خلیل ملکی | بیوگرافی، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

خلیل ملکی

زندگینامه و معرفی کتاب‌های خلیل ملکی

خلیل ملکی (Khalil Maleki) سیاستمدار، نظریه‌پرداز و نویسنده‌ی ایرانی است. شاید او در بین مردم زیاد نام‌آشنا نباشد اما از روشنفکران و سیاستمداران مهم عرصه‌ی تاریخ ایران است و به ایده‌های خاصش شهرت دارد.

بیوگرافی خلیل ملکی

خلیل ملکی متولد ۱۲۸۰ در شهر تبریز است. خانواده‌ی ملکی آذربایجانی و ترک‌زبان بودند. پدر خلیل ملکی، فتحعلی ملکی، بازرگان مرفه و از طرفداران انقلاب مشروطه بود. خلیل ملکی در زمانه‌ای کودکی خود را گذراند که مشروطه در جریان بود. زمانی که دانش‌آموز مقطع ابتدایی بود پدرش را از دست داد و با ازدواج مجدد مادرش به همراه خانواده به اراک کوچ کرد. او برای تحصیل در مقطع دبیرستان به تهران رفت و در مدرسه‌ی فنی آلمانی‌ها ثبت‌نام کرد.

در سال ۱۳۰۷ رضاشاه تصمیم می‌گیرد حدود ۱۰۰ دانشجو را به اروپا بفرستد تا آنجا تحصیل کنند، سپس به ایران برگردند و به مملکت خدمت کنند. خلیل ملکی هم در آزمون شرکت می‌کند و درنهایت در مهر ۱۳۰۷ به همراه دیگر دانشجویان راهی آلمان می‌شود تا در رشته‌ی شیمی تحصیل کند. برخی از چهره‌های سیاسی ایران چون مهدی بازرگان و کریم سنجابی نیز جزء این گروه دانشجویی بودند. ملکی در سال‌های تحصیل در آلمان به اتحادیه‌ی دانشجویان ایرانی مقیم اروپا که به حلقه‌ی دانشجویان چپ‌گرای ایرانی معروف بودند می‌پیوندد. وقتی خبر شرکت خلیل ملکی در فعالیت‌های کمونیستی به گوش حکومت می‌رسد بورسیه‌ی او لغو می‌شود و در ادامه با هزینه‌ی خودش در آلمان تحصیل را ادامه می‌دهد؛ اما فشار مالی باعث می‌شود به ایران بازگردد. پس از بازگشت در دانش‌سرای عالی برای تحصیل فلسفه ثبت نام می‌کند. مدتی به‌عنوان دبیر شیمی در دبیرستان صمصامی اراک تدریس می‌کند و مدتی هم رئیس دبیرستان صمصامی می‌شود.

وقتی دو سال از بازگشت ملکی به ایران می‌گذرد او با صبیحه گنجی، دختر علی‌نقی گنجی از بزرگان مشروطه‌خواه تبریز آشنا می‌شود. صبیحه گنجی معلم زیست‌شناسی بود و این دو با یکدیگر ازدواج می‌کنند. این زوج همیشه از یکدیگر حمایت می‌کردند. همسر ملکی در سخت‌ترین شرایط نیز در کنار او باقی ماند و از هیچ حمایتی دریغ نکرد. ملکی در خاطراتش بیان می‌کند که همسرش تنها کسی بود که هیچگاه رهایش نکرد.

ملکی پس از تجربه‌ی تحصیل در آلمان متوجه می‌شود که آزادی سیاسی‌ای که در اروپا وجود داشت در ایران وجود ندارد. ایرج اسکندری، مرتضی علوی و تقی ارانی جمع سه‌نفره‌ای را تشکیل داده بودند تا الفبای کمونیست را بیاموزند و اشاعه دهند. خلیل ملکی هم به این جمع می‌پیوندد و کم‌کم جمع ۵۳ نفره‌ای شکل می‌گیرد. بزرگ علوی در کتاب پنجاه و سه نفر به این جمع اشاره می‌کند. این جمع مجله‌ای را به نام دنیا منتشر می‌کردند که بعد از یک سال به‌خاطر مشکلات مالی متوقف می‌شود. زمانی که حکومت از وجود این گروه مطلع می‌شود تمام ۵۳ نفر را دستگیر می‌کند. تقی ارانی از این جمع در زندان فوت می‌کند و خلیل ملکی در دوران زندان متوجه می‌شود که نمی‌تواند روی حرف اعضای گروه حسابی باز کند.

در سال ۱۳۲۰ بعد از جنگ جهانی دوم و برکناری رضاشاه از حکومت، تمام زندانی‌های سیاسی آزاد می‌شوند. ۵۱ تن باقی‌مانده از گروه تصمیم می‌گیرند یک حزب سیاسی به نام حزب توده را ایجاد کنند. ابتدای تشکیل حزب توده تفکرات کمونیستی در آن غالب نبود و اعضا نگاهشان به حزب‌های موجود در اروپا بود و طرفدار سوسیالیست و دموکراسی بودند؛ اما به مرور زمان، تفکرات کمونیستی در حزب توده غالب می‌شود و با وجود آرزوها و نیت پاک برخی از اعضا این حزب به ابزاری برای پیشبرد سیاست خارجی شوروی و جاسوسی برای این کشور تبدیل می‌شود. خلیل ملکی به دو دلیل در ابتدا با این افراد همراهی نمی‌کند. یکی به‌خاطر بی‌اعتمادی که نسبت به آن‌ها در زندان پیدا کرده بود و دیگری چون معتقد بود افرادی که در حزب توده هستند سرسپرده‌ی سفارت شوروی هستند و کنترلی روی خودشان ندارند؛ اما به امید اینکه بتواند اصلاحاتی را در حزب ایجاد کند در سال ۱۳۲۳ وارد حزب شده و به یکی از نظریه‌پردازان آن تبدیل می‌شود.

ملکی و تعدادی از جوانان عضو حزب توده با کادر رهبری حزب به مشکل می‌خورند. ملکی طرفدار دموکراسی بیشتر در درون حزب و استقلال بیشتر نسبت به شوروی و توجه بیشتر به واقعیات ایران بود. درنتیجه‌ی این تفکر، جنبشی در حزب توده به وجود می‌آید تا رهبران حزب عوض شوند و این جنبش باعث می‌شود تا جبهه‌ی اصلاح‌طلب در حزب توده تشکیل شود. جلال آل احمد نیز یکی از اعضای اصلاح‌طلب حزب توده بود. در سال ۱۳۲۴ کم‌کم فرقه دموکرات در آذربایجان ایجاد می‌شود و این زمانی است که خلیل ملکی کم‌کم از حزب توده جدا می‌شود. او متوجه می‌شود که فرقه دموکرات به‌دنبال جدایی است و از سمت شوروی حمایت می‌شود و از طرفی حزب توده نیز از این ماجرا حمایت می‌کند و تمام سران حزب توده وابسته به شوروی هستند. ماجرای جدایی نیز به این صورت بود که اعضای اصلاح‌طلب حزب توده انشعاب پیدا می‌کنند و جامعه‌ی سوسیالیستی حزب توده را به وجود می‌آورند؛ اما شوروی آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد و این اعضا رسماً از حزب توده جدا می‌شوند.

خلیل ملکی پس از جدایی از حزب توده تصمیم می‌گیرد از سیاست کناره‌گیری کند. او زمانی به سیاست بازمی‌گردد که جلال آل‌احمد به او پیشنهاد می‌کند تا مقاله‌هایش را در روزنامه‌ی شاهد چاپ کند. ملکی فضای سیاسی را آزادتر می‌بیند و تصمیم می‌گیرد به اهدافش تحقق بخشد. او هیچوقت حامی نظرات شوروی نبود و کم‌کم مخالفتش با کمونیست شروع شد. او معتقد بود مردم ایران می‌توانند جنبش یا حزبی را به وجود آورند که وابسته به هیچکدام از قدرت‌های خارجی نباشد. این ایده‌ی او به نیروی سوم معروف شد و پیروان ملکی از سال ۱۳۲۶ خود را حزب نیروی سوم ‌خواندند.

روز اول آبان ۱۳۲۸ ایجاد جبهه‌ی ملی ایران اعلام شد. حزب توده با جبهه‌ی ملی مخالف بود و معتقد بود این جبهه می‌خواهد قراردادها را به نفع شرکت‌های آمریکایی عوض کند؛ اما بقائی، جلال آل‌احمد و ملکی در سال ۱۳۳۰ حزب زحمتکشان ایران را در جهت حمایت از جبهه‌ی ملی و دولت مصدق ایجاد کردند. کم‌کم بین مصدق، آیت‌الله کاشانی و بقائی اختلاف پیش آمد و هر چه می‌گذشت بقائی نسبت به مصدق دلزده‌تر می‌شد؛ اما ملکی در حمایت از مصدق بسیار مصمم بود. درنهایت خلیل ملکی از حزب زحمتکشان کناره می‌گیرد و همراه جلال آل احمد حزب نیروی سوم را به وجود می‌آورد.

زمانی که مصدق به مقام نخست‌وزیری می‌رسد به‌دنبال گرفتن امتیازاتی از مجلس می‌رود اما مجلس زیر بار نمی‌رود و مصدق تصمیم می‌گیرد مجلس را منحل کند و خلیل ملکی در دیدار با او می‌گوید: «آقای دکتر مصدق راهی که می‌روی به جهنم است، ولی من تا جهنم به دنبال شما می‌آیم.» چون معتقد بود ایده‌ی ملی‌کردن صنعت نفت ایده‌ی خوبی بوده است.

کودتای ۲۸ مرداد اتفاق می‌افتد. جبهه‌ی ملی شکست می‌خورد و خلیل ملکی به زندان می‌افتد. خلیل ملکی با نیما یوشیج در این زمان هم‌زندانی می‌شوند و ملکی به درخواست جلال آل‌احمد از نیما یوشیج استقبال گرمی می‌کند.

ملکی مدتی از سیاست کناره‌گیری می‌کند. او دچار مشکلات قلبی می‌شود و زمانی که با نماینده‌ی عضو حزب کارگر مجلس بریتانیا دیدار می‌کند توسط ساواک دستگیر می‌شود. ساواک بعد از یک سال و نیم زمانی که متوجه می‌شود ملکی بیمار و در آستانه‌ی مرگ است تصمیم می‌گیرد او را آزاد کند تا با مرگش در زندان از او قهرمانی نسازد. درنهایت در ۲۲ تیر ۱۳۴۸ خلیل ملکی از دنیا می‌رود.

افکار و آثار خلیل ملکی

خلیل ملکی مقالات زیادی را برای روزنامه‌ها و مجلاتی چون روزنامه‌‌ی شاهد، مجله‌ی علم و زندگی و مجله‌ی نیروی سوم کار کرد. مجله‌ی نیروی سوم نشان‌دهنده‌ی توانایی ملکی در گردهم‌آوردن مردان و زنان با توانایی علمی و هنری بالا بوده است. هیئت تحریریه‌ی این مجله را بعضی از تأثیرگذارترین صداهای ادبیات مدرن ایران تشکیل می‌دادند. خلیل ملکی در کنار جلال آل‌احمد و همسرش سیمین دانشور و علی زهری از اعضای هیئت تحریریه‌ی مجله نیروی سوم بودند و کارهای بسیار ارزشمندی را رقم زدند. تعداد زیادی از چهره‌های درخشان آن زمان نیز برای مجله می‌نوشتند. یکی از نمونه‌های این مجله شماره‌ی ویژه‌ی سال نوی آن در سال ۱۳۳۰ است که حاوی نوشته‌های بسیار باارزشی است. مقاله‌ای درباره‌ی جنبش منشورگرایی در انگلستان، ترجمه‌ی شعری از ویستن هیواودن، مطلبی انتقادی از زندگی روزمره در اتحاد شوروی، مقاله‌ای در تمجید از نقش دانشمندان اسلامی در رشته‌ی فیزیک در قرن دوازدهم میلادی، داستانی کوتاه به قلم توماس مان و مقاله‌ای از خلیل ملکی درباره‌ی شباهت‌های اتحاد شوروی و آلمان نازی در این شماره از مجله منتشر شده است. خلیل ملکی در این مقاله کمونیست‌های ایران طرفدار شوروی را ستون پنجم یک دولت امپریالیستی معرفی می‌کند.

او در کنار نوشتن این مقالات کتاب‌هایی را نیز از خود به جای گذاشته است. سه کتاب تاریخ سوسیالیسم، درس ۲۸ مرداد و خاطرات سیاسی خلیل ملکی امروزه از او در بازار موجود است.

کتاب تاریخ سوسیالیسم

خلیل ملکی در خاطراتش می‌گوید که «ما کمونیسم را انتخاب نکردیم. کمونیسم ما را انتخاب کرد.» با توجه به توصیفاتی که او از خودش می‌کند می‌توان ملکی را یک سوسیالیست دموکرات خواند. کتاب «تاریخ سوسیالیسم» نیز نشان می‌دهد که او به این موضع سیاسی علاقه‌مند بوده است. او در این کتاب از پیدایش اصطلاح سوسیالیسم و تکامل تاریخی آن می‌گوید. سوسیالیسم در نتیجه‌ی انقلاب صنعتی خلق شد و راه‌حلی بود برای فهم اتفاقاتی که در حال وقوع بودند. انقلاب صنعتی و سرمایه‌داری فقر را با خود آورده بودند و این سوسیالیسم بود که می‌خواست به ماجرا پی ببرد که چرا عده‌ای پولدار و پولدارتر می‌شوند و عده‌ای فقیر و فقیرتر. وظیفه‌ی سوسیالیسم این است که پیدا کند فقر و بدبختی از کجا ناشی می‌شود و درادامه با تشریح مکانیسم سرمایه‌‌داری و قوانین رشد و تکامل صنعتْ راه‌حلی را جست‌وجو می‌کند که تناقضات پیش‌آمده را برطرف کند. خلیل ملکی در این کتاب سوسیالیسم را تشریح می‌کند و در ادامه از سوسیالیسم اروپایی پیش از مارکس و مارکسیست‌های پیش از مارکس می‌گوید.

کتاب درس ۲۸ مرداد

در پی اتفاقات ۲۸ مرداد تنها حزبی که تصمیم گرفت و لازم دانست که در علل و زمینه‌های پیشامد ۲۸ مرداد چون و چرا و تحقیق کند حزب نیروی سوم خلیل ملکی بود. کتاب «درس ۲۸ مرداد: از لحاظ نهضت ملی ایران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده» را خلیل ملکی در زندان نوشت و این کتاب با انتقال دست‌نوشته‌ها به بیرون زندان توسط یکی از دانشجویان نیروی سوم مکتوب و مستند شد. در این کتاب خلیل ملکی به بررسی خط مشی‌ای می‌پردازد که نهضت ملی باید در تقابل با مسئله‌ی ملی‌شدن صنعت نفت اتخاذ می‌کرد. خلیل ملکی به موضوعاتی چون نهضت ملی ایران در مقابل قدرت‌های بزرگ جهان، رویکرد سران حزب توده و سیاست شوروی در رابطه با نهضت ملی، هدف مصدق از نهضت، لیبرالیسم دولت نهضت ملی، تکامل حوادث از ۳۰ تیر تاریخی تا کودتای ۲۸ مرداد و علل شکست ۲۸ مرداد و راه‌های جلوگیری از آن در این کتاب پرداخته است.

خلیل ملکی از متفکرانی است که در زمان خودش و حتی اکنون متفاوت فکر می‌کرده است. او تفکرات سوسیالیستی داشته است، اما حاضر نبوده با حزب توده و با حزب کمونیستی که در شوروری فعالیت می‌کردند همکاری کند. او معتقد بوده تفکرات سوسیالیستی را باید با توجه به جامعه‌ی خودمان پی‌ریزی کنیم. او معتقد بود باید با استعمار مبارزه کرد. از جمله موضوعاتی که خلیل ملکی دوست داشت در جامعه گسترش دهد از‌بین‌رفتن توهم توطئه بوده است. او معتقد بود که امپریالیسم و قدرت‌های بزرگ جهان یک قدرت عینی در میان مردم ایران دارند و یک قدرت ذهنی. او معتقد بود این اشتباه است که مردم ایران این باور را داشته باشند که هر اتفاقی وابسته به دولت‌ها و قدرت‌های خارجی است و هیچ اتفاقی بدون دخالت آن‌ها نمی‌افتد. او باور داشت که این درست نیست که قدرت‌های خارجی می‌توانند در جزئیات اتفاقات داخلی دخیل باشند و دخالت کنند. در تمام زندگی ملکی سیاست برای او هنر ممکنات و شدن‌ها بود. او فکر می‌کرد مردم ایران می‌توانند جنبشی یا حزبی را به وجود آورند که وابسته به هیچ‌کدام از قدرت‌های خارجی نباشند. این ایده‌ی او به نام نیروی سوم معروف شد و برای حزبی که تشکیل داد نیز از همین نام استفاده کرد. او معتقد بود یک بلوک غرب و یک بلوک شرق وجود دارد. او این ایده را دنبال می‌کرد که باید جنبش‌های ملی صورت بگیرد و خود را جدای از بلوک غرب و شرق بدانیم. او هیچوقت حامی نظرات شوروی نبود و کم‌کم مخالفتش با کمونیست شروع شد. او برخلاف خیلی از سیاستمداران معتقد بود که لازم نیست ایران به هیچ قدرتی در جهان وابسته باشد و می‌تواند به‌طور مستقل پیش برود.

کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی

همچنین خلیل ملکی آدم پوپولیستی نبود و مخالف این بود که مردم با جوش و خروش کاری را انجام دهند و همیشه طرفدار اصلاحات بود نه انقلاب. او معتقد بود روشنفکر باید تلاش کند مردم را پیرو خودش کند نه اینکه خودش پیرو مردم شود. خلیل ملکی خودش را وابسته به هیچ‌کدام از قدرت‌ها نمی‌دانست. او یکی از برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ معاصر ایران است و خواندن خاطراتش به زبان خودش در کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی» خالی از لطف نیست.

مقالات و سایر آثار

مجموعه مقالات خلیل ملکی نیز به کوشش نشر اختران و رضا آذری شهرضایی در پنج جلد گردآوری و منتشر شده است.

خلیل ملکی ترجمه نیز کرده است. اردوگاه سوم و مسائل جهانی اثر رامانوهار لوهیا، ملل فقیر از پیر موسی و انقلاب ناتمام از ایزاک دویچر از ترجمه‌های او هستند. همچنین ملکی در سال ۱۳۳۵ کتابی را با نام جهانی میان ترس و امید اثر تیبورمند ترجمه کرد و نشر گام آن را منتشر کرد. این کتاب‌ها از آثار غربی و درباره‌ی جهان سوم هستند.

نظر افراد مشهور درباره خلیل ملکی

یرواند آبراهامیان نویسنده‌ی کتاب ایران بین دو انقلاب، درباره‌ی خلیل ملکی در این کتاب این‌طور می‌گوید: «ملکی مسیر چندان متفاوتی را نسبت به دیگر توده‌ای‌های مارکسیست نپیمود که به هر حال او زمانی در حزب توده کنار کامبخش می‌ایستاد و برخی میانه‌روها را منکوب می‌کرد»