دانلود و خرید کتاب مغز متفکر ماریا کونیکووا ترجمه سارا اسماعیلی
تصویر جلد کتاب مغز متفکر

کتاب مغز متفکر

معرفی کتاب مغز متفکر

 کتاب مغز متفکر؛ چگونه مثل شرلوک هولمز فکر کنیم نوشتۀ ماریا کونیکووا و ترجمۀ سارا اسماعیلی است. این کتاب را نشر خزه منتشر کرده است. کتاب مغز متفکر که از پرفروش‌های نیویورک‌تایمز و همچنین نامزد بهترین ناداستان برای جایزهٔ آگاتا بوده است.

 درباره کتاب مغز متفکر

کتاب مغز متفکر با عنوان فرعی «چگونه مثل شرلوک هولمز فکر کنیم» خواننده را با مغز متفکر بی‌بدیل دنیای ادبیات یعنی شرلوک هولمز مواجه می‌سازد. البته ماریا کونیکووا در کتاب خود، صرفاً به دنیای داستانی و شیطنت‌های خلاقانه و هوشمندانهٔ هولمز اکتفا نکرده و سعی بر آن داشته تا با ذکاوت تمام خواننده را به دنیای ذهن این شخصیت رهنمون کند. ما در این کتاب که در زیرمجموعهٔ ناداستان‌های روان‌شناختی قرار می‌گیرد، با داستان یا داستان‌هایی مواجهیم که هر کدام به‌تنهایی و در ترکیب با یکدیگر حرف تازه‌ای برای گفتن دارند؛ داستان‌های مهیج کارآگاه دوست‌داشتنی و عجیب‌وغریب مانند شرلوک هولمز و یار وفادارش دکتر واتسون که در فضایی علمی ما را با پیچیدگی‌های ذهن آشنا می‌کند. همچنین در گوشه‌وکنار کتاب، با خاطرات و ماجراهایی در مورد زندگی شخصی و حرفه‌ای خود نویسنده نیز روبرو خواهیم شد. در حقیقت، کونیکووا با طرح موضوعاتی مختلف - که از کودکی ذهنش را درگیر خودکرده است - در قالب ایده‌هایی علمی و درعین‌حال آسان‌فهم، کاری را کرده که هانا آرنت به آن اعتقاد داشت. شاید اگر نویسنده به ماجراهای خواندنی هولمز و واتسون متوسل نمی‌شد، کتاب پیش‌رو چیزی نبود جز توالی تحمل‌ناپذیری از اطلاعات علم عصب پژوهی و روان‌شناسی که برای خوانندهٔ غیرمتخصص چندان گیرایی‌ای نداشت. آنچه بیش از همه اهمیت می‌یابد، موضوع کتاب است که کسی نیست جز شرلوک هولمز، یکی از برجسته‌ترین نمادهای تفکر، تمرکز و ذکاوت که هرچند متعلق به دنیای ادبیات کلاسیک جهان است، هم اهالی قلم و هم دنیای فیلم و سینما به‌خوبی این شخصیت بدون تاریخ مصرف را با بازخلق آن در حیطه‌های مختلف هنری جاودان ساخته‌اند.

 خواندن کتاب مغز متفکر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 این کتاب برای علاقه‌مندان به موفقیت و خودیاری جذاب و خواندنی است.

 بخشی از کتاب مغز متفکر

«ما در سنین کودکی، به طرز قابل‌توجهی، نسبت به اطراف خود هشیاریم و قادریم اطلاعات را با سرعتی دریافت و پردازش کنیم که در هیچ دوره‌ای از زندگی خود دیگر حتی به گرد پایش هم نخواهیم رسید. در این دوران، ما در حال یادگیری امکانات مختلف دنیای پیرامونمان هستیم و با دیدنی‌ها، صداها، عطر و بو، افراد، عواطف و تجارب جدید آشنا می‌شویم. همه چیز برایمان جدید و هیجان‌انگیز است و کنجکاوی‌مان را بر می‌انگیزد. تازگی ذاتی دنیای پیرامون ما سبب می‌شود تا طبعی ذهن آگاه داشته باشیم و به‌محض اینکه جذب پدیده‌ای شدیم، آن را به‌تمامی دریافت کنیم و از این مهم‌تر، در این دوران همه چیز در یادمان باقی خواهد ماند؛ زیرا از حس مشارکت و انگیزه (که در این کتاب به‌کرّات به آن خواهیم پرداخت) برخورداریم و نه‌تنها دنیا را به کامل‌ترین و تکرارناپذیرترین شکل ممکن دریافت می‌کنیم، بلکه آن را برای آینده‌مان نیز ذخیره خواهیم کرد. چه کسی می‌داند؟ شاید روزی به دردمان خورد.

 هرچه پا به سن می‌گذاریم، حس دل‌زدگی با سرعت بیشتری در ما ریشه می‌دواند. خب، اینجا بوده‌ام، آن کار را هم انجام داده‌ام، لازم نیست به این قضیه توجه کنم، اصلاً از کجا معلوم یک روزی اینها به کارم بیایند؟ پیش از آنکه حتی فکرش را بکنیم، این توجه، درگیری و کنجکاوی ذاتی را به انواع و اقسام عادات منفعلانه و ناشی از عدم ذهن‌آگاهی فروخته‌ایم و حتی زمانی که می‌خواهیم دوباره درگیر مسئله‌ای شویم، دیگر از امکانات دوران کودکی خود برخوردار نیستیم. دیگر از آن روزها که مهم‌ترین کارمان یادگیری، جذب وقایع و تعامل بود خبری نخواهد بود. اکنون دیگر با مسئولیت‌های جدید الزام‌آورتر - دست‌کم به نظر خودمان - و خواسته‌های ذهنی دیگری روبرو هستیم و هرچه تقاضا برای توجه ما - که با درنظرگرفتن افزایش نیاز ما به چند وظیفه‌گی در عصر دیجیتال واقعاً به‌نوعی نگرانی بدل شده است - بیشتر می‌شود، توجه واقعی ما نیز کاهش خواهد یافت. بدین ترتیب، ما کم‌کم توانایی خود را در شناخت و توجه به عادات فکری خودمان ازدست‌داده و به‌جای اینکه این ما باشیم که به مغزمان فرمان می‌دهیم، مغز ماست که قضاوت‌ها و تصمیماتمان را به ما یادآوری می‌کند. با اینکه این حال به‌خودی‌خود، چندان بد نیست - نظر به اینکه در این کتاب مکرراً به لزوم انجام فرایندهای اتوماتیک خاصی اشاره خواهد شد که پیش‌تر بسیار دشوار و از نظر شناختی هزینه‌بردار بوده‌اند - اما ریسک ذهن ناآگاهی در آن وجود دارد. مرز میان بازدهی و بی‌فکری ما انسان‌ها مانند یک مو باریک است که باید به آن دقت کنیم، نه اینکه از آن رد شویم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بازی‌های ویدئوییِ به اصطلاح اکشن - یعنی بازی‌هایی که به سرعت بالا، غیرمترقبه بودن، بار حرکتی و ادراکی بالا و همچنین لزوم پردازش محیطی معروف هستند- باعث تقویت توجه بصری، بینایی سطح پایین، سرعت پردازش، و کنترل توجهی، شناختی و اجتماعی و سایر قابلیت‌ها در حوزه‌های گوناگونی چون خلبانی هواپیماهای بدون خلبان زنده و جراحی لاپاراسکوپی خواهند شد. در واقع مغز تغییر یافته و یاد می‌گیرد توجه‌اش را برای زمانی طولانی‌تر حفظ کند. همهٔ اینها به خاطر آن لحظات واقعاً مهمی است که فرد خود را درگیرشان می‌کند.
shahram naseri
ما به آنچه می‌خواهیم ببینیم و زیرشیروانی مغزمان تصمیم می‌گیرد که ببیند، باور داریم. پس آنها را به جای واقعیت‌های درون مغزمان رمزگذاری کرده و این‌طور فکر می‌کنیم که چیزی که دیده‌ایم یک واقعیت عینی بوده است. حال آنکه در اصل آنچه دیدنش را به خاطر می‌آوریم تنها برداشت محدود ما در آن زمان بوده است. یادمان می‌رود که موقعیت واقعی را از تفسیر شخصی خودمان تفکیک کنیم.
shahram naseri
مغز ما احمق نیست. درست همان‌طور که علی‌رغم سوگیری‌های شناختی‌مان مدت‌زمان قابل توجهی پربازده و اثربخش باقی می‌مانیم، توانایی توجه واتسونی ما نیز بنا به دلایلی به همین صورت باقی می‌ماند. ما به همه چیز توجه نمی‌کنیم؛ چرا که توجه به همه چیز - هر صدا، بو، تصویر یا تماس- ما را دیوانه می‌کند. (در واقع، یکی از نشانه‌های بسیاری از بیماری‌های روانی ناتوانی در فیلترسازی است).
shahram naseri
در واقع ما به چیزی توجه نمی‌کنیم مگر اینکه آگاه باشیم. هیچ استثنایی هم ندارد. بله، ذهن‌آگاهی ممکن است تنها مستلزم میزان کمی توجه باشد، اما در هر حال به مقداری از آن نیاز دارد. هیچ چیزی به طور تماماً خودکار صورت نمی‌گیرد. ما نمی‌توانیم بدون توجه به چیزی از آن آگاه باشیم.
shahram naseri
اغلب به این پدیده کوری توجه گفته می‌شود؛ فرایندی که طی آن با تمرکز روی یک بخش از صحنه، از دیگر بخش‌های آن غافل می‌شویم. من خودم مایلم این حالت را بی‌توجهی ملتفتانه بنامم. اولین بار اولریک نیسر، پدر روانشناسی شناختی این مفهوم را ابداع کرد. نیسر به این امر توجه کرد که چطور می‌تواند از پنجره به گرگ‌ومیش بیرون نگاه بیندازد و ضمن دیدن دنیای بیرون، بر انعکاس اتاق روی شیشه پنجره تمرکز کند. اما او نمی‌توانست به طور کنش‌ورانه به هر دو مورد توجه کند. یا گرگ‌ومیش یا انعکاس اتاق. او این مفهوم را نگاه انتخابی نامید.
shahram naseri
ما نمی‌توانیم در آن واحد توجه‌مان را به چند چیز تخصیص دهیم و توقع داشته باشیم همان کارکردی را که با تمرکز روی تنها یک کار دارد، داشته باشد. امکان ندارد دو کار بتوانند در آن واحد یک درجه از توجه ما را به خود جلب کنند. این که روی یکی تمرکز می‌کنیم و دیگری - یا دیگری‌ها- را همچون هرزآوایی بی‌ربط بیرون بگذاریم امریست اجتناب‌ناپذیر. یا حتی بدتر از آن، روی هیچ‌کدام تمرکز نمی‌کنیم؛ ولی هر دو کار به هرزآواهایی با درجاتی یکسان - ولو اندکی واضح‌تر- تبدیل می‌شوند.
shahram naseri
توجه یک منبع محدود است. توجه به یک چیز لزوماً به قیمت نادیده گرفتن چیزی دیگر تمام می‌شود.
shahram naseri
این فعالسازی پایه‌ای به این معناست که مغز ما به طور پیوسته در حال جمع‌آوری اطلاعات از جهان بیرونی و وضعیت درونی ما و سایر موارد است و اطلاعات را برای یافتن نشانه‌هایی که ارزش توجه داشته باشند رصد می‌کند. در حالی‌که از دید تکاملی، این وضعیت آمادگی - که در امر تشخیص شکارچیان احتمالی به ما کمک می‌کند- سودمند به نظر می‌رسد، اگر بخواهیم انتزاعی فکر کنیم و برای آینده برنامه‌ریزی کنیم، متوجه می‌شویم که ذهن ما به وجود آمده تا پریشان باشد. این همان وضعیت استراحت ذهن است. ما برای رسیدن به چیزی بیش از این به خواست ذهن‌آگاهانه نیاز داریم.
shahram naseri
مارکوس رایکل عصب‌شناس پس از دهه‌ها بررسی مغز انسان به این نتیجه رسید که ذهن ما طوری تنظیم شده که دائم پرسه بزند. این پرسه‌زنی حالت پیشفرض ذهن ماست. هرگاه افکار ما بین امور خاص، چندپارچه و هدفمند معلق باشد، مغز به یک حالت به‌اصطلاح پایه یعنی وضعیت «استراحت» باز می‌گردد. اما اجازه ندهید این واژه گولتان بزند، چرا که مغز هرگز استراحت نمی‌کند، بلکه در حال تجربهٔ یک وضعیت نیروبخش در کورتکس کمربندی خلفی، پیش‌گوِه (پرکونئوس) جنبی و کورتکس پیش‌پیشانی میانی است که با نام DMN یا شبکهٔ وضعیت پیشفرض شناخته می‌شود.
shahram naseri
تفکر ما از همان اول ماجرا تحت کنترل ساختار زیرشیروانی ماست که خود شامل عادات فکری و اجرایی، شیوهٔ یادگیری زمان‌محور، نگرش ما به جهان و ارزیابی آن، سوگیری‌ها، درک آنی ما از واقعیت و مکاشفاتی است که شهود ما را شکل می‌دهند. همان‌طور که مشاهده کردیم، هرچند خاطرات و تجارب ثبت‌شده در زیرشیروانی افراد مختلف بسیار متفاوت از یکدیگر هستند، اما الگوهای کلی فعالسازی و بازیابی اطلاعات به طور قابل توجهی یکسان هستند. همین امر به فرایند تفکر ما حالتی مشخص و قابل پیش‌بینی می‌بخشد. و اگر این الگوهای عادتی به یک چیز اشاره داشته باشند، آن چیزی نیست جز این حقیقت که برای مغز ما هیچ چیزی دلخواه‌تر از نتیجه‌گیری سریع نیست.
shahram naseri
تست تداعی ضمنی (IAT) تفاوت میان گرایش‌های آگاهانه - یعنی آنهایی را که خودتان به وجودشان واقف هستید- و ناخودآگاهانهٔ شما -آنهایی که ورای هشیاری شما در لحظه، چارچوب نامرئی زیرشیروانی‌تان را شکل می‌دهند- را می‌سنجد. این تست با بررسی تعداد عکس‌العمل‌ها نسبت به پیوند میان صفات انتسابی و تصاویر مثبت و منفی موجود از گروه‌های نماینده، سوگیری‌های ضمنی فرد را نسبت به قشرهای مختلف می‌سنجد.
shahram naseri
مغز ما طوری سیم‌کشی شده تا سریع قضاوت کند. مغز ما به میانبرها و جاده‌های فرعی زیادی مجهز است که عمل دریافت و ارزیابی ورودی‌های بی‌شماری را که در هر لحظه از محیط پیرامونمان دریافت می‌کنیم ساده‌سازی می‌کنند. کاملاً عادی است. اگر ما در مورد هر موضوعی تأمل و تعمق کنیم، مسیرمان را گم می‌کنیم. گیر می‌افتیم و هرگز قادر نخواهیم بود از بند اولین قضاوت و ارزیابی خود رها شویم.
shahram naseri
کارشناسان در حوزهٔ تخصص خود، جهان را به شیوه‌ای متفاوت می‌بینند. آنها چیزهایی را می‌بینند که به چشم مبتدیان نامرئی هستند. آنها قادرند با یک نگاه الگوهایی را تشخیص دهند که به هیچ عنوان به چشم افراد عادی نمی‌آیند. آنها جزئیات را به عنوان جزئی از یک کل می‌بینند و در لحظه، فرق بین مسائل حیاتی و جزئی را می‌فهمند.
shahram naseri
با تمرین دادن مغز خود درست مانند ماهیچه‌ای که تاکنون از وجود آن بی‌خبر بوده‌اید- همان ماهیچه‌ای که ناگهان شروع به درد گرفتن می‌کند و همین‌طور که در جریان تمرینات، بیشتر و بیشتر از آن کار می‌کشید، رشد کرده و حجم می‌گیرد- به تدریج، شاهد آسان‌تر شدن فرایند مشاهدهٔ دائمی و موشکافی ناتمام خواهید بود.
shahram naseri
طور اجمالی، منظور از روش علمی این است: درک و چارچوب‌بندی مسئله، مشاهده، فرضیه‌سازی (یا خیالپردازی)، آزمایش و نتیجه‌گیری، و تکرار. اگر می‌خواهید روش شرلوک هولمز را در پی بگیرید، باید از همین رویکرد علمی نه فقط برای سرنخ‌های بیرونی، بلکه برای تک‌تک افکاری که در سرتان می‌پرورانید استفاده کنید، و سپس با گام‌های دقیق، مسیر آن را به سمت تک‌تک افکاری که دیگر افراد دخیل در ماجرای مربوطه ممکن است در سرشان بپرورانند سوق دهید.
shahram naseri
نیستیم. اگر در وهلهٔ اول ندانی که چه چیزی را چگونه باید مشاهده کنی و یا اگر پیش از آغاز کار از ماهیت بنیادین و بدیهیات مربوط به مسئلهٔ موردنظر باخبر نباشی، چطور می‌توانی فرضیه‌سازی یا نظریه‌پردازی کنی؟
shahram naseri

حجم

۴۴۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۴۴۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان