کتاب خوشبختی در ویترین
معرفی کتاب خوشبختی در ویترین
کتاب الکترونیکی «خوشبختی در ویترین» نوشتهٔ آلبرتو موراویا با ترجمهٔ اعظم رسولی و هاله ناظمی و مژگان مهرگان در انتشارات کتاب خورشید چاپ شده است. این کتاب با پانزده داستان کوتاه، جلد دوم از مجموعه داستانهای طنز و سوررئالیستی موراویاست که جلد اول آن پیشتر با عنوان «گوساله دریایی» به چاپ رسید.
درباره کتاب خوشبختی در ویترین
آلبرتو موراویا (۱۹۹۰-۱۹۰۷) در طی بیش از نیم قرن حیات ادبی پربار خود، طیف وسیع و متنوعی از آثار و شیوههای ادبی را به یادگار گذاشته است. در کارنامه ادبی او، رمان و داستان کوتاه، داستان کودکان، نمایشنامه، سفرنامه، مقاله و رساله به چشم میخورد. موراویا تفاوت اصلی میان داستان کوتاه و رمان را در الگوی ساختار روائی آنها میداند. مهمترین ویژگی رمان از دیدگاه او وجود عنصری به اسم ایدئولوژی یا استخوانبندی موضوعی است که آن را به رساله و مقاله فلسفی نزدیک میکند، درحالی که خصیصه اساسی داستان کوتاه، آن افسونِ روائی وصفناپذیری است که هم نویسنده و هم خواننده آن را احساس میکنند و به این ترتیب با شیوه غنایی قرابت مییابد.
موراویا خود را اگزیستانسیالیستی میداند که رئالیست هم هست و ارتباطش با سیاست به دلیل واقعی بودن آن است، واقعیتی که نمیتوان نادیدهاش گرفت. از این رو، در طی سلطه فاشیسم در ایتالیا، برای فرار از سانسور رژیم، به نوشتن داستانهای طنز و سوررئالیستی رو میآورد و از داستانهای رئالیستی پیشین که عمومآ به انتقاد از طبقه متوسط جامعه ایتالیا میپرداخت فاصله میگیرد. از آن پس، او میتواند با خاطری آسوده به انتقاد از فاشیسم ادامه دهد. به علاوه، به کارگیری جنبههای نمادین و تمثیلی در این داستانها موجب میشود که موراویا بتواند قدرت تخیل شگفتانگیز خود را به نمایش بگذارد، قدرتی که ردیابی آن در داستانهای واقعگرایانه او غالباً دشوار است.
کتاب خوشبختی در ویترین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستان کوتاه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب خوشبختی در ویترین
حالا کالای مغازه را به وضوح میدیدند: خوشبختی بود. سه میلونه، مثل تمام آدمهای این دنیا، چیزهای زیادی درباره این کالا به گوششان خورده بود امّا هیچ وقت آن را ندیده بودند. همیشه مثل چیزی بسیار نایاب یا افسانهای دربارهاش صحبت میکردند، تا جایی که دیگر حتّی شک داشتند وجود خارجی داشته باشد. درست است که مجلات هرازگاهی مقالاتی مفصل، با عکس و تفصیلات چاپ میکردند که در آنها گفته میشد خوشبختی در ایالات متحده، حتّی اگر همه هم آن را نداشتند، باز قابل دسترس بود؛ امّا همه میدانند که امریکا دور است و خبرنگارها خیلی چیزها از خودشان میبافند. ظاهرآ در گذشتههای دور خوشبختی فراوان بود؛ امّا حتی میلونه هم، بااینکه خیلی پیر بود، به یاد نمیآورد که آن را دیده باشد.
و حالا، یکدفعه مغازهای این کالا را مثل کفش و ظرف وظروف آشپزخانه، برای هرکسی که میخواست آن را بخرد، در معرض فروش گذاشته بود. همین مسئله، شگفتی سه میلونه را که رنگ وروپریده مقابل آن دکان غیرعادی خشکشان زده بود، توجیه میکرد.
ناگفته نماند که مغازه ظاهر خوبی داشت: ویترینهای بزرگش در چهارچوبی از تراورتنهای برّاق جای گرفته بودند، تابلوی مغازه به سبک قرن نوزدهم و تزیینات و دکور آن، همه از جنس نیکل بود. داخل مغازه پیشخوانهایی به سبک مدرن قرار داشتند و دو سه دختر فروشنده جوان و تروفرز و شیکپوش با ظاهرشان حتّی دودلترین مشتریها را هم به وسوسه میانداختند. خوشبختی در ویترین مثل تخممرغهای عید پاک، به ترتیب اندازه و متناسب با هردرآمدی قرار گرفته بودند. خوشبختیهای کوچک، خوشبختیهای متوسط و خوشبختیهای بسیار بزرگ و احتمالا تقلبی، برای نمونه آنجا چیده شده بودند. هرخوشبختی برچسب خودش را داشت که با خط شکسته زیبایی قیمتش بر روی آن نوشته شده بود.
حجم
۱۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه