کتاب سه قطره خون
معرفی کتاب سه قطره خون
کتاب سه قطره خون گردآوری جهانگیر هدایت و دربارهٔ کتابی به همین نام از صادق هدایت است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل نقدها و نظرها، متن داستان و ترجمهٔ انگلیسی داستان سه قطره خون است.
درباره کتاب سه قطره خون
سه قطره خون نام داستان کوتاهی است از صادق هدایت که در مجموعهای به همین نام برای نخستین بار در سال ۱۳۱۱ انتشار یافت و بعداً بهکرار تجدید چاپ شده است. در این کتاب، مجموعاً ۱۱ داستان وجود دارد. علاوه بر سه قطره خون داستانهای گرداب، داش آکل، آینه شکسته، طلب آمرزش، لاله، صورتکها، چنگال، مردی که نفسش را کشت و گجستهدژ نیز آمدهاند. سه قطره خون یکی از معروفترین آثار صادق هدایت است که البته پس از بوفکور قرار دارد. در میان مجموعه داستانهای صادق هدایت این کتاب نسبتاً معروفتر است. این داستان در اکثر موارد در کنار بوفکور و زندهبه گور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در همین داستان صادق هدایت شعری نیز سروده است. این شعر وزن و قافیه منظمی دارد و دقیقاً هماهنگ با موضوع داستان است. در مجموعهداستان سه قطره خون گرچه تمام ۱۱ داستان هر یک بهتنهایی داستانهای معروفی در آثار هدایت هستند، ولی داستانهای سه قطره خون، داش آکل و محلل معروفیت بیشتری داشته حتی از داش آکل فیلم سینمایی هم تهیه شده و روی پرده سینما آمد.
مقالههایی که جهانگیر هدایت (برادرزادهٔ صادق)، از نویسندگان مختلف و دربارهٔ کتاب سه قطره خون در این کتاب گردآوری کرده است، عبارتاند از:
نقدها و نظرها درباره «سه قطره خون»
کتاب: انتظار
کتاب: عقاید و افکار درباره صادق هدایت
کتاب: راجع به صادق هدایت صحیح و دانسته قضاوت کنیم
صادق هدایت
مجله مفید- تحلیل روانشناختی «سه قطره خون»
مجله مفید- سه قطره خون نخستین داستان سمبولیک ایرانی
کتاب: صادق هدایت و مرگ نویسنده
کتاب: صادق هدایت در آینه آثارش
کتاب: نقد و تفسیر آثار صادق هدایت
کتاب: سه قطره خون ـ زنده به گور ـ صادق هدایت
دفتر هنر ـ ویژهنامهٔ صادق هدایت
زندگی و هنر صادق هدایت
هدایت و سپهری
داستان سه قطره خون
ترجمهٔ داستان به انگلیسی
خواندن کتاب سه قطره خون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران و پژوهشگران آثار صادق هدایت پیشنهاد میکنیم.
درباره صادق هدایت
صادق هدایت (۱۳۳۰- ۱۲۸۱)، نویسندهٔ برجسته ایرانی است. هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران است و بسیاری از محققان رمانِ «بوف کور» او را مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران میدانند. به گفتهٔ خود صادق هدایت، اولین آشناییاش با ادبیات جهان در مدرسهٔ سنلویی، مدرسهٔ فرانسویها، بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی میداد و کشیش هم او را با ادبیات جهان آشنا میکرد. دو سال پس از فارغالتحصیلی از مدرسهٔ سن لویی در ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج، راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت.
هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود، برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد.
در ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانه مارن (فرانسه) کرد، ولی سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. در همین دوران در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. او در مورد خودکشیاش به برادرش محمود مینویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت».
هدایت در ۱۳۰۹، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی (در قسمت محاسباتی و دفتر ارسال مرسلات) مشغول به کار شد ولی از وضع کارش هم راضی نبود. در همین سال مجموعه داستان «زندهبهگور» و نمایشنامه «پروین دختر ساسان» را در تهران منتشر کرد. هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شد و حلقه دوستیای با نام «گروه ربعه» ایجاد شد.
در آن دوران گروهی از نویسندگان و ادیبان بودند که به آنها «ادبای سبعه» میگفتند. گروه ربعه این نام را برای دهنکجی به این افراد (که به نظر ایشان کهنهپرست بودند) انتخاب کردند. سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب میشود و آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد. هدایت در ۱۳۱۵ به همراه ش. پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در هند به فراگیری زبان پهلوی پرداخت و کارنامه «اردشیر پاپکان» را از پهلوی به فارسی ترجمه کرد.
در طی اقامت خود در بمبئی «بوف کور» را که در پاریس نوشته بود پس از اندکی تغییر با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشت و بهصورت پلیکپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخهای برای مجتبی مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخهای برای جمالزاده که آن زمان در ژنو بود. هدایت پس از سفر به هند بهشدت در مضیقه مالی قرار داشت و خرج زندگیاش از سوی ش. پرتو تقبل میشد. همین فقر و شکست از بیاعتنایی جامعه سبب شد او روی به طنزنویسی بیاورد و همین طنز تلخ، زخمهای سینه وی را بیشتر هویدا میکرد. او در ۱۳۱۶ از هند بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد. یک سال بعد از بانک ملی استعفا داد و در وزارت فرهنگ استخدام شد.
او تا ۱۳۲۰ که متفقین ایران را اشغال کردند به فعالیتهای ادبی پرداخت و چندین داستان و مقاله انتشار داد. با وجود این «بوف کور» همچنان در ایران منتشر نشده بود. بعد از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی صادق هدایت شدت میگیرد. در این دوران بسیاری از دوستان هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند و در مجموع نشست و برخاست وی با تودهایها بیشتر شده بود ولی علیرغم اصرار سردمداران حزب هرگز به حزب توده نپیوست.
در ۱۳۲۶ به نوشتن «توپ مرواری» پرداخت؛ اما این اثر تا پس از مرگش به چاپ نرسید. معروفترین نام مستعار او که توپ مرواری هم تحت آن منتشر شد، هادی صداقت است. در ۱۲ آذر ۱۳۲۹ با گرفتن گواهی پزشکی (برای اخذ روادید) و فروختن کتابهایش به فرانسه رفت. در طول اقامت در فرانسه سفری به هامبورگ داشت و نیز سعی کرد به لندن برود که موفق نشد. سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش در پاریس با گاز خودکشی کرد. او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی محسوب میشود که خودکشی کرده است. هدایت چند روز قبل از خودکشی، بسیاری از داستانهای چاپنشدهاش را نابود کرد. طی سالیان گذشته بسیاری از آثار او از جمله «بوف کور»، علیرغم ممنوعیت انتشار، بارها خوانده شده است.
درباره جهانگیر هدایت
جهانگیر هدایت، زادهٔ ۴ بهمن ۱۳۰۸ در تهران، نویسندهٔ ایرانی و مدیر «بنیاد صادق هدایت» است که به گردآوری و نشر آثار صادق هدایت میپردازد.
او از اعضای خاندان هدایت است. وی فرزند سرلشکر عیسی هدایت و فرخنده خانم هدایت است. پدرش پسر هدایت قلی خان اعتضادالملک و مادرش دختر غلامرضا خان مخبرالدوله است که همگی از تبار رضا قلی خان هدایت از ادبا و رجل سیاسی عهد قاجار در قرن ۱۳ هستند که منشأ خدمات فرهنگی و از روسای مدرسهٔ دارالفنون بوده است. جهانگیر هدایت برادرزادهٔ صادق هدایت نویسندهٔ نامدار ایران است.
وی تحصیلات دبستان را در تهران و اصفهان گذراند. دیپلم دبیرستان را از دبیرستان البرز تهران اخذ کرد و پس از آن در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران به اخذ دانشنامه کارشناسی نائل شد. پس از چند سالی کار در ادارهٔ بهداشت برای تحصیل به دانشگاه آمریکایی بیروت اعزام شد و موفق شد دانشنامهٔ فوق لیسانس در رشتهٔ آموزش بهداشت عمومی را کسب کند.
پس از مراجعت به ایران از ادارهٔ بهداشت به سازمان برنامه و بودجه انتقال پیدا کرد. در همین ایام موفق شد در رشتهٔ جامعهشناسی از دانشگاه تهران مدرک فوق لیسانس را تحصیل کند. در ایام خدمت به دانشگاه ساسکس در انگلیس نیز اعزام شد که دورهٔ مدیریت را در این دانشگاه گذرانید. او بیشتر سنوات خدمت خود را در سازمان برنامه و بودجه و مرکز آمار ایران سپری کرد و بازنشسته مرکز آمار ایران است.
جهانگیر هدایت نوشتن را از دوران نوجوانی آغاز کرد. اولین آثارش در روزنامهها و مجلات آن زمان چاپ شدند که هنوز هم ادامه دارد. آثار او از این قرار هستند:
مجموعه داستان شلاق هوس
مجموعه داستان مرغابی، عشق و ابدیت
۳۶ روز با صادق هدایت
نیمه پنهان سرگذشت صادق هدایت
یکصدسالگی صادق هدایت در ایران و جهان
شناختنامهٔ صادق هدایت
آخرین پرواز ایکاروس (رمان )
مجموعه داستان ۱۴ ژانویه، ۸ شب
نیمهٔ پنهان سرگذشت صادق هدایت
در عمق آبی چشمهایش (رمان)
خیام صادق
سه قطره خون
آلبوم عکسهای صادق هدایت (حسرتی، نگاهی و آهی)
بخشی از سه قطره خون
«در آثار صادق هدایت نیز مانند زندگیش میتوان نشانههایی از یک معما یا تناقض را دید. در این آثار هم کشش به انتقاد اجتماعی، طنز و واقعگرایی در سبک وجود دارد، و هم تمایل به انزواطلبی و بکارگیری شیوه ذهنی داستاننویسی. داستانهای هدایت از نظر ترتیب زمانی سیر تکاملی خاصی را طی نمیکنند، و این دو گرایش به ظاهر متضاد را میتوان در آثار او از زمان چاپ اولین مجموعه داستانهای کوتاه هدایت، «زندهبه گور»، در سال ۱۳۰۶ تا چاپ آخرین داستانش، «توپ مرواری»، پس از مرگ او در سال ۱۳۳۴ دنبال کرد، گرچه اوج داستاننویسی هدایت «بوفکور» است که به سال ۱۳۱۵ منتشر شده است.
از این رو اغلب منتقدان بنا بر گرایشها و سلیقههای سیاسی، ادبی و فردی خود نه فقط نظریات متفاوت که متضادی، درباره هدایت ارائه دادهاند که در اغلب این نظریات هم نشانی از واقعیت دیده میشود. تنها زمانی میتوان به حل این معما نزدیک شد که این دو نوع کشش را دو روی یک سکه ببینیم و بدبینی فوقالعاده هدایت را نسبت به اجتماع و دنیا در کنار انزواطلبی و درونگرایی او بررسی کنیم.
در هدایت بدترین و بهترین خصیصههای داستاننویسی فارسی را نیز میتوان یافت. در کمتر نویسنده معاصر دیگری آثار بسیار بد و بسیار خوب اینگونه آرام و بیاعتنا در کنار هم قرار گرفتهاند. با این همه کمتر منتقدی است که هدایت را پیشکسوت داستاننویسان معاصر ایران و پایهگذار داستاننویسی مدرن ندارند.
پیشکسوتی هدایت را باید پیش از هر چیز در توجهش به درونیات و خصوصیتهای فردی شخصیتهایش دانست؛ گرایشی که بخصوص در مقایسه با جمالزاده بارز مینماید. حتی در داستانهای سطحی و بدی مانند «علویه خانم» یا «حاجی آقا»، ویژگیهایی که شخصیتها را از تیپ به فرد بدل میکنند، از نظر هدایت دور نماندهاند.
هدایت در داستان «زندهبه گور» بیش از هر داستان دیگری به دنیای فردی درون شخصیت توجه دارد. این داستان احتمالا تحت تأثیر نوع داستانهای «زیرزمینی» نوشته شده است که معروفترین آنها «یادداشتهای زیرزمینی» داستایوسکی است. در این داستان هدایت دنیای بیرون را برای تبیین دنیای درونی فرد به خدمت میگیرد. واقعیت چیزی نیست بجز آنچه را وی میبیند، یا به ما میگوید، این واقعیت بیشتر از آنکه اطلاعاتی در مورد جامعه و جهان را وی بدهد خود او و دنیای درون او رامشخص میکند. مکان داستان از چاردیواری اتاق راوی تجاوز نمیکند. زمان فاقد اهمیت تاریخی و تقویمی است، گفتگو و کنش بدل به تک گفتار میشود، کشمکش و تنش نیز تنها به صورت تنش درونی راوی منعکس میشود. داستان دارای طرح مشخصی نیست و نویسنده نه به ابعاد مختلف شخصیت فرد که به یک خصلت مشخص او، و به وسوسه دائمی ذهن او یعنی خودکشی میپردازد.»
حجم
۱۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
حجم
۱۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه