دانلود و خرید کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی دیوید گاگینز ترجمه رضا اردلان
تصویر جلد کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی

کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی

معرفی کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی

خلاصه‌کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی نوشتهٔ دیوید گاگینز و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. این خلاصه‌کتاب به شما می‌آموزد با کنترل ذهن ناممکن‌ها را ممکن کنید!

درباره خلاصه‌کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی

چگونه با رنج کشیدن و کار سخت، فراتر از تصوراتتان اندیشیده و قابلیت‌های خفته‌ خود را بیدار سازید؟

آیا واقعاً می‌دانید چه کسی هستید و توانایی انجام چه کارهایی را دارید؟ قطعاً هر یک از شما در مورد قابلیت‌های خود تصوری مبهم و آمیخته با تردید دارید. در حالی ‌که مشغول انجام امور تکراری روزانه هستید، درون تقویم شخصی‌تان و یا شاید در ذهن‌ خود رؤیایی را در سر می‌پرورانید. در خوشبینانه‌ترین حالت، موانع و سختی‌های روزگار هنوز شما را از پای در نیاورده است، اما احتمال بروز فاجعه بسیار زیاد است.

ظرفیت وجودی هر یک از ما چیزی فراتر از تصور و درکمان است؛ چیزی بی‌نهایت غیر قابل تصور و آنقدر بزرگ که اندیشیدن به آن در مخیله کسی نمی‌گنجد.

در کنار رؤیاهایی که فانوس شب‌های تاریکمان گشته، همهٔ ما نقطهٔ امنی را در ذهنمان پرورانده‌ایم. اگرچه در کتاب‌ها خوانده‌ایم که موفقیت در آن ‌سوی ترس‌ است، اما چیزی همواره مانعِ خارج‌شدن ما از نقطهٔ امنِمان می‌شود. ماسه‌های روان مصیبت‌ها و دردهای زندگی، حریصانه ما را می‌بلعد و همگان را به نقطه امنی که ساخته‌ایم، مأنوس‌تر می‌کند. در این میان، بزرگ‌ترین عاملی که باعث می‌شود به حریم امن خود وفادار بمانیم، انکار است؛ ما خود و توانایی‌هایمان را انکار می‌کنیم تا فرصت رهایی و جسارت را به تأخیر بیندازیم. خوشبختانه آنچه در این دنیا به وفور یافت می‌شود، موانع و مشکلاتی است که باعث می‌شود احتمال موفقیت خود را انکار کنیم.

برخی از ما آنچنان به دردها و مرثیه‌خوانی برای رنج‌هایمان عادت کرده‌ایم که دیگر امیدی به رهایی نداریم. شاید بتوان گفت ما شیفته رنج شده‌ایم و در واقع تفاوتی با زامبی‌ها یا همان مردگان متحرک نداریم!

این‌ها بخشی از جملات دیوید گاگینز، فرمانده بازنشستهٔ یگان ویژهٔ نیروی دریایی آمریکاست. او نخستین سطرهای کتاب خود را با تصویری تلخ از واقعیت موجود در زندگی انسان‌ها آغاز می‌کند. گاگینز برای افرادی که مشکلات و مصیبت‌های زندگی را دلیلی برای انکار تلاش و امید می‌دانند، داستان زندگی‌ خود را شرح می‌دهد. تأسی که سرنوشت برای گاگینز رو کرده بود، هیچ نقطهٔ روشنی نداشت. داشتن پدری که از فرط خشونت، او را شیطان می‌نامید و مشقت کار کردن و درس خواندن در سنین پایین برایش اوج بدبختی بود. او با پای خود به اتاق تاریک محاکمه توسط پدر می‌رفت و جز ضربات سخت کمربندی که روی بدن عریانش فرود می‌آمد، انتظار دیگری نداشت. قرعهٔ بدِ روزگار به ‌نام پسربچه‌ای زده شده بود که نه انگیزه به کارش می‌آمد و نه اشتیاقی برای رهایی داشت!

با خواندن داستان زندگی این مرد بزرگ خواهید فهمید که چگونه بیش از ظرفیت جسم و ذهنتان عمل کنید. نکاتی که در این خلاصه‌کتاب عنوان شده، رهنمودهایی مفید برای هر کدام از ماست تا به مدد آن چون بذری بارور، شکوفا شویم.

خواندن خلاصه‌کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این خلاصه‌کتاب را به کسانی که می‌خواهند ظرفیت وجودی خود را بارور کرده و بیش از ظرفیت جسم و ذهنشان عمل کنند پیشنهاد می‌کنیم.

درباره دیوید گاگینز

دیوید گاگینز، دونده استقامت و نویسنده آمریکایی، از کودکی در شرایطی دشوار رشد کرد. پدر الکلی و محیط خشن خانوادگی، شخصیت او را به فردی مقاوم و مصمم تبدیل کرد. دوران نوجوانی گاگینز با مشکلات لکنت زبان و ترک تحصیل همراه بود، اما او با اراده‌ای قوی مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. پیوستن به ارتش و مواجهه با چالش‌های سنگین، نقطه عطفی در زندگی او بود. گاگینز با غلبه بر چاقی و ترس از آب، به سربازی نمونه در نیروی دریایی تبدیل شد و مدال‌های افتخارآمیزی همچون ستاره نقره‌ای را کسب کرد.

او بعدها به نویسندگی و سخنرانی روی آورد. کتاب‌های نمی‌توانی به من آسیب بزنی و هرگز تمام نشد، با روایت زندگی پرتلاطم و روش‌های غلبه بر مشکلات، میلیون‌ها خواننده را جذب کرده و در صدر پرفروش‌ترین آثار خودیاری قرار گرفته‌اند. رکوردهای ورزشی گاگینز، مانند ۴۰۲۵ کشش در ۱۷ ساعت، نشان‌دهنده قدرت بی‌نظیر اوست. حضور در پادکست‌های معروفی چون Impact Theory و جو روگن، دیدگاه‌های انگیزشی او را به جهانیان معرفی کرده است. دیوید گاگینز نماد شکست‌ناپذیری و تغییر از درون است.

زندگینامه و معرفی کتاب‌های دیوید گاگینز را در صفحه این نویسنده در طاقچه بخوانید.

بخشی از خلاصه‌کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی

«در فیلم «مأموریت غیرممکن»، مأموری زبده وظیفه دارد که غیرممکن‌ترین و دشوارترین مأموریت‌ها را انجام دهد. او کارش را علیرغم تخصص و مهارتی که دارد، با مشقت و سختی به پایان می‌رساند؛ اما من نه مأموری کارآزموده بودم و نه وابسته به سازمانی که اندک حمایتی نصیبم کند. علیرغم سن کم ناچار بودم غیرممکن‌ترین مأموریت ممکن را انجام دهم. کسی که مرا به این مأموریت گماشته بود، پدری سنگدل بود که شیطان در وجودش خانه داشت؛ این چیزی است که من در عالم کودکی به آن ایمان آورده بودم!

در همسایگی‌مان هر روز بچه‌های همسن و سال خودم را می‌دیدم که با بوسه عاشقانه پدر و مادرشان روانه مدرسه می‌شدند. در واقع آن‌ها از عالم پر تب و تاب و شیرین کودکی چیزی کم نداشتند. من به دنبال بوسه و آغوش پدر نبودم، اما حداقل دوست داشتم مثل بقیه همسن و سال‌هایم مجبور نباشم شب‌ها تا دیروقت کار کنم.

پدرم که ترانسیس نام داشت یک هیولای خون‌آشام بود؛ مردی که در ظاهر شبیه به یک جنتلمن تمام عیار بود، اما در واقعیت شرارت از سرتاپایش می‌بارید. او صاحب کلوبی بود که در آن اسکیت‌های چرخ‌دار را برای نمایش رقص اجاره می‌داد و از این طریق کسب و کار خودش را ساخته بود.»

کاربر ۶۵۱۹۰۷۶
۱۴۰۲/۰۴/۱۶

نوشته شنیداری خریدم ۴۰ تا صفحه کتاب برام اومد این چه وضعشه؟

حجم

۲۶٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۸ صفحه

حجم

۲۶٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۸ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان