کتاب یازده حلقه
معرفی کتاب یازده حلقه
کتاب یازده حلقه نوشتهٔ فیل جکسون و هیو دلهانتی و ترجمهٔ محسن پروازی و مجدالدین مستعان است. نشر گلگشت این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر درمورد موفقیت در تیمهای ورزشی است.
درباره کتاب یازده حلقه
هدایت ستارههای بسکتبالی مانند «جردن»، «جانسون» و «برد» چگونه بوده است؟ چرا جردن و «برایانت» با یک سرمربی ناموفق و دیگری موفق میشوند؟ آیا همه مربوط به دستورات تاکتیکی است یا عوامل دیگری نیز دخیل هستند؟ «چاک دیلی» سرمربی تیم رؤیایی المپیک بارسلون چگونه تیمش با ۱۱ ابرستاره را مدیریت میکرد؟ او تیم باشگاهی خود، دیترویت پیستونز را چگونه ۲ بار به قهرمانی رساند و چطور شخصیتهای مختلف را برای ایجاد شخصیتی واحد کنار هم قرار میداد؟ شیمی یک مجموعه چیست و چه اهمیتی در موفقیت یک آن دارد؟ اینها پرسشهایی هستند که در مقدمهٔ کتاب حاضر آمدهاند تا در متن کتاب به آنها پاسخ داده شود.
کتاب یازده حلقه به روایت زندگی یکی از اسطورههای مربیگری بسکتبال جهان یعنی «فیل جکسون» که راه زندگی حرفهای و مسیر زندگی شخصیش میتواند الهامبخش موفقیت زندگی باشد، پرداخته است. کتاب حاضر تجربهٔ ارزشمند این مربی بزرگ را به گونهای توصیف میکند که گویا در کنار او هستیم و با او زندگی میکنیم؛ لحظهلحظه فکر، هیجان، انتخاب، رفتار و... در کنار «فیل»ِ افسانهای. او فردی است که با دید حرفهای و بهخوبی مسائل روانشناختی در حیطهٔ عملکرد را در تیمهای تحت مربیگری خود نمایان و حجت پیروزی را بر همه تمام کرده است. کتاب حاضر ۲۲ فصل دارد که عنوان بعضی از آنها عبارت است از: «رقصیدن با گاوهای وحشی»، «روحیهٔ جنگجو»، «پیروزی تلخ و شیرین»، «حملهای با قدرتی هشت برابر» و «چوب را بشکن و آب را بردار».
خواندن کتاب یازده حلقه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه پیرامون موضوع مدیریت روانشناسانهٔ تیمهای ورزشی پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب یازده حلقه
«زمانی که در تیم بسکتبال نیکس بودم، از دیوید دوبوسشر درس مهمی گرفتم. در سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۲ تیم بسکتبال نیکس جری لوکاس را بهعنوان جایگزینی برای ویلیس رید که در آن زمان دچار آسیب جسمانی شده بود، وارد تیم کرد. جری یک فوروارد قدرتی یا سنتر همهفنحریف با بیش از ۲ متر قد، یک ریباندکنندهٔ موفق و یک پاسدهندهٔ زبردست بود که پرتابهای توپ او از فاصلهٔ دور، بسیار ماهرانه بودند. پیش از ورود جری به تیم نیکس، دیوید نظر خوبی نسبت به او نداشت. دیوید فکر میکرد که جری یک آدم عجیبوغریب و خودخواه است که در طول بازی، بیشتر حواسش به گلزدن و افزایش میانگین زدن ریباندهای خودش است تا بردن مسابقه. اما زمانی که لوکاس وارد تیم نیکس شد، دیوید توانست راهی برای کنارآمدن با او پیدا کند. وقتی از او پرسیدم که چطور توانست نظر خود را به سرعت تغییر دهد، جواب داد: "من اجازه نمیدهم که احساسات و عقاید شخصیام باعث شوند تا تیم به هدفش نرسد."
در دو سال آخر مربیگریام در تیم شیکاگو بولز، همین احساس را در مورد جری کراوس داشتم. اگرچه من و جری با همدیگر اختلاف نظر داشتیم، اما من به دانش بسکتبال او احترام میگذاشتم و از همکاری با او بر سر ترتیب آرایش تیم و ساختن تیمهای قهرمانی بولز لذت میبردم. اما رابطهٔ ما از زمان اختلاف نظرمان بر سر جانی باخ بدتر و بدتر شده بود. علاوهبراین، مذاکرات من با او در رابطه با قراردادم در طول فصل ۹۷ -۱۹۹۶ بسکتبال به بنبست رسیده بود. مانند اکثر روابط اینچنینی، هردوی ما در وخیمترشدن اوضاع نقش داشتیم. هدف من، حفظ حریم تیم و استقلال آن به هر روش ممکن بود، درحالیکه جری تمام تلاش خود را میکرد تا کنترل تیم را دوباره در دست بگیرد. این نوع از کشمکش و تضاد در دنیای ورزش غیر معمول نیست، اما متاسفأنه اختلافات من و جری از انظار عمومی پوشیده نمانده بود.»
حجم
۵۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۵۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه