کتاب بدون شوهرم هرگز
معرفی کتاب بدون شوهرم هرگز
کتاب بدون شوهرم هرگز نوشتهٔ یوستینه هارون مهدوی است. ویراستاری کتاب را مهدی سجودی مقدم انجام داده و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است. این اثر خاطرات زندگی یک بانوی آلمانیتبار با شوهر ایرانیاش را روایت میکند؛ خاطراتی که که ۱۱ سال از آن مربوط میشود به دوران اقامت در شهرهای مختلفی در ایران.
درباره کتاب بدون شوهرم هرگز
کتاب بدون شوهرم هرگز خاطرات خانم یوستینه هارون مهدوی است. او با دانشجویی ایرانی که برای تحصیل به آلمان رفته است، ازدواج میکند و سپس در سالهای پیش از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ همراه همسرش که بعدها مدارج بالایی را در مشاغل دولتی بهدست میآورد، به ایران میآید. این کتاب خاطرات، بهشکلی مشروح، دورانی نزدیک به نیمقرن زندگی نویسنده با همسر ایرانیاش را بازگو میکند؛ از زندگی مردم ایران و آدابورسوم اقوام مختلف گرفته تا وقایع سالهای حکومت محمدرضا پهلوی، دستگیری همسرش، آزادی او و پس از آن پیروزی انقلاب ایران و درنهایت مراجعت به آلمان.
این کتاب در ۲۲ بخش نوشته شده است.
خواندن کتاب بدون شوهرم هرگز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران کتابهای خاطرات و زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
درباره یوستینه هارون مهدوی
یوستینه هارون مهدوی در ژوئن ۱۹۴۵ میلادی برابر با خرداد ۱۳۲۴ خورشیدی در شهر کوچک مورباخ در ایالت هونسروک آلمان و در یک خانوادٔ اصیل آلمانی به دنیا آمد. او دانشآموختهٔ رشتهٔ پزشکیاری اطفال است و سالها در بیمارستانهای ایدار اُبرشْتَین و مونیخ مشغول به کار بوده است.
بخشهایی از کتاب بدون شوهرم هرگز
«۷- کرمان: آغازی نو با آیندهای نامعلوم
به علت گرمای سوزان، خشکی هوا، بیابان بیانتهایی که از همه سو شهر را در بر گرفته است، کرمان شهرت داشت به «شهر نفرینشده». طوفان شن که هیچ دیواری، پنجرهای، دری و دروازهای در برابر آن نمیتواند مقاومت کند، با چنین وضعی و چنان نامی به نظر میآید که میبایست امید دیدار چشمهٔ جوشان آبی، باغی و سبزهای را در این برهوت بهکلی به ناامیدی بدل کند. اما همهٔ اینها وجود دارد، کمی بهطرف جنوب، در کرانههای لوت و زاگرس، باغ و بوستانی چون سراب پندارها پیدا میشوند که میشکفند و جانها را جلا میدهند. ثروتهای سرشار کرمان طی قرنها در اعماق زمین نهفته است که انگلیسیها را بهسوی خود کشیده است و روسها و آلمانها به دلیل آشنایی و تسلّط کامل بر تکنیک و فن از طرف دولت ایران به کرمان آورده شدند که گنجهای پنهان درون زمین را بیرون آورند و در ایران از آنها بهرهبرداری کنند و در ترقّی و پیشرفت این بخش از ایران کمک باشند؛ البته بر اساس قراردادهایی که برای هر دو طرف مفید باشد. در کرمان خانوادههایی هستند که نسلاندرنسل از معادن شهر و هنرهای دستی خانگی زندگی میکنند که قالیبافی از مهمترین آنهاست، و قالی کرمان معروفیت جهانی دارد. اما امروز باید خانوادهها با تأسف ببینند که جوانانشان برای ادامه تحصیل به تهران، مشهد، اصفهان و شیراز میروند، و با همهٔ اینها مردمی که اینجا میمانند و زندگی میکنند، احساس و جنبوجوش و شوق و شورشان را حفظ کردهاند؛ نگاهی به زیباییهای طبیعی و ساده و بیآرایش و دشتها و آسمانها برایشان لذتی بینهایت دارد.
من این شهر خشک بیابانی را در شب پرستاره درخشان دیدهام و پنداشتم که میشود ستارهها را با دست از آسمان چید.
چند کیلومتر قبل از ورود به شهر ایستادیم. ماه در چند قدمی ما آرام میتابید، تپههای گرداگرد شهر در سایهروشن مهتاب به اشباحی ایستاده میماندند و آدمی تصوّر میکرد ابدیت را لمس میکند؛ زمان در این شامگاهان روشن متوقف شده بود. بخشهای کوچکی از شهر که دیده میشد، عظمت بیابان را نمیتوانست پنهان کند. زنجیرههای صخرههای لوت به غولهای افسانهای شباهت داشت که هزار و هشتصد سال شهر را در پناه دارند و مردمان را به توقف در شهر وامیدارند.
باوجوداینکه گاهگاه صدای جانوری به گوش میرسید، لحظهای پنداشتم که غرش طوفان نابودکنندهٔ شن را میشنوم، گفتم:
«گویا اینها شبها هم توی معادن مس و سیمان کار میکنند.»»
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
نظرات کاربران
سلام به مجموعه بسیار دوست داشتنی طاقچه پیشنهاد میکنم این کتاب و کتاب های خاطرات از این دست حتما به صورت صوتی هم تولید گردد چنانچه این کتاب نسخه صوتی ندارد پیشنهاد میکنم با پیگیری مجموعه طاقچه نسخه صوتی ان
بسیار عالی و خواندنی و جذاب