کتاب افسانه امبر (جلد سوم؛ نشان تک شاخ)
معرفی کتاب افسانه امبر (جلد سوم؛ نشان تک شاخ)
کتاب نشان تکشاخ جلد سوم از مجموعهٔ افسانه امبر نوشتهٔ راجر زلازنی و ترجمهٔ پیمان اسماعیلیان است و نشر پیدایش آن را منتشر کرده است. آثار این مجموعه در ردهٔ طنز اساطیری قرار میگیرد.
دربارهٔ کتاب نشان تک شاخ
امبر جهانی واقعی است که باقی دنیاها از جمله زمین، تنها سایهای از آن هستند. افسانهٔ امبر یکی از معروفترین مجموعههای فانتزی و حماسی ادبیات جهان است.
راجر زلازنی در این اثرش مانند بقیهٔ آثارش عناصر ادبیات پیشروی جریان اصلی را به داستانهای علمی تخیلی پیوند زده است. بدونشک میتوان او را از تجربیترین نویسندگان ادبیات فانتزی دانست. از مضامین اساطیری جایگاه اصلی را در آثار این نویسنده حاذق دارند.
این مجموعه داستانی پر هیجان برای همهٔ سنین است. داستان این مجموعه دربارهٔ شاهزاده کروین است که برای رسیدن دوباره به تاجوتخت و آن چیزی را که حق خودش میداند تلاش میکند. او جنگجویی قدرتمند است اما گاهی مسیرها برای جنگجویان هم سخت و پیچیده است.
او مجبور به مبارزاتی میشود که چالشهای زیادی به همراه خود دارند و در این مسیر با ۹ شهریار فناناپذیر امبر مواجه میشود.
این مجموعهٔ داستانی دربارهٔ جهان امبر شامل ۱۰ جلد است که از دو چرخهٔ پنجگانه تشکیل شده است. ۵ کتاب اول دربارهٔ شاهزاده کروین جنگجو و کتابهای سری دوم هم دربارهٔ پسر کروین، شاهزاده مرلین جادوگر هستند.
کتاب نشان تکشاخ سومین جلد این مجموعه است.
خواندن کتاب نشان تک شاخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به رمانهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
دربارهٔ راجر زلازنی
راجر جوزف زلازنی متولد ۱۳ مه ۱۹۳۷ است. او نویسندهٔ آمریکایی سبکهای فانتزی و علمی - تخیلی بود او همچنین فارغالتحصیل هنرهای دراماتیک با مدرک استادی از دانشگاه کلمبیا بود و ۳ بار برندهٔ جایزهٔ نبیولا و ۶ بار برندهٔ جایزهٔ هوگو شد.
زلازنی نوشتن داستانهای علمی - تخلی و فانتزی را از ۱۹۶۲ میلادی آغاز کرد. بسیاری او را از پیشگامان موج نوی ادبیات علمی - تخیلی میدانند. او در ۱۴ ژوئن ۱۹۹۵ چشم از دنیا فرو بست.
بخشی از کتاب نشان تک شاخ
«با وجودی که خیلیها عشق و عاشقی را در صدر فهرست علایقشان جا میدهند، همه میدانیم که خیلی کارهای دیگر هم هست که دوست داریم انجام بدهیم. از نظر من، که رندوم باشم، نواختن طبل، هوانوردی و بازی ـ بدون تقدم و تأخر خاص بین آنها ـ بهترینها هستند. البته شاید هوانوردی را کمی بیشتر از بقیه دوست داشته باشم ـ منظورم با گلایدر، بالون و بعضی روشهای دیگر است ـ ولی حتماً خودت هم میدانی که حال و هوای آدم هم در این مورد دخیل است. میخواهم بگویم اگر یک وقت دیگر همین سؤال را از من بپرسی، ممکن است جواب دیگری بدهم. بسته به این است که آدم در آن لحظه هوای چه چیزی را کرده باشد.
به هر حال، سالیان سال پیش که در امبر بودم، کار خاصی نمیکردم. مدام اینطرف و آنطرف سرک میکشیدم و مایهٔ دردسر بقیه میشدم. پدر هنوز هم در رأس قدرت بود و هروقت میدیدم خلقش تنگ است، میفهمیدم که نباید دم پَرَش باشم و میزدم بیرون. زیاد هم بیرون میماندم. اغلب متوجه شده بودم که میزان علاقهاش به من متناسب بود با تابع معکوس فاصلهام از او: هرچه کمتر مرا میدید، بیشتر دوستم داشت. گمانم یک دست لباس سواری شیک هم به عنوان هدیهٔ جدایی به من داده بود که فرایند دوست داشتنم را تشدید کند. با وجود این، لباس خیلی قشنگ و ملیلهدوزی شدهای بود که خوب از آن استفاده میکردم. برای همین تصمیم گرفتم برای لذت بردن از تمام فهرست علایقم به یک گوشهٔ کوچک از سایه بروم.»
حجم
۲۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
حجم
۲۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
نظرات کاربران
خوب بود خوشم اومد💜
آیا کسی این کتاب را خوانده است؟