کتاب ارلینگ هالند
معرفی کتاب ارلینگ هالند
کتاب ارلینگ هالند (ستاره شمال) نوشتهٔ مایکل پارت و ترجمهٔ ماشااله صفری است. نشر گلگشت این زندگینامه را منتشر کرده است. این اثر هفتمین کتاب از مجموعهٔ «قهرمان نوجوان» این نشر است.
درباره کتاب ارلینگ هالند
مایکل پارت در کتاب ارلینگ هالند زندگینامهٔ «ارلینگ برات هالَند»، بازیکن فوتبال اهل نروژ را نگاشته است. ارلینگ هالند در پست مهاجم برای باشگاه فوتبال «منچستر سیتی» در لیگ برتر انگلستان و تیم ملی فوتبال نروژ بازی کرده است. او یکی از ارزشمندترین بازیکنان جهان بهشمار میآید که برای سرعت، قدرت بدنی، موقعیتیابی، و مهارت در گلزنی شهرت فراوانی دارد. هالند با ۳۶ گل، رکورددار بیشترین گل زده توسط یک بازیکن در یک فصل لیگ برتر است.
خواندن کتاب ارلینگ هالند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران زندگینامهٔ ورزشکاران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ارلینگ هالند
«روز زیبایی در برگن بود و ارلینگ و همتیمیهایش وارد بزرگترین استادیوم نروژ شدند، خانهٔ تیم اس کی بران. قلب ارلینگ هنگام شروع بازی به شدت میزد. احساس میکرد زمان درخشش فرا رسیده است.
برای چند لحظه توپ در عمق زمین مولده از بازیکنی به بازیکن دیگر میچرخید. سپس کریستوفر هاوگن توپ بلندی فرستاد و فردریک هم با ضربهٔ سری توپ را در مسیر محوطهٔ جریمه قرار داد.
قبل از اینکه توپ زمین بخورد ارلینگ از سه مدافع جلو زده بود. وقتی به توپ رسید بدون مکث ضربهای با پای راست به آن زد و توپ را از ساموئل رادلینگر، دروازبان حریف که بیرون آمده بود عبور داد. حالا دروازه خالی بود و ارلینگ با پای چپ توپ را وسط دروازه فرستاد.
یک هیچ فقط بعد از هفت دقیقه.
بران صاحب یک ضربهٔ کرنر شد و آن را روی دروازه فرستاد اما اریک با ضربهٔ محکم آن را از محوطهٔ جریمه دور کرد. توپ تقریبا به مرغهای دریایی رسید که بالای ورزشگاه پرواز میکردند.
ارلینگ با سرعتی زیاد جلوتر از بازیکن بران به توپ رسید. اینبار با پای چپ توپ را از مدافع عبور داد و مانند یک گربه سمت دروازه حرکت کرد. هیچکس نمیتوانست به او برسد.
یک شوت دقیق برای رسیدن ارلینگ به گل دوم کافی بود.
فقط شصت ثانیه بعد هتتریک ارلینگ کامل شد. دوباره از دروازبان عبور کرد و توپ را با آرامش از روی پای مدافع راست تیم که با ناامیدی تکل زده بود درون دروازه قرار داد. و سرانجام در حالی که ساعت دقیقهٔ ۲۰ را نشان میداد، از روی نقطهٔ پنالتی دروازبان را فریب داد و گل دیگری زد.
بعد از گل تا سکوهای هواداران مولده دوید و چهار انگشتش را در هوا تکان میداد. در همین حال هم سولشر همراه بقیهٔ مربیان مانند دیوانهها شادی میکردند.
سولشر بعد از اینکه ارلینگ را در نیمهٔ دوم تعویض کرد با لبخندی گفت: «حس خوبیه؟ مگه نه؟»
اما ارلینگ به این فکر میکرد اگر در زمین میماند در نیمهٔ دوم چند گل دیگر میتوانست بزند.
صبح روز بعد، خیلی زود با سالن بدنسازی باشگاه رفت. احساس میکرد بالاخره بدن و ذهنش باهم صلح کردهاند، اما میخواست هرکاری انجام دهد تا شرایطش تا جایی که میشد بهتر شود.
فقط روی عضلاتش کار نمیکرد. در اینترنت به دنبال نکاتی برای عملکرد بهتر بود.
یک روز به فردریک و اریک یک جفت عینک شب آبی رنگ داد و گفت: «باید اینارو امتحان کنین!»
اریک ابرو بالا انداخت و گفت: «اینا چیان؟»
ارلینگ گفت: «آنها نور پرتوی آبی در شب رو فیلتر میکنن و باعث میشن که بهتر بخوابید. جدیدا وای فای رو هم خاموش میکنم. عالیه، انگار ده ساعت بیشتر خوابیدم.»
فردریک غرغرکنان گفت: «یعنی از این به بعد صدای گوشخراش آهنگ لیگقهرمانان رو ساعت ۶ صبح میشنویم؟» »
حجم
۲۴۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۲۴۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه