دانلود و خرید کتاب صوتی نمی توانی به من آسیب بزنی
معرفی کتاب صوتی نمی توانی به من آسیب بزنی
خلاصهکتاب صوتی نمی توانی به من آسیب بزنی نوشتهٔ دیوید گاگینز و ترجمهٔ رضا اردلان و با صدای مصطفی طالبیان مقدم است و شنیدار آن را منتشر کرده است. با شنیدن این کتاب، با کنترل ذهن ناممکنها را ممکن کن!
درباره خلاصهکتاب صوتی نمی توانی به من آسیب بزنی
ما خود و تواناییهایمان را انکار میکنیم تا فرصت رهایی و جسارت را به تأخیر بیندازیم. البته چیزی که در این دنیا به وفور یافت میشود موانع و مشکلاتی است که باعث میشود احتمال موفقیت خود را انکار کنیم.
عدهای از ما آنچنان به دردها و مرثیهخوانی برای رنجهایمان عادت کردهایم که دیگر امیدی به رهایی نداریم. شاید بتوان گفت ما شیفته رنج شدهایم و در این میان، تفاوتی با زامبیها یا همان مردگان متحرک نداریم!
اینها چکیدهای از جملات دیوید گاگینز، فرمانده بازنشسته یگان ویژه نیروی دریایی آمریکاست. او در اولین سطرها کتاب خود را با تصویری تلخ از واقعیت موجود در زندگی انسانها آغاز می کند. گاگینز برای کسانی که مشکلات و مصیبتهای زندگی را دلیلی برای انکار تلاش و امید میدانند، داستان زندگیاش را شرح میدهد. تاسی که سرنوشت برای گاگینز رو کرده بود، هیچ نقطه روشنی نداشت. داشتن پدری که از فرط خشونت، شیطان مینامیدش و مشقت کارکردن و درسخواندن در سنین کم، برای او اوج بدبختی بود. او با پای خود داخل اتاق تاریک محاکمه پدر میرفت و جز ضربات سخت کمربندی که روی بدن عریانش میآمد، انتظار دیگری نداشت. روزگار، قرعه بدش را بهنام پسربچهای زده بود.
در این خلاصهکتاب صوتی از این مرد بزرگ خواهید فهمید که چگونه بیش از ظرفیت جسم و ذهنتان عمل کنید. نکاتی که در این خلاصهکتاب صوتی عنوان شده، رهنمودهایی مفید برای هر کدام از ماست تا به مدد آن چون بذری بارور، شکوفا شویم.
شنیدن خلاصهکتاب صوتی نمی توانی به من آسیب بزنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به کسانی که میخواهند ظرفیت وجودی خود را بارور کرده و بیش از ظرفیت جسم و ذهنشان عمل کنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از خلاصهکتاب صوتی نمی توانی به من آسیب بزنی
«دوران کودکی و نوجوانی من مانند بسیاری از همسن و سالهایم به تحصیل گذشت، اما به شکلی افتضاح! من همچنان با تقلب دورههای درسیام را پشت سر میگذاشتم و از درون هیچ چیز مثبتی به خود اضافه نمیکردم. همه چیز سطحی پیش میرفت و تنها نمایشی زیرکانه برای پیروزی در امتحانات بود. من یک پسر کوچولوی متقلب بودم که سعی میکردم ضعف خود را با روشهای زیرکانه پنهان کنم.
با این وجود، در اواخر نوجوانی رؤیایی در ذهنم نقش بست که باعث شد یک بار در زندگی ذهنم را به تکاپو وادارم. دیوید صدای تپش قلب خود را به خوبی حس میکردم و میدانستم رؤیایم میتواند مرا از آن زندگی لعنتی نجات دهد. آن رؤیایی که آرام آرام در ذهن من نقش بست، پیوستن به نیروی هوایی ایالات متحده بود.
همین تصویر رؤیایی، مرا برای مطالعه و تلاش برای پیوستن به نیروی هوایی ترغیب کرد و در نهایت موفق به پذیرش در نیروی هوایی آمریکا شدم. راهی که انتخاب کرده بودم چندان ساده نبود؛ آن هم برای مرد جوانی با آن گذشتهٔ رنجآور و آسیبهای جسمی و ذهنی! با این حال، عزم خود را جزم کردم که به زمزمه بیامان ذهنم جوابی درخور دهم.
قسمتی که مدنظر داشتم، ناجیان هوایی بود. ناجیان هوایی به سربازهایی گفته میشد که در هنگام جنگ به کمک خلبانهای زخمی اعزام میشدند.
من در حال گذراندن دوره آموزشی بودم و شوق رسیدن به هدف، برای مدت کوتاهی گذشتهٔ تلخ و مصیبتبارم را از خاطرم برد؛ اما چالشی که در این مرحله از زندگی با آن روبهرو شدم، شور و شوق آغازین مرا از بین برد. برای رسیدن به جایگاه شغلیِ ناجی هوایی به مهارتی نیاز داشتم که در عمرم آن را آنطور که باید، نیاموخته بودم.
بخشی از تمرینات نیروی هوایی به شنا اختصاص داشت که برای پذیرش نهایی میبایست در آن موفق میشدم. متأسفانه من تا قبل از ۱۲ سالگی حتی یک استخر را از نزدیک ندیده بودم، چون مادرم توان مالی برای آموزش شنای فرزندش نداشت. این ضعف بزرگ باعث شد که خیلی زود انگیزهام را از دست بدهم.»
زمان
۴۷ دقیقه
حجم
۴۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴۷ دقیقه
حجم
۴۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب خلاصه به هیچ دردی نمیخوره
بهترین کتاب