دانلود و خرید کتاب بی پایان دیوید گاگینز ترجمه سمانه احمدزاده
تصویر جلد کتاب بی پایان

کتاب بی پایان

معرفی کتاب بی پایان

کتاب بی پایان نوشتۀ دیوید گاگینز و ترجمۀ سمانه احمدزاده و حاصل ویراستاری مریم راهسپار است. این کتاب را انتشارات اندیشه آگاه منتشر کرده است.

درباره کتاب بی پایان

کتاب بی پایان یک کتاب خودیاری نیست. هیچ‌کس نیاز به پند و موعظهٔ دیگران یا آموزش گام‌به‌گام یا دستورالعمل خاص آن‌ها ندارد که بتواند از زندگی بربادرفته یا راکد خود نجات پیدا کند. کافی است که به یک کتاب‌فروشی محلی مراجعه کرده یا در وبگاه آمازون گشت‌وگذاری کنید تا با مجموعهٔ وسیعی از کتاب‌ها و مطالب خودیاری مواجه و بمباران شوید؛ البته خواندن این قبیل کتاب‌ها می‌تواند احساس خوبی در شما ایجاد کنند؛ زیرا کتاب‌های پرفروشی هستند. صد افسوس که بیشتر این کتاب‌ها هیچ‌وقت در زندگی واقعی ما کارساز نخواهند بود. ممکن است گاه در زندگی خود شاهد پیشرفتی باشید، اما اگر همانند نویسنده در گذشته تجربهٔ شکست داشته باشید یا فکر می‌کنید هنوز نتوانسته‌اید به آنچه واقعاً لیاقتش را دارید تبدیل شوید، باید بدانید که کتاب‌هایی از این دست به‌تنهایی نه حال شما را بهتر خواهد کرد و نه توان این کار را دارد. بعد از پایان هر فصل از کتاب حاضر، شما جنبه‌ای از تکامل را در خواهید یافت. در سیستم آموزش نظامی، روند تکامل، شامل تمرینات نظامی فشرده، ممارست‌ها یا شیوه‌هایی است که هدفشان تقویت مهارت‌های شما است. روند تحول و تکامل در این کتاب، حقایق عمیقی است که همهٔ ما باید با آن‌ها روبه‌رو شویم و همچنین دیدگاه‌ها، اصول و راهبردهایی را ارائه می‌دهد که شما می‌توانید از آن‌ها برای غلبه بر چالش‌های گوناگون زندگیتان بهره ببرید و در زندگی بهتر و کارآمدتر از دیگران باشید.

خواندن کتاب بی پایان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

افرادی که به‌دنبال یافتن تکامل در زندگیشان هستند، می‌توانند از مخاطبان این کتاب باشند.

درباره دیوید گاگینز

دیوید گاگینز، دونده استقامت و نویسنده آمریکایی، از کودکی در شرایطی دشوار رشد کرد. پدر الکلی و محیط خشن خانوادگی، شخصیت او را به فردی مقاوم و مصمم تبدیل کرد. دوران نوجوانی گاگینز با مشکلات لکنت زبان و ترک تحصیل همراه بود، اما او با اراده‌ای قوی مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. پیوستن به ارتش و مواجهه با چالش‌های سنگین، نقطه عطفی در زندگی او بود. گاگینز با غلبه بر چاقی و ترس از آب، به سربازی نمونه در نیروی دریایی تبدیل شد و مدال‌های افتخارآمیزی همچون ستاره نقره‌ای را کسب کرد.

او بعدها به نویسندگی و سخنرانی روی آورد. کتاب‌های نمی‌توانی به من آسیب بزنی و هرگز تمام نشد، با روایت زندگی پرتلاطم و روش‌های غلبه بر مشکلات، میلیون‌ها خواننده را جذب کرده و در صدر پرفروش‌ترین آثار خودیاری قرار گرفته‌اند. رکوردهای ورزشی گاگینز، مانند ۴۰۲۵ کشش در ۱۷ ساعت، نشان‌دهنده قدرت بی‌نظیر اوست. حضور در پادکست‌های معروفی چون Impact Theory و جو روگن، دیدگاه‌های انگیزشی او را به جهانیان معرفی کرده است. دیوید گاگینز نماد شکست‌ناپذیری و تغییر از درون است.

بیوگرافی و معرفی آثار دیوید گاگینز را در صفحه این نویسنده در طاقچه بخوانید.

بخشی از کتاب بی پایان

«ناگفته نماند که با فکر کردن به این مسائل قصد تنبیه خودم را نداشتم. من پرونده‌ها را به‌دقت بررسی می‌کردم تا عامل محرک را پیدا کنم، لحظه‌ای که آتش دوباره زبانه کشید و چیزی مهم در وجودم شعله‌ور شد. باید دقیقاً به یاد می‌آوردم که چگونه و چه زمانی فیلمنامه زندگی‌ام را ورق زدم و توانستم یک زندگی مملو از افتخار و سرشار از خدمت‌رسانی بسازم، اما همچنان چیزی نمی‌یافتم. آن‌قدر غرق در تفکر بودم که حتی وقتی از روی صحنه اسمم را صدا زدند، متوجه نشدم. اگر مادرم سقلمه‌ای به بازویم نمی‌زد، اصلاً واکنشی نشان نمی‌دادم. حتی حالا هم به یاد نمی‌آورم که با مادرم از پله‌های صحنه بالا رفتیم، چون در آن لحظات، هنوز میان گذشته و حال خود معلق بودم.

صدای آنها را می‌شنیدم که در حال خواندن رزومه‌ام بودند و به جزئیات پولی که برای امور کهنه سربازان جمع‌آوری کرده بودم و همین‌طور اهدافی که در طول دوره خدمتم به آنها جامه عمل پوشانده بودم، پرداختند. قبل از اینکه به خود بیایم، مدال را به گردنم انداختند و حضار ایستاده برایم کف زدند. نشانه‌ای که قطعاً گواه بر این بود که بالاخره بعد از سال‌های طولانی، این بدشانس مادرزادی، در جایی دیگر حیاتی تازه یافته است. به این معنا که لحظه‌ای در زندگی‌ام بود که موجب تحول من شد.

وقتی نوبت من شد که پشت میکروفون بایستم، به تمام چهره‌های ناآشنا خیره شدم. اعضای انجمنی که من همیشه عضوی از آنها خواهم بود. این شناخت از جانب آنها به‌دست‌آمده بود و این از همه چیز مهم‌تر بود، من نمی‌دانستم چگونه از آنها تشکر کنم. من دیگر یک سخنران محبوب بودم و در جمع‌های بزرگ و کوچک به‌راحتی سخنرانی می‌کردم. در حرفه من به‌عنوان یک مسئول استخدام نیرو در ارتش، این ویژگی، فاکتور مهمی محسوب می‌شود. بیش از یک دهه بود که سخنرانی‌های حرفه‌ای انجام می‌دادم و در طول این مدت، به‌ندرت استرس گرفته بودم، اما در آن روز گرم تابستانی در شهر کانزاس، عصبی بودم و ذهنم هنوز مشوش بود. سعی کردم از شر آن استرس خلاص شوم، پس با تشکر از پدربزرگم، گروهبان جک، شروع کردم و گفتم:

«او کسی است که به جایگاه امروز من بیش از هر کس دیگری افتخار می‌کند.» بغض کرده بودم، لحظه‌ای مکث کردم، نفس عمیقی کشیدم تا خودم را آرام کنم و به سخنانم ادامه بدهم: «می‌خواهم از مادرم تشکر کنم که…» به سمت مادرم برگشتم، با تلاقی کردن چشمانمان، سرانجام آن لحظه‌ای که زندگی‌ام را برای همیشه تغییر داد، به خاطرم رسید. «می‌خواهم از مادرم تشکر کنم که...»»

مهدی صمدی
۱۴۰۲/۰۶/۱۸

توصیه می کنم کتاب رو زبان اصلی بخونید.گفتار گاگینز چیزی نیست که بشه ترجمش کرد.کسانی که گاگینز رو دنبال می کنن می دونن goglish چیه... توی ترجمه یه جا واقعا تو ذوقم خورد.جایی که THEY DONT KNOW ME SON رو مترجم

- بیشتر
شما نباید از ناامید کردن دیگران واهمه داشته باشید. باید هرطور که می‌خواهید زندگی کنید. گاهی اوقات، باید هیچ‌کدام از افراد حاضر در اتاق را به حساب نیاورید و کاملاً با این قضیه راحت باشید
a.h.ahm
ما برای نجات خود، نباید هراسی از رها کردن بار اضافی داشته باشیم.
0
هر دقیقه‌ای را که صرف افسوس خوردن برای خود می‌کنید، یک دقیقه دیگر است که بهتر نشده‌اید، صبح دیگری است که در باشگاه از دست داده‌اید، یک عصر دیگری است که بدون مطالعه تلف کرده‌اید.
0
چیزی که یک وحشی حقیقی را از بقیه جدا می‌کند، توانایی او در تسلط دوباره بر ذهنش در کسری از ثانیه است، علی‌رغم این واقعیت که همه چیز هنوز به هم ریخته است!
0
نسبت به تیک‌تاک ساعتی که در پس ذهنمان است هشیار باشیم چراکه برای هر کاری در زندگی، ضرب‌الاجلی وجود دارد. روی تمام رویاها و اهداف ما با جوهری نامرئی، تاریخ انقضایی حک شده است. پنجره‌های فرصت همیشه باز نخواهد بود و حتما بسته خواهد شد، بنابراین ضروری است که وقت خود را با مزخرفات تلف نکنیم. هیچ‌کدام از ما هیچ اطلاعی از فردا یا زمان مرگ خود نداریم
0
یک روز ۸۶۴۰۰ ثانیه است. شاید از دست دادن تنها یکی از آن ثانیه‌ها،‌ نتیجه روز و به‌طور بالقوه زندگی‌تان را تغییر دهد.
0
دستاوردهای من در گذشته، به‌قدری مبهم و کوچک بودند که اکثر افراد هرگز متوجهش نمی‌شدند. من نه‌تنها استعدادهای خود را کشف کردم، بلکه یاد گرفتم که آنها را به بالاترین سطح نیز برسانم.
مهدی صمدی
وقتی در حال بالا رفتن از یک کوه یا درگیر هر کار دشوار دیگری هستید، تنها راه خلاصی، تمام کردن آن است. پس چرا وقتی اوضاع سخت می‌شود، در مورد آن غر می‌زنید؟ وقتی می‌دانید سرانجام به پایان خواهد رسید، چرا آرزو می‌کنید که زود تمام بشود؟ وقتی در مواجهه با یک وظیفه، شروع به شکایت می‌کنید و ذهنتان به دنبال دکمه انصراف می‌گردد، شما از حداکثر توانایی‌هایتان استفاده نمی‌کنید، به عبارت دیگر، شما درواقع درد را طولانی‌تر می‌کنید. ‫افراد مصمم، سر خود را پایین می‌اندازند و به مسیر خود ادامه می‌دهند
کاربر ۳۱۴۸۸۰۵
برای بزرگ شدن هیچ پیش‌نیازی وجود ندارد. شما می‌توانید توسط یک گله گرگ در جنگل بزرگ شده باشید. می‌توانید در سی سالگی بی‌خانمان و بیسواد باشید و در چهل سالگی از دانشگاه هاروارد فارغ‌التحصیل شوید. می‌توانید یکی از موفق‌ترین افراد حاضر در کشور باشید، اما همچنان گرسنه بمانید و در تلاش برای فتح یک عرصه و میدان جدید، از همه افراد دیگری که می‌شناسید، سخت‌تر کار کنید. همه چیز با این تعهد شروع می‌شود که به دنیایی فراتر از دنیای شناخته‌شده‌تان نگاه کنید. فراتر از خیابان، شهر، ایالت یا ملیت شما. فراتر از فرهنگ و هویت. تنها در این صورت است که می‌توان خودکاوی واقعی را آغاز کرد.
0
مشکلات و گذشته شما در دستور کار هیچ‌کس دیگری نیست. حداقل، نه به معنای واقعی کلمه. ممکن است چند نفر در دور و اطراف خود داشته باشید که به مسائل شما اهمیت بدهند، اما در اکثر موارد، هیچ‌کس به مسائل شما اهمیتی نمی‌دهد، چون آنها سرگرم مسائل خودشان هستند و روی زندگی خود تمرکز کرده‌اند.
a.h.ahm
در طبیعت، نابودی همیشه جای خود را به ساختن می‌دهد
Mehdi ;)
ابتدا، باید تشخیص دهید که از کار افتاده هستید یا به‌طور مداوم در کارها کوتاهی می‌کنید. سپس، بپذیرید که خودتان تنها هستید. کسی برای نجات شما نخواهد آمد.
a.h.ahm
اگر برای آسان کردن زندگی خود زخم‌هایتان را فهرست کنید و از آنها به‌عنوان بهانه یا اهرم فشار استفاده کنید، فرصت خود برای بهتر شدن و رشد بیشتر را از دست خواهید داد
a.h.ahm
من احساس می‌کردم شغلم در حد و اندازه‌های من نیست، بنابراین هر شب صدایی در سرم فریاد می‌زد، نمی‌خواهم اینجا باشم! و این صدا به همه چیز در زندگی‌ام سرایت کرد. احساساتم را نادیده می‌گرفتم، به‌شدت عصبانی می‌شدم و در یک افسردگی عمیق فرو می‌رفتم. من یک زندگی متفاوت می‌خواستم، اما نگرش مزخرف من ساختن آن زندگی را غیرممکن کرده بود.
a.h.ahm
مدت خیلی زیادی است که ذهن خود را با مزخرفات پر کرده‌اید. وقت آن است که تمرکز خود را به چیزهایی معطوف کنید که شما را همچون تیری که از چله کمان رها می‌شود، به سمت جلو پرتاب کند.
a.h.ahm
اگر مورد زورگویی، آزار و اذیت یا تجاوز جنسی قرار گرفتید و حاضر شدید حقیقت را بی‌کم و کاست برای خود ضبط کنید و بارها و بارها به آن گوش دهید، پس از مدتی، آن روایت فقط یک داستان دیگر خواهد بود. مطمئناً هنوز هم یک داستان قدرتمند است اما درنهایت سم آن خنثی و قدرتش از آن شما خواهد شد.
Hamed Eghrari
موقعیت‌های ناگوار هرگز دوام نمی‌آورند، اما می‌دانستم که نگرش بد همیشه باقی می‌ماند و می‌تواند هر عقب‌نشینی را به یک سقوط تبدیل کند.
a.h.ahm
همه ما باید مانند تکنسین‌های فوریت‌های پزشکی که در صحنه تصادف حاضر می‌شوند، با نوعی احساس اضطرار عمل کنیم و نسبت به تیک‌تاک ساعتی که در پس ذهنمان است هشیار باشیم چراکه برای هر کاری در زندگی، ضرب‌الاجلی وجود دارد. روی تمام رویاها و اهداف ما با جوهری نامرئی، تاریخ انقضایی حک شده است. پنجره‌های فرصت همیشه باز نخواهد بود و حتما بسته خواهد شد، بنابراین ضروری است که وقت خود را با مزخرفات تلف نکنیم.
a.h.ahm
ما برای نجات خود، نباید هراسی از رها کردن بار اضافی داشته باشیم.
a.h.ahm
ذهن‌های کوچک و افراد ضعیف رویاهای بزرگ را خراب می‌کنند
Hamed Eghrari

حجم

۶۶۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۶۶۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۴۴,۹۰۰
۲۲,۴۵۰
۵۰%
تومان