کتاب کالوکائین
معرفی کتاب کالوکائین
کتاب کالوکائین نوشتهٔ کارین بویه و ترجمهٔ سعید مقدم است. نشر مرکز این رمان تخیلی را که از تمامیتخواهی و ظلمی که بر مردم میرود میگوید، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب کالوکائین
بهگفتهٔ نویسنده، کتاب کالوکائین که در ۱۹ فصل نوشته شده، شاید بهنظر خیلیها اثر پوچی بیاید. با اینکه نویسنده کاملاً به میل خود و بیدستورِ کسیْ نگارش این اثر را شروع کرده، مطمئن نبوده که قصدش از نوشتن این کتاب چیست! همهٔ قضیه از این قرار بوده که او «میخواسته» و «باید» این کتاب را مینوشته؛ پس این کتاب نوشته شده است. این توضیح ابتدای رمان «کالوکائین» به قلم کارین بویه است که از زبان راوی نقل میشود. این راوی در ادامه میگوید که ماجرا زمانی آغاز شد که در آستانهٔ ۴۰سالگی بود. او ترجیح میدهد درمورد تصوری که از زندگی داشته، حرف بزند. این راوی میگوید کمتر چیزی یافت میشود که شخصیت انسان را به میزان تصویری که از زندگی در ذهن دارد، نشان دهد؛ اینکه زندگی را جادهای میبیند یا میدان جنگی تنبهتن و درخت رویانی میبیند یا دریایی خروشان. خودِ راویْ زندگی را از دید بچهمدرسهایِ سربهزیری، همچون پلکانی میدیده که نفسزنان و به سریعترین شکل ممکن و درحالیکه رقیبان دنبالش کردهاند، ناگزیر است پلهپله از آن بالا بدود.
این رمان با یک قصهٔ تخیلی از جامعهای تمامیتخواه میگوید و از ظلم طاقتفرسایی که در این جامعه به مردم تحمیل میشود. رمان از زبان شخصیتی به نام «لئوکال» در سرزمینی تخیلی نقل میشود. لئوکال دانشمندی است که سرم سبز کمرنگی را کشف کرده است. این سرم خاصیتی عجیب دارد: اگر به کسی تزریق شود، بلافاصله ارادهاش را سلب میکند؛ طوری که تمام رازهایش را فاش میکند.
خواندن کتاب کالوکائین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی سوئد و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره کارین بویه
کارین بویه در سال ۱۹۰۰ در گوتنبرگِ سوئد به دنیا آمد. او در نوجوانی، تحتتأثیر مادرش به عرفان هندی دل بست. ۱۸ساله بود که به مسیحیت گرایش یافت و در جلسات پیروان آن فعالانه شرکت کرد. سال ۱۹۲۰ دربارهٔ این گرایشش در نامهای نوشت که اصلاً نمیداند مسیحی هست یا نه، اما میداند به خدا باور دارد. او میگوید که نمیخواهد هیچ برچسبی داشته باشد، ولی زندگیاش از آنِ خداوند است. بویه تحولات فکریاش را بعدها، در رمان «بحران» (۱۹۳۴) توضیح داد. سال ۱۹۲۱ برای تحصیلات دانشگاهی به اوپسالا (شهری دانشگاهی در ۸۰ کیلومتری شمال استکهلم) رفت. او بهسرعت جذب جنبش نوبنیاد «کلارته» (Clarte) شد و نهتنها یکی از بهترین نویسندگان آن، که مدتی نیز دبیر تشکیلات مرکزی بنیاد شد. جنبش انترناسیونالیستی کارگری «کلارته» سازمان روشنفکران چپ رادیکال سوئد بود. این جنبش که در اواخر دههٔ ۱۹۱۰ پدید آمد، به سوسیالیسمی گرایش داشت که تفاوت چندانی با کمونیسم نداشت و در میان کشورهای اروپایی، پس از فرانسه که زادگاه بنیانگذار آن «هنری باربوس» بود، بیشترین موفقیت خود را در سوئد به دست آورد. در این دوره بود که کارین بویه بیپروا و بهشدت از آموزش مسیحیت انتقاد کرد.
سال ۱۹۲۲ با انتشار مجموعهشعر «ابر» همچون شاعری توانا مطرح شد. در دههٔ ۱۹۲۰ با انتشار ۲ مجموعهشعر دیگر به نامهای «در سرزمین پنهان» (۱۹۲۴) و «آشیانهها» (۱۹۲۷) به زبان شعری خود غنا بخشید. در دههٔ ۱۹۳۰ به نوشتن رمان روی آورد و نخستین رمانش «آستارته» (Astarte) برندهٔ جایزهٔ ادبی سال ۱۹۳۱ شد. «کالوکائین» (۱۹۴۰) مهمترین رمان اوست. اقامت کارین در برلین و مشاهدهٔ شیوهٔ فاشیستها که بهسوی کسب قدرت میخزیدند و نیز سفرش به شوروی در اواخر دههٔ ۱۹۲۰، انگیزههایی بودند برای نگارش «کالوکائین»؛ آخرین اثر او.
کارین بویه سرانجام نتوانست ناسازگاریهای درون خود را تاب آورد و در ۲۷ آوریل ۱۹۴۱ بر اثر دردهای شدید روحی، به زندگی خود پایان داد. بسیاری او را بزرگترین و محبوبترین شاعر زن در سوئد میدانند.
بخشی از کتاب کالوکائین
«آن هفته، آزمایش ما پیشرفت چشمگیری داشت. ما سه نفر از گروهی ده نفری در اختیار داشتیم که انتظار میرفت به پلیس گزارش نداده باشند و خوشبختانه پلیس در دستگیری آنها سرعت عمل نشان داد. بنابراین با سه غریبه که از قضیه بو نبرده بودند، روبرو بودیم.
کَرِک، رئیس پلیس، در آزمایش حضور یافت. با تمام هیکل دراز و لاغرش در صندلی فرورفت و پاهای بلندش را دراز کرد. دستهایش را زد به کمر باریکش و با چشمان نیمهبسته ــ که آتش انتظار در آنها شعله میکشید ــ منتظر نشست.
این رئیس پلیس مرد جالبی بود؛ از آنها که گویی به دنیا آمدهاند تا پیشرفت کنند. رفتار و حرکاتش مثل ریسن ـ یا شاید بیشتر از او ـ شل و ول بود. با اینهمه، اصلاً غیرنظامی به نظر نمیرسید. در حالی که انگیزههای ناگهانی ریسن را به حرکت وامیداشت و به نظر میرسید بیش از آنکه هدایتکننده باشد دنبالهروست، حالت سست هیکل قوزکردهٔ کرک شبیه خم شدن قبل از پرش بود و در چهرهٔ خشن و گرفتهاش و در درخشش چشمان نیمهبستهاش، میشد خواند که پرش او پرش جانوری است وحشی که هرگز طعمهٔ خود را از دست نمیدهد. من نهتنها به تواناییاش احترام میگذاشتم، بلکه چشم امید به قدرت او دوخته بودم. چیزی نگذشت که دریافتم انتظارم درست بوده است.
سه نفر دستگیرشده را آوردند آزمایشگاه و بهنوبت تحت آزمایش قرار گرفتند.
دو نفرشان از آن دسته آدمهایی بودند که تا به حال با آنها برخورد نکرده بودیم: از آن مجرمان عادی که بهسادگی فریب وسوسهٔ پولهایی را خورده بودند که قرار بود «جاسوس» به آنها بدهد.
یکی از آنها زنی بود که هم رئیس پلیس و هم ما را با افشای دقیق خلق و خو و عادتهای شوهرش خنداند. زنی بود باهوش و زیرک، ولی بههیچوجه همقطار مطلوبی نبود و خودپرستی فردی شدیدی داشت.
سومین نفر حرفی زد که ما را به فکر واداشت.»
حجم
۲۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
باید خواند