
کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول)
معرفی کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول)
کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول) با عنوان اصلی «Six crimson cranes» نوشتهٔ الیزابت لیم و ترجمهٔ زهرا میالی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان را برای نوجوانان منتشر کرده است. اثر حاضر که یک ماجراجویی هیجانانگیز است که در سبک فانتزی نوشته شده، در دستهٔ ادبیات داستانی معاصر انگلستان قرار میگیرد. تلاشهای «شیوری» بهعنوان شاهدخت «کیاتا» را در این رمان دنبال میکنید. او قول داده مروارید اژدها را به صاحب اصلیاش بازگرداند. آیا میتواند؟ نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول) اثر الیزابت لیم
کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول) یک رمان معاصر و انگلیسی برای نوجوانان و اولین کتاب از دوگانهای فانتزی نوشتهٔ «الیزابت لیم» است. این رمان در سال ۲۰۲۱ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۳ منتشر شد. داستان با الهام از افسانههای شرق آسیا و بهویژه داستان کلاسیک «شش برادر قو» (The Six Swans) به قلم برادران گریم نوشته شده است. این رمان دارای یک شخصیت اصلی قوی و مستقل است که رشد شخصیتی عمیقی را تجربه میکند. روابط خانوادگی تأثیرگذار و احساسی بهویژه عشق بین خواهر و برادر، سبک نوشتاری شاعرانه و تصویری که حالوهوای یک افسانهٔ کهن را تداعی میکند و نیز وجود معماها، توطئههای درباری و پیچشهای داستانی جذاب از ویژگیهای این رمان دانسته شده است. نام جلد دومِ این مجموعه «سوگند اژدها» (The Dragon’s Promise) است.
خلاصه داستان شش درنای سرخ (کتاب اول)
داستان جلد اول از مجموعهٔ «شش درنای سرخ» (Six Crimson Cranes) که نامش همین است، درمورد «شیوری»، شاهدخت «کیاتا» است. او رازی پنهان دارد. راز این است که جادویی در رگهای شیوری جریان دارد؛ جادویی که تابهحال آن را بهخوبی پنهان کرده است، اما صبح روز نامزدیاش کنترل خود را از دست میدهد. اول به نظر میرسد اشتباهش موجب خوششانسی و مانع از ازدواجی شده که هرگز نمیخواست اتفاق بیفتد، اما همین باعث جلب توجه نامادریاش «رایکاما» میشود. این نامادری هم جادوی سیاهی ویژهٔ خودش دارد. او شاهدخت جوان را از قصر طرد میکند، برادرانش را به درنا تبدیل کرده و به شیوری هشدار میدهد که نباید در این مورد به کسی چیزی بگوید؛ چراکه با هر کلمه که از دهانش خارج شود یکی از برادرانش خواهد مرد. شیوریِ بیپول، ناتوان در حرفزدن و تنها، بهدنبال برادرانش میگردد. در این بین پرده از توطئهای برای به چنگآوردن تاجوتخت برداشته میشود؛ توطئهای که حتی از خیانت رایکاما هم عجیبتر، حیلهگرانهتر، فریبدهندهتر و پیچیدهتر است. آیا این فقط شیوری است که میتواند اوضاع پادشاهی را مرتب کند. بخوانید تا بدانید.
چرا باید کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول) را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر میتواند برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی و فانتزی با مایههای اسطورهای و افسانهای لذتبخش باشد.
کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به نوجوانان دوستدارِ ادبیات داستانی قرن ۲۱ انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره الیزابت لیم
الیزابت لیم (Elizabeth Lim) در سال ۱۹۵۲ میلادی در کانتیکت به دنیا آمد. دوران دانشجویی خود را در دانشگاه پنسیلوانیا گذراند. اولین رمانش با نام «جنگجویان» در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. آثار این نویسنده شامل بیش از ۳۰ کتاب میشود و بیش از ۶۰ میلیون نسخه از آثار او در سراسر جهان فروخته شده است. او برندهٔ چندین جایزهٔ ادبی مانند جایزهٔ «ریتز»، جایزهٔ رمان تاریخی «هولیستر» و جایزهٔ «نیوبری» بوده است. الیزابت لیم مخاطبان خود را در تاریخ غوطهور میکند و قصهها و اتفاقهای عاشقانهای را به تصویر میکشد.
کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
رمان «شش درنای سرخ» (Six Crimson Cranes) تحسینهای بسیاری دریافت کرده و در چندین فهرست برتر کتابهای فانتزی قرار گرفته است. برخی از افتخارات و دستاوردهای آن عبارت است از نامزدشدن برای جایزهٔ گودریدز (Goodreads) برای بهترین کتاب فانتزی نوجوان (۲۰۲۱ میلادی)، پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز و تحسینشده توسط ناشران و منتقدان و از سوی مجلاتی مثل Publishers Weekly، Kirkus Reviews و Booklist.
نظر افراد و مجلههای مشهور درباره کتاب یا نویسنده
هالی بلک (Holly Black)، نویسندهٔ معروف آمریکایی این رمان را یک داستان فانتزی جذاب و جادویی با شخصیتهای پیچیده دانسته است که ما را در دنیای خودش غرق میکند.
چه نسخههای دیگری از این کتاب منتشر شده است؟
این رمان نخستینبار با عنوان «شش درنای سرخ» با ترجمهٔ «اطلسی خرامانی» در سال ۱۴۰۲ بهوسیلهٔ نشر آذرباد، در سال ۱۴۰۳ با ترجمهٔ «امیر احمد کامیار» بهوسیلهٔ نشر پرتقال و در سال ۱۴۰۳ با همین عنوان با ترجمهٔ «فرشته عبدولی» بهوسیلهٔ نشر مهرسا منتشر شده است.
بخشی از کتاب شش درنای سرخ (کتاب اول)
«آتش به پا شد، بخار از زیر خاک بیرون میزد. زمین لرزید و صخرههای سیاه همچون حشرات ذرهذره پراکنده شدند و به پایین لغزیدند و من را با خود بردند.
در ذهنم فریاد زدم: برادرا! کیکی از روی شانهام بلند شد و پرواز کرد تا آنها را پیدا کند.
از کوه پایین لغزیدم، دستم را دراز میکردم تا استخوانی، ستونی یا هر چیز دیگری را بگیرم و خودم را نگه دارم؛ اما کوه با من میلغزید. سنگها مارپیچوار با لرزش آن خرد میشد و دود موجوار بهسوی آسمان بلند میشد.
گودالی از گدازه بهروشنی آفتابی مایع از زیر سر برآورد. ایکاش پایین را نگاه نکرده بودم. فکر نمیکردم مروارید سریو با تمام قدرتمندیاش بتواند من را دوباره زنده کند. نه وقتی که این کاسه بر سرم بود. نه وقتی که قرار بود ذوب شوم.
برادرانم به دنبالم آمدند، اما از بالای ابرهای دود میگشتند. آنقدر پایین افتاده بودم که نمیتوانستند من را ببینند.
روی شکمم چرخیدم، دستانم را دور سنگی در حال خرد شدن گرفتم. دستانم آنقدر درد میکردند که نمیتوانستم خیلی خودم را نگه دارم. فریاد زدم: کیکی، کیکی.
تابهحال اینقدر بهخاطر پیوندی که با پرندهٔ جادوییام داشتم قدردان نبودم. تقریباً میتوانستم حس کنم که به سمت من شیرجه میرود و به سمت برادرانم جیغ میکشید تا به دنبالش بیایند.
از میان ابرها راه خود را باز کردند و با باد تند و سوزان مقابله کردند. بالهای سفیدشان در برابر خاکستر و آتش از زمین برخاسته روشن بود.
هاشو و رایجی یقهام را گرفتند و من را در سبد انداختند؛ اما همانطور که پیچوتابخوران از کوه رایونا فاصله میگرفتیم و آن را پشت سر رها میکردیم، پریشانحال، تصور کردم که صدای غرش مهیب اژدهایی را شنیدم.
***
در گریز از طوفان، در امتداد دریای تایجین پیش میرفتیم. آسمان با نور رعدوبرق روشن شده بود و صدای غرش صاعقه از فاصلهای نهچندان دور پشت سرمان به گوش میرسید. بعد باران گرفت.
باران از ابرهای آبستن میبارید، هر تلپ آن به سنگینی دانهٔ برنج بود. قطرات باران که در سبدم میریخت، برادرانم به اینور و آنور کج میشدند و بالهایشان همزمان با تقلایشان برای هدایت من در طوفان، به هم میخوردند.
به زیر ابرها فرو رفتیم، طنابهایی که سبدم را نگه داشته بودند بر اثر تقلای برادرانم با باد، پیچوتاب میخوردند.
لبههای سبدم را گرفتم و درد سوزان انگشتانم را نادیده گرفتم.
کیکی به هر خدایی که میشناخت دعا میکرد: نذارین بمیریم، من خیلی پرندهٔ جوونیام؛ اما من فقط میتوانستم به دریا زل بزنم. چیزی در آب پیچوتاب میخورد، موجودی مارمانند و دراز.
غرش صاعقه به گوش رسید، غرشی در هم کوبنده که موجب شد امواج از جا بلند شوند و قدرت بادها دو برابر شود. واندی و یوتان ترسیدند و طنابهای نگهدارندهٔ سبدم را رها کردند. در لحظهای که طولانیترین ثانیهٔ زندگیام بود، شاخههای سبد زیر دستهایم از هم باز میشدند و من در برابر باد تند، در تلاش بودم آنها را بگیرم. دریا حریصانه ضربه میزد و تا دوقلوها دوباره طنابها را گرفتند، دیگر از ترس به لرزه افتاده بودم؛ هم از ترس و هم از اینکه قضیه را فهمیده بودم.»
حجم
۴۱۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۴۱۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه