دانلود و خرید کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران حسن قاضی‌مرادی
تصویر جلد کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران

کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران

معرفی کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران

کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران نوشته حسن قاضی‌مرادی است. این کتاب را انتشارات اختران برای معرفی بهتر دوران مشروطه منتشر کرده است.

درباره کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران

عصر مشروطه سرفصل غرورآمیز دورهٔ نوینی در تاریخ ایران است که می‌توان از آن به دورهٔ گذار از جامعهٔ سنتی به جامعهٔ متجدد یاد کرد. چگونگی مواجههٔ ایرانیان با موضوع گذار به جامعهٔ متجدد و تجدد (مدرنیته) را در حوزهٔ اندیشهٔ سیاسی به‌عنوان هدف این پژوهش است. 

در فصل یکم به‌اختصار بحثی نظری در مورد چگونگی گذار از جامعهٔ سنتی به جامعهٔ متجدد در جوامع غیرغربی را با تأکید بر حوزهٔ سیاسی مطرح شده است. این بحث نظری را با دو مفهوم نوسازی (مدرنیزاسیون) و تجدد (مدرنیته) و ارتباط این دو در جوامع غیرغربی پیش برده شده و نویسنده سعی کرده است الگویی مطرح کند که با آن بتوان تحولات جامعهٔ غیرغربی را در این گذار تبیین کرد. الگوی نظری مطرح شده در فصل یکم راهنمای تفکیک و ارزشیابی چهار راهکارِ گذار در میان روشنفکران صدر مشروطه است. فصل دوم کتاب به بررسی این چهار راهکار اختصاص دارد. در عین حال، چون ایران همچنان در دورهٔ گذار تاریخی‌اش است، می‌توان دریافت که این راهکارهای پیشنهادی روشنفکرانْ پس از صدر مشروطه هنوز نیز ــ هرچند با تحولاتی ــ از زمینهٔ عینی برخوردار است و تداوم دارد. از این لحاظ به تداوم هریک از این راهکارها در آرای روشنفکران متأخر و معاصر ــ به‌جز راهکار چهارم ــ پرداخته است. پی‌گفتار کتاب شامل اشاره‌ای به مهم‌ترین مؤلفه‌های نوسازی سیاسی در امروز است. بالطبع در پی صدسال که از انقلاب مشروطیت می‌گذرد، هرچند که اهداف و غایات این انقلاب در جامعهٔ ایران متحقق نشد، اما در پی تحولات داخلی و جهانی، امروز نوسازی سیاسی با عناصر و مؤلفه‌هایی تبیین می‌شود که متمایز از همین عناصر و مؤلفه‌ها در صدر مشروطه است.

خواندن کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شناخت تاریخ پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ایران

در نیمهٔ نخست قرن نوزدهم میلادی به‌سرعت شرایطی بر جهان مستولی می‌شد که به واسطهٔ آن، جوامع غیرغربی در آستانهٔ گذاری تاریخی قرار گرفتند. این گذاری بود که بعدها با گذار از جامعهٔ سنتی به جامعهٔ متجدد تبیین شد. اما چرا این گذار برای جوامع غیرغربی اجتناب‌ناپذیر شد؟

در پاسخ باید گفت، با تثبیت شیوهٔ تولید و مناسبات سرمایه‌داری در اروپای غربی، بورژوازی غرب به دست‌اندازی غارتگرانه‌ای به کلِ دیگر مناطق جهان پرداخت و با این اقدام عملاً دوران نوینی را در تاریخ پدید آورد که به دوران «تاریخ جهانی» شناخته شد. تهاجم بورژوازی غرب به جوامع غیرغربی و تسخیر این جوامع به اَشکال گوناگون، از روندی اجتناب‌ناپذیر ناشی می‌شد. چرا که ماهیت بورژوازی، که آن را به‌عنوان طبقه‌ای "ملی" و جهانی به سوی کسب بیشترین سود سوق می‌دهد، تأسیس گسترده‌ترین بازار برای کالاهایش را غیرقابل اجتناب می‌کند. این، نظر مارکس است که «نیاز بورژوازی به بازاری دمادم در حال گسترش برای کالاهای خود، آن را به سراسر مناطق زمین می‌کشانَد. همه جا باید جا خوش کند، همه جا باید مستقر شود و با همه جا ارتباط برقرار کند». با شروع به تسخیر جهان غیر- اروپایی است که بورژوازی غرب، به قول مارکس، "تاریخ جهانی" را تأسیس و شروع به نگارش آن می‌کند. در این تکاپوی "تاریخ جهانی" است که:

مراوده همه‌جانبه و وابستگی متقابل و عالم‌گیر ملت‌ها جایگزین انزوا و خودکفایی محلی و ملی کهن شده است. در تولید فکری نیز همان وضع تولید مادی حاکم است. آفریده‌های معنوی ملت‌های مختلف دارایی مشترک تمام ملت‌هامی‌شود. یک‌سویه‌گی و تنگ‌نظری ملی بیش از پیش ناممکن می‌گردد و از ادبیات گوناگون ملی و محلی ادبیات جهانی سر برمی‌آورد.

بورژوازی، با پیشرفت پرشتاب تمام ابزارهای تولید، با تسهیل بی‌اندازه وسایل ارتباطی، تمام ملت‌ها و حتی نامتمدن‌ترین آن‌ها را جذب تمدن می‌کند. قیمت‌های ارزان کالاهای بورژوازی توپخانه سنگینی است که با آن تمام دیوارهای چین را درهم می‌کوبد و نفرتِ به‌شدت لجوجانه بَربَرها را از بیگانگان وادار به تسلیم می‌کند. تمام ملت‌ها را مجبور می‌کند از بیم نابودی، شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند؛ آن‌ها را مجبور می‌کند آنچه را تمدن می‌نامد میان خود رواج دهند، یعنی خود نیز بورژوا شوند. خلاصه، جهانی مطابق نقش خویش می‌آفریند.۱

بورژوازی غرب با فرهنگ و تمدن نوین‌اش است که به سیطرهٔ جهانی خود تحقق می‌بخشد. هرچند این سیطره با انقیاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان غیراروپایی انجام می‌شود، در عین حال این تسخیری است که مردمان جهان غیراروپایی را وامی‌دارد تا برای گریز از مخاطرهٔ نابودی، «شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند؛ آن‌ها را مجبور می‌کند آنچه را بورژوازی غربتمدن می‌نامد میان خود رواج دهند، یعنی خود نیز بورژوا شوند.» اما آن فرهنگ و تمدنی که غرب با خود به جهان غیراروپایی آورد و مردمان این جهان را واداشت تا "از بیم نابودی"، آگاهانه و ناآگاهانه، از آن پیروی کنند در مجموعْ نام "مدرنیته" بر خود داشت. از این لحاظ، تهاجم سلطه‌گرانهٔ غرب مدرن به حوزهٔ غیرغربی جهان دو جنبه داشت: یک جنبه‌اش غارتگری و استعمارطلبی و تخریب بود؛ و یک جنبه‌اش آشناسازی جهان غیراروپایی با فرهنگ و تمدنی بود که والاترین دستاورد بشر در طول تاریخ‌اش شناخته می‌شد. بر ویرانه‌های عقب‌ماندگی‌هایی که در جهان غیرغربی وجود داشت، و به علت تهاجم غرب گسترش نیز می‌یافت، قرار بود بذر متعالی‌ترین دستاوردهای فرهنگ و تمدن بشر پاشیده شود. مارکس این دوجنبه‌گی تهاجم غرب به جوامع غیرغربی را در ارتباط با پیامدهای استیلای انگلستان بر هند چنین تبیین کرد:

تغییرات در سطح سیاسی هند در گذشته هرچند آشکار بوده باشد اما شرایط اجتماعی‌اش از دورترین دوران باستان تا نخستین دههٔ قرن نوزدهم بلاتغییر باقی مانده است. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۱۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۳۱۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان