کتاب موضوع مرگ و زندگی
معرفی کتاب موضوع مرگ و زندگی
کتاب موضوع مرگ و زندگی نوشتهٔ اروین یالوم و مریلین یالوم است و مینا فتحی آن را ترجمه کرده است. کتاب موضوع مرگ و زندگی را نشر لیوسا منتشر کرده است. این کتاب دربارهٔ آن چیزی است که در انتها، از دستاوردهای عشق و معنویت بر جای میماند.
درباره کتاب موضوع مرگ و زندگی
این کتاب آخرین اثر مشترک دکتر اروین یالوم، روانپزشک برجسته و تاثیرگذار زمان حاضر و همسرش دکتر مریلین یالوم، از نویسندگان روشنفکر و اثرگذار، دکترای ادبیات زبان فرانسه و از فعالان اجتماعی شاخص با ترجمهٔ سلیس و روان مینا فتحی است. به احتمال قریب به یقین این آخرین اثر دکتر یالوم، این درخت تنومند و پیر خردمند دنیای تعقل، اندیشه، فرزانگی و نویسندگی خواهد بود. او که اکنون در نودسالگی در شمال کالیفرنیا زندگی میکند، بهتازگی همسرش مریلین را در سن ۸۶سالگی و نزدیک ۷۰سال زندگی عاشقانه از دست داد. این زوج کهنسال و دنیادیده و از نوابغ زمان حاضر در این کتاب که مشترکا شروع به نوشتن کرده بودند چکیدهٔ روزمرگیهای خود، تفکرات و تعقلات مرتبط با تجارب این مرحله از زندگی و نگاه خود به آخرین سالها و روزهای عمر و نگاه به زندگی پشت سر نهاده را با میلیونها خوانندهٔ خود در سراسر جهان به اشتراک میگذارند. دکتر یالوم در این کتاب از خداحافظی با مریلین و مرگ انتخابیاش با کمک پزشک میگوید، از ادامهٔ زندگی با مریلین در سن ۸۸سالگی و آنچه انسانی مانند او در پس از چنین ازدستدادنی تجربه میکند. این زوج در این کتاب تاملبرانگیز دست خواننده را گرفته و با خود به پسکوچههای تجاربی شگرف میبرند.
برای کسانی که تازه میخواهند به دنیای یالومها قدم بگذارند و با این دو الگوی شریف و گوهربار انسانی آشنا شوند و بیاموزند و همچنین الگوبرداری کنند، نخست مطالعهٔ خودزندگینامهٔ دکتر یالوم را که در ایران با عنوان چگونه پروانه شدم، ترجمه شده است، به دنبال آن، مطالعهٔ سایر کتابهای روانشناسی ـ داستانی او، نظیر وقتی نیچه گریست، دروغگویی روی مبل، مامان و معنای زندگی، خیره به خورشید نگریستن، درمان شوپنهاور و همچنین سایر آثار متعدد ایشان را که در ایران به چاپ رسیدهاند، توصیه میکنیم. داشتن الگوهایی شایسته، به خصوص الگوهای زنده که مقابل چشمان انسان باشند، یکی از رموز رشد، سلامت روان، پیشرفت و موفقیت در زندگی هر فردی است.
خواندن کتاب موضوع مرگ و زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که موضوع مرگ و فقدان و ازدستدادن یک عزیز برایشان مهم و و قابل تأمل است پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب موضوع مرگ و زندگی
هر روز روی کاناپهٔ اتاق نشیمن دراز میکشم و از پشت پنجرههایی که از زمین تا سقف امتداد یافتهاند، درختان همیشهسبزِ سربهفلککشیده را تماشا میکنم. اکنون فصل بهار است و من جوانهزدن و روییدن برگهای کوچک را که روی درختان مقابل میرویند، نظاره میکنم. امروز صبح اول وقت، جغدی را دیدم که روی درخت صنوبر میان درِ ورودی خانه و دفتر کار اروین نشسته بود. از جایی که من دراز کشیدهام، میتوانم بخشی از باغچهٔ سبزیجاتی را که پسرمان، رید، در آن گوجهفرنگی، لوبیا سبز، خیار و کدو کاشته است ببینم. او دلش میخواهد که من به رسیدگی به سبزیجات در تابستان فکر کنم؛ یعنی زمانی که تصور میشود شاید حالم قدری بهتر باشد.
طی چند ماه اخیر، یعنی از زمانی که تشخیص داده شد که به بیماری مولتیپل میلوما مبتلا شدهام، ناچار به مصرف داروها و درمانهای سنگین و بستریشدن در بیمارستان پس از سکتهٔ مغزی گشتهام که همهٔ اینها مرا بسیار مستأصل و رنجور کرده است. تزریقات هفتگی شیمیدرمانیام نیز به شکلی بیرحمانه با حالت تهوع و عوارض آزاردهندهٔ دیگری همراه است، اما بیش از این نمیگویم تا وقت خوانندهٔ این سطور را هدر نداده باشم. اغلب اوقات، بسیار خستهام، احساس کسی را دارم که در کاسهٔ سرش و اطراف جمجمهاش تکههای پنبه گذاشتهاند یا اینکه گویی پردهای از غبار و مه میان من و دنیای بیرون قرار دارد.
بسیاری از دوستانم به سرطان سینه دچار شدهاند و اکنون در این شرایط، بهتر میتوانم درک کنم که آنان برای بهبودیافتن از بیماری، چه مراحلی را پشت سر گذاشتهاند؛ دورانی که شیمیدرمانی، پرتودرمانی، جراحی و شرکت در گروههای حمایتی، بخشهای گوناگون زندگی روزانهیشان را تشکیل میداد. بیستوپنج سال پیش، زمانی که کتاب تاریخچهٔ سینه را نوشتم، سرطان سینه بیماری کشندهای به شمار میآمد، اما امروز پزشکان به آن به چشم بیماری مزمنی که قابل درمان و کنترل است مینگرند. حقیقتش به افرادی که به سرطان سینه مبتلا شدهاند، غبطه میخورم. زیرا زمانی که به مرحلهٔ درمان و کنترل بیماری میرسند، میتوانند شیمیدرمانی را متوقف کنند، اما این مسئله شامل حال بیماری من نمیشود. پیوسته باید مقدار معینی از داروی شیمیدرمانی به بدنم تزریق شود، ولو هفتهای یک بار، و هر بار از خودم میپرسم که آیا ارزشش را دارد؟
من هشتادوهفت سال دارم. هشتادوهفتسالگی شاید زمان مناسبی برای رسیدن یک میوه و افتادنش از درخت زندگی باشد؛ یعنی زمان مناسبی برای مردن. وقتی به صفحهٔ آگهیهای ترحیم روزنامهٔ سان فرانسیسکو کرونیکل یا روزنامهٔ نیویورک تایمز نگاه میکنم، درمییابم که اغلبِ افراد در سنین هشتاد یا زودتر فوت کردهاند. متوسط سن افراد در امریکا هفتادونهسالگی است. حتی در ژاپن که طولانیترین عمر را به نام خود ثبت کرده است، متوسط طول عمر زنان هشتادوهفتسالگی است.
حجم
۴۰۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۴۰۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
نظرات کاربران
بسیار زیبا بود حتما بخونید ترجمه بسیار روان و خوبی داشت
کسی میدونه چطور میشه برای اروین یالوم نامه الکترونیکی فرستاد