کتاب لی لی
معرفی کتاب لی لی
کتاب لی لی نوشتهٔ میثم موسویان است و انتشارات کتابستان معرفت آن را منتشر کرده است. این کتابْ داستانی روانشناسانه و خانوادگی از موسویان است که به مشکلات یک زوج میپردازد.
درباره کتاب لی لی
لی لی داستان یک زوج است که از ازدواجشان گذشته و اکنون در دستاندازهای زندگی افتادهاند و مشکلات روحی زندگیشان در حال آشکار شدن است. در داستان اسمی از زن و مرد به میان نیامده است که شخصیتهای اصلی داستان هستند؛ اما با اسم یک زن و مرد دیگر آشنا میشویم؛ لی لی و توحید. از میانهٔ داستان هم ارتباط آن دو و باقی وجوه این مربع ارتباطی پیش چشم ما شکل میگیرد. مسئلهٔ اصلی داستان هم خیانت است. مرد داستان پس از پنج سال زندگی مشترک عاشق زن دیگری میشود که ازقضا یکی از دوستان همسرش است. همسر مرد، با رفتارهایش زندگی را بر مرد سخت کرده است و همین عدم درک و بدخلقی همسر باعث شده که مرد به خود حق دهد با زن دیگری ارتباط بگیرد.
داستان لی لی داستان نزدیکی است؛ اما میثم موسویان تلاش کرده حجاب نزدیکی را بردارد و مخاطبش را به دنیای متفاوتی از ارتباطات و زندگی زناشویی بکشاند.
خواندن کتاب لی لی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره میثم موسویان
سیدمیثم موسویان متولد ۲۲ مردادماه ۱۳۶۲ و ساکن شهر همدان است. در دانشگاه روانشناسی خواند و مدرک کارشناسی ارشد دارد. از سال ۱۳۸۳ شروع به نوشتن داستان کرد. مسیر نویسندگی را در دوران نوجوانی با سرودن شعر آغاز کرد؛ اما بعد با تشویق استادش آقای محمدرضا فریدونی، وارد حیطهٔ داستاننویسی شد.
از سال ۱۳۹۰ مدرس داستاننویسی در حوزهٔ هنری است.
– رمان «میوههای رسیده»، انتشارات سورهٔ مهر، ۱۳۹۰
– مجموعه داستان کوتاه «آخرین مرد ایستاده»، نشر برکت کوثر، ۱۳۹۱
– مجموعه داستان «شهید خودم»، در ردهٔ سنی نوجوانان، انتشارات شهرستان ادب، ۱۳۹۱
– اینجا پلاک، ۲۶۷، نشر نازلی، ۱۳۹۱
– رمان «سفیدی پر کلاغ»، شهرستان ادب، بر اساس زندگی شهيدان ديباج، ۱۳۹۲
– «بچهها دیرتون نشه»، روایت فتح، ۱۳۹۴
– مجموعه داستان «بخارهای رنگی»، شهرستان ادب، ۱۳۹۵
– «پردهداران راز دوست»، روایت فتح، ۱۳۹۵
– رمان «ما هم هستیم»، سورهٔ مهر، ۱۳۹۵
– بازنویسی «من مادر دوم تورج هستم»، سورهٔ مهر، ۱۳۹۵
– بازنویسی «درد شیرین»، انتشارات یاران شاهد، ۱۳۹۵
– رمان «اذان بیموقع»، سورهٔ مهر، ۱۳۹۶
– «من محمد بروجردی هستم، مصاحبه نمیکنم»، تاریخ شفاهی، نشر حوزهٔ هنری، ۱۳۹۶
– مجوعه داستان «تفنگمو زمین نذار»، نشر جمکران، نامزد جایزهٔ جلال آل احمد، ۱۳۹۶
– کتاب «کبریتهای نیم سوخته»، بنیاد حفظ آثار همدان، ۱۳۹۶
– «مهماتی که در سینهها نشست»، تاریخ شفاهی، نشر بنیاد حفظ آثار، ۱۳۹۷
– رمان «چهار پر»، نشر معارف، ۱۳۹۸
– رمان «کلاه پوستیها»، در ردهٔ سنی نوجوانان، نشر صاد، ۱۳۹۹
برخی از جوایزی که موسویان دریافت کرده است عبارتاند از:
– رتبهٔ نخست جشنوارهٔ جیم، ۱۳۹۵
– برگزیده در جشنوارهٔ کشوری طنز خط خطی ۱۳۹۶
– برگزیده در جشنوارهٔ ضحی، همدان ۱۳۹۶
– مقام نخست جشنوارهٔ هنر ماندگار در بخش کتاب ۱۳۹۶
– برنده جایزهٔ بخش ویژهٔ جلال آل احمد در سال ۱۳۹۷
– نامزد نهایی بخش مجموعهداستان کوتاه در جایزهٔ جلال سال ۱۳۹۷
بخشی از کتاب لی لی
لیوان آب افتاده بود روی زمین و هنوز همهٔ آبش روی فرش خالی نشده و تهماندهاش توی استوانهٔ چاق لیوان، بازی میکرد. زن با صدای بلندی داد و فریاد میکشید و صورت سفیدش سرخ شده بود. بهفرض که من مقصرم، جیغ نزن.
صدای جیغ زن صدای بدی بود که من از شنیدن آن نفرت دارم، دادوفریادی که درست برعکس صدای کشدار و دخترانهٔ پشت تلفن، وقتیکه نوجوان بودم، و صدای آن شب جشن تولد، وقتی که نوجوان نبودم، حال آدم را میگرفت.
گلدان بزرگ کریستال روی میز عسلی به سرامیک کف خورده و شکسته و گل مصنوعی داخلش از ساقه لای دو تکهٔ شیشه، تا شده و رو به جلو افتاده بود. زن زد زیر گریه. حاضر بود بمیرد، اما وسایلش طوری نشوند:
همهش تقصیر توئه.
گریه همهٔ قواعد دعوا را بههم میزند. مثلاً وقتی که آدم بهتمامی یک سگ هار است، گریهٔ طرف آدم را از هاری درمیآورد. دیدن گریه یعنی اینکه میفهمی تو آدم ظالمی هستی. از جا بلند شدم و به آشپزخانه رفتم. دستمال لیلی را از کابینت برداشتم. زن با همان صدای جیغ و بلند گفت:
دست نزن!
لیلی، با صدایی خوب، یعنی صدایی بچهگانهتر و گرفتهتر از صدای پشت تلفن در حدود پانزده سال پیش و آن شب جشن تولد در حدود پانزده ماه پیش، میگوید:
زحمت نکش، فدای سرت.
آب خالیشدهٔ لیوان حالا کاملاً توی فرش فرورفته بود. کنار تیرگی خیس فرش زانو زدم و دستمال زردرنگ را روی خیسی کشیدم.
زن دستش را مشت کرد و گفت:
گفتم لازم نکرده دست بزنی.
لیلی ساکت است. دستمال را پرت کردم روی مبلها.
زن، بدون اینکه از جایش بلند شود، خم شد و دستش را دراز کرد و دستمال را دوانگشتی برداشت. از خیسی چندشش میشد. بعد، همانطورکه با آنیکی دست اشک صورتش را میگرفت، شروع کرد به خشک کردن آب روی فرش. زنی که روی زمین نشسته و فرش را میسابد تصویر کوزت و احساس دلسوزی را در آدم زنده میکند، مخصوصاً اگر پشت دستش را روی خیسی صورت و دماغش بکشد و اشکش را پاک کند.
حجم
۱۳۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۳۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
نظرات کاربران
رمان پست مدرنه و یک کمی هوش میخواد
بیان نویسنده طوری است که انگار دقیقا وسط ماجرای داستان قرار داریم
اقای موسویان نویسنده بسیار زبردست و قهاری هستش خوندن این کتاب رو واقعا توصیه میکنم
از نظر داستان پردازی و زبان داستانی واقعا کار خوب و قوی هست. ولی مضمونش را دوست نداشتم. انگار ترویج ازدواج مجدد بود یه جورایی. اینکه مرد میتونی همزمان عاشق چند نفر باشه. هم همسرش و هم یک معشوقه😏
نوع نگارش داستان جدید بود که شاید منجر به جذابیت متن شود اما شخصیت پردازی ها، داستان پردازی و محتوای ارائه شده واقعا در سطح پایینی بود. بعد از خواندن کتاب احساس سنگینی داشتم و لذتی نبرده بودم. توصیه میکنم
خرید و خوندن این کتاب رو پیشنهاد نمیکنم خیلی مبهم هستش و داستان هیچ انتهایی نداره...
داستان زندگی زن و مردی ست که خودشان هم نمیداند از زندگی چه انتظاری دارند پر از جملات پر استعاره و خسته کننده اصلا جذاب نبود آخر هم نداشت مفاهیمی که زور چپان شده بود!
نوع نگارش داستان شیوه ای نو را در پیش میگیرد و مخاطب را میان اختلافات زن و مرد قصه قرار میدهد ...و به او اجازه میدهد از دیدگاه تمامی شخصیت های داستان به قصه نگاه کند و احساسات و افکار
سلام حقیقت تعجب میکنم چطور همچین کتابی توی برنامه طاقچه هستش!!!! جملات مبهم، مخاطب و گوینده مبهم، داستان سطحی، به طور کلی متن افتضاح بود و اصلا جذاب نبود و اگر سعی کردم ادامه ش رو بخونم فقط بخاطر پولی بود که