خوک است. او از آنها میپرسد ماهیت هستی آنها چیست؟ از آنها میخواهد با واقعیت روبهرو شوند و به آنها میگوید زندگیشان رقتانگیز و پر از رنج و زحمت و سختی است. او میگوید عمرشان هم کوتاه است. به دنیا میآیند، فقط به غذایی بخورونمیر دل خوش میکنند و زمانی که یکذره هم رمق برایشان باقی نماند و همین که دیگر به درد مزرعهدار نخوردند، با سنگدلیِ نفرتانگیز میفرستندشان کشتارگاه تا سلاخی شوند. او میتواند کمکم حیوانات را قانع کند تا علیه مزرعهدار قیام کنند و او را از زمینش بیرون کنند. خوکها کمکم در مزرعه ساکن میشوند و مدیریت امور را بهدست میگیرند، اما رفتارشان بهتدریج تغییر میکند و از خود مزرعهدار هم بدتر میشوند.
در سراسر مزرعهٔ حیوانات یکی از برجستهترین مضامین، ناگزیربودن لایهبندی اجتماعی و طبقاتی و نیز مشکلات طبقات کارگری است؛ بهویژه در روابطشان با نهادهای قدرت. در حقیقت، تحلیل مزرعهٔ حیوانات از دیدگاه مارکسیستی سخت نیست. در این رمان مشهور، حیواناتِ ضعیفتر، طبقهٔ کارگر را تشکیل میدهند و در دایرهٔ افراد نزدیک به ناپلئون قرار دارند. آنها سختکوشند و اعتراضی هم ندارند؛ اگرچه به نظر میرسد متوجه اتفاقات بدی که در اطرافشان میافتد، هستند؛ بااینحال ایستادگی نمیکنند و بنابراین میتواند دلیل اصلی این موضوع باشد که چرا تجربهٔ اجتماعی آرمانشهر عالم حیوانی هرگز عملی نمیشود.
خواندن کتاب مزرعه حیوانات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جورج اورول
اریک آرتور بلر با نام مستعار جورج اورول در ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری، بیهار در هند متولد شد. وی داستاننویس، روزنامهنگار، منتقدِ ادبی و شاعر انگلیسی بود که بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروشش رمان «مزرعه حیوانات» و رمان «۱۹۸۴» شناخته شد. هر دوی این کتابها به وضعیت حکومتهای دیکتاتوری میپردازند.
جرج اورول مدتی بهعنوان پلیس سلطنتی هند در برمه فعالیت میکرد. زندگی در هند و انگلیس سبب شد تا با فقر آشنا شود و این آشنایی، دیدگاهی جدید به او و کارهایش بخشید. اورول در دوران جوانی همیشه بهدنبال کسب تجربههای تازه بود به همین دلیل مدتی کنار فقرا، افراد بیخانمان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس زندگی کرد. او حتی مدتی در آشپزخانه یک هتل در بخش ظرفشویی کار میکرد. در همین زمان بود که تصمیم گرفت شروع به نوشتن تجربیات خودش از زندگی در فقر کند. کتابهای «آس و پاس در لندن» و «پاریس و دختر کشیش» حاصل همین تجربیات او هستند.
اورول در در دههٔ ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. او در همین زمان درگیر بیماری مزمن ریوی شد. بیماریای که برای او نتیجه جنگ بود. اورول پس از جنگ کتاب درود بر کاتالونیا را بر اساس دیدههای خود در اسپانیا نوشت.
زندگی او همواره درگیر اتفاقات جدید بود کمی بعد از بستریشدن جورج اورول در بیمارستان بهدلیل بیماری مزمن سل که از زمان جنگ با آن درگیر بود درهمان بیمارستانی که بستری شده بود با سونیا برونل ازدواج کرد. بسیاری از منتقدان معتقدند شخصیت سونیا الگوی اورول برای ساخت شخصیت جولیا در کتاب ۱۹۸۴ بوده است.
اورول عاشق کشیدن سیگار بود و حتی بعد از بیماری شدید ریهاش که نتیجه جنگ بود حاضر نشد سیگار را ترک کند و به همیندلیل در بیمارستان بستری شد و هفت ماه پس از چاپ کتاب «۱۹۸۴»، در ۲۱ ژانویه ۱۹۵۰ از دنیا رفت.
برخی از آثار جورج اورول عبارتاند از:
(۱۹۳۴) روزهای برمه/ (۱۹۳۵) دختر کشیش/ (۱۹۳۶) به آسپیدیستراها رسیدگی کن (پول و دیگر هیچ)/ (۱۹۳۹) هوای تازه (گریز)/ (۱۹۴۵) قلعه حیوانات/ (۱۹۴۹) ۱۹۸۴/ (۱۹۳۳)/ آس و پاسها در پاریس و لندن/ (۱۹۳۷) جاده بهسوی اسکله ویگان/ (۱۹۳۸) درود بر کاتالونیا.
بخشهایی از کتاب مزرعه حیوانات
«آسیاب بادی با اشکالات غیرمنتظرهای مواجه شد. در خود مزرعه سنگ آهک وجود داشت. مقداری هم ماسه و سیمان از قبل در یکی از حیاطهای طویله بود، یعنی تمام مصالح ساختمانی در دسترس بود، اما مسئلهای که حیوانات ابتدا نتوانستند آن را حل کنند شکستن سنگ به قطعات متناسب بود. بهنظر میرسید که تنها راه شکستن سنگها کلنگ و دیلم و پتک است و این کار را هم هیچ حیوانی نمیتوانست انجام بدهد، چون نمیتواستند روی دو پا بایستند. پس از هفتهها تلاش بیحاصل، یکی از آنان فکر بکری کرد؛ قرار شد از قوهٔ جاذبهٔ زمین استفاده کنند. دور سنگهای صافی که بهدلیل بزرگیشان قابلاستفاده نبودند، طناب بستند و همهٔ حیوانات؛ گاوها، اسبها، گوسفندان و هر حیوان دیگری که تاب نگهداشتن طناب را داشت ـ حتی در لحظات حساس خوکها - آن را با کندی مأیوسکنندهای از دامنه به بالای تپه میکشیدند و از آنجا رها میکردند تا خرد شود. حملونقل سنگ پس از خردشدن زیاد مشکل نبود. اسبها قطعات سنگ را در ارابههایی باری حمل میکردند و گوسفندان خردهسنگها را یکییکی میکشیدند؛ حتی موریل و بنجامین خود را به ارابهٔ سبکی بسته بودند و سهمی در کار داشتند. اواخر تابستان به مقدار کافی سنگ جمع و ذخیره شد و ساختن آسیاب تحت نظارت خوکها شروع شد.»
حجم
۹۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۹۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه